ماجرای اولین فرار محمدرضا شاه از ایران
صبح روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ شاه و ثریا به اتفاق ارتشبد خاتمی، خلبان هواپیمای دو موتوره بیچکرافت و آتابای آجودان مخصوص شاه با یک هواپیمای انگلیسی به سوی رم پایتخت ایتالیا پرواز کردند.
امروز ۲۵ مرداد ماه هشتاد و یکمین سالگرد اولین فرار محمدرضا شاه پهلوی از ایران در سال ۱۳۳۲ است.
ولیعهدِ جوان بعد از شوک اخراج پهلویِ پدر در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از ایران، با بحران جدیدی روبرو شد. بحران جدید «استقلال طلبی» مردم ایران در قضیه ملی شدن صنعت نفت کشورمان بود.
محمد مصدق، رهبر این جریان، با به جریان انداختن طرح «ممنوعیت دولت از مذاکره و عقد قرارداد راجع به امتیاز نفت با خارجیها» در هفتاد و نهمین نشستِ چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی، قطع دست روسها از چاههای نفت و گاز ایران را با کمترین حاشیه و مخالفت در ۱۱ آذر ۱۳۲۳ به سرانجام رساند.
او برای پیاده کردن نیتش از ذکاوت سیاسی خودش و نفوذ نمایندگان حامی دولت انگلستان در مجلس چهاردهم استفاده کرد و انگلیسیها هم به امید حذف رقیب دیرینهِ از چاههای نفت و گاز استعمار شده ایران و یکه تازی در این عرصه، همراهی کردند.
مصدق هشت سال بعد از این موفقیت، در صدد قطع دست انگلیس از چاههای نفت و گاز کشورمان برآمد، اما برای موفق شدن در این راه، نیازمند همراه کردن عموم مردم و جریانهای فکری و اجتماعی کشور داشت. او پس از زدن کلید طرح ملی کردن صنعت نفت ایران در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی، درگیر ماجراهایی شد که سرعت تصویب طرح در این مجلس را کاهش داد.
انگلیسیها به دلیل هفت سال تلاش شبانه روزی ویلیام ناکس دارسی و سرمایه گذاری چند صد هزار پوندی شرکت تحت مدیریتش و امضای قرارداد با مظفرالدین شاه، خود را از سال ۱۲۸۷ تا ۱۳۴۷ به مدت ۶۰ سال، صاحب چاههای نفت و گاز ایران میدانستند و هر نوع مخالفت و انتقادی را تعرض به منافع خود تصور کرده و به سرعت وارد عمل میشدند.
اما محمد مصدق با به جریان انداختن طرح ملی شدن صنعت نفت کشورمان در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی بی اهمیت به محاسبات و حساسیتهای آنان، وارد کارزار سختی شد. انگلیسیها برای متوقف کردن او ابتدا طرح ترور وی و بعد طرح کودتای سیاسی برای ساقط کردن دولتش را با همراهی و مشارکت آمریکاییها به اجرا گذاشتند و البته برای پیاده کردن این هدف از انواع خدعه، کَلَک و تزویر بهره بردند و امرای بازنشسته ارتش را که به صورت بالقوه دشمن مصدق و دولتش بودند، با وعده برگشتن به مناصب نظامی و سیاسی تحریک کردند.
اما آنان پیاده نظام شان بودند و برای به نتیجه رسیدن نیتی که در سرشان بود نیازمند حرکت دیگری بودند به همین دلیل سراغ شاهِ جوان که خود بر تخت شاهی نشانده بودند، رفتند و او را از ترس به خطر نیفتادن تاج و تختش، با خود همراه کردند. آنان برای مطمئن شدن از موفقیت طرحشان، دسیسههای دیگری چیدند.
آنان که از طریق نیروهای نفوذی و قابل اعتماد خود در دربار پهلوی، بدنه دولت و مجلس شورای ملی، انحصار و امتیاز بهره برداری از چاههای نفت و گاز ایران را تا قبل از نخست وزیری مصدق به دست آورده بودند، با به قدرت رسیدن او نقشه هایشان نقش بر آب شد و سه چهار سال از دست درازی به چاههای نفت کشورمان محروم شدند، اما آنان به این راحتیها از منابع سرشار نفت و گاز ایران دست بردار نبودند به همین دلیل بار دیگر تلاش خود را معطوف فعال کردن شبکه نفوذیهای خود در دربار، دولت و مجلس کردند.
مَکر انگلیسی
تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ و تصویب طرحی ۹ مادهای به نام طرح «طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور» که به طرح «خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران» معروف شد در نهم اردیبهشت ۱۳۳۰ در مجلس شورای ملی به معنای پیروزی محمد مصدق و جبهه ملی و حذف انگلیس از عواید سرشار چاههای نفت و گاز ایران بود به همین دلیل آنان برای متوقف کردن مصدق و جریان ملی کردن نفت ایران و استمرار نفوذ خود بر دستگاه حاکمه ایران، از هیچ طرح و برنامهای مضایقه نکردند.
آنان ابتدا طرح ترور مصدق و زندانی کردن نظامیان و سیاستمداران نزدیک به ایشان را به اجرا گذاشتند، اما با لو رفتن نقشه توطئه سفارت انگلیس برای قتل مصدق در شهریور ۱۳۳۱ توسط سرتیب محمود افشارطوس، رییس شهربانی دولت دوم محمد مصدق و بستن سفارت این کشور در ایران توسط حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت او، روابط سیاسی ایران با پادشاهی انگلیس با چالش عمیقی روبرو شد.
توطئه کودتا
کرمیت روزلوت، نوه تئودور روزولت، رییسجمهور اسبق آمریکا و رییس شعبه خاورمیانه سیا که مسوول پیاده کردن عملیات آجالس در ایران بود در کتاب خاطراتش، نوشت: «مصدق مناسبات دیپلماتیک با انگلستان را قطع کرد. … یک هفته بعد من در تهران بودم … ماه نوامبر (آبان ماه) هنگام بازگشت از تهران به کشورم از لندن گذشتم. شرکت نفت ایران و انگلیس با من تماس گرفت. سخنگوی آنها کوچران بود.
آنها به هیچ چیز جز برانداختن مصدق نمیاندیشیدند... د. آنان همان وقت نقشه آمادهای برای نبرد داشتند. با دقت بررسی کردیم.
بعدها تعداد شرکت کنندگان در بررسی روز به روز زیادتر میشد... د. نقشه آنها این بود که به همراه اعلیحضرت همایون کار کنند و نه علیه او، مأمورین اصلی آنها در ایران رابطه نزدیکی با دربار داشتند... د. درباره ارتش ارزیابی آنها شبیه ارزیابی من بود.»
او برای اجرای جزییات نقشه اش در تیر ۱۳۳۲، یک ماه قبل از اجرای کودتا، با گذرنامه جعلی و با نام مستعار «جیمز لاکریج» وارد ایران شد و در خلال ارزیابی هایش، در طرح اولیه کودتا تغییراتی اعمال کرد و سرلشگر فضل الله زاهدی، از امرای ناراضی و بازنشسته ارتش را به عنوان رهبر کودتاچیان و نخست وزیر کودتا، وارد میدان کرد.
روزولت البته قبل از عملیاتی کردن طرح کودتا با محمدرضا شاه دیدار کرد و به او اطمینان داد که «جز کودتا هیچ راه حلی برای تغییر دولت مصدق وجود ندارد.» او پهلویِ پسر را قانع کرد برای حفظ تاج و تخت باید کشور را ترک کند.
آن لمبتون، ایرانشناس برجسته و چند مشاور وزارتخارجه انگلیس از طرح توطئه برای براندازی دولت مصدق حمایت کردند، اما هربرت موریسون، وزیر امور خارجه این کشور، حمله نظامی را راه حل سرنگون کردن دولت دکتر مصدق میدانست که در نهایت تصمیم پادشاهی انگلیس، اجرای بدون خونریزی طرح کودتا بود به این منظور اینتلجنس سرویس، سرویس امنیتی انگلیس «عملیات آجاکس» را در دستور کارش قرار داد.
چرچیل، جانشین آتلی از مقامات ارشد انگلیس به خوبی از ابعاد و آثار کودتا مطلبع بود و میدانست که بدون کمک آمریکاییها نمیتواند به نتایج دلخواهش برسد به همین علت تا پایان دوره ریاست جمهوری هری ترومن که مخالف هرگونه عملیات مخفیانه و کودتا علیه دولت مصدق بود، صبر کرد.
او در این مدت توانست نظر موافق جمهوریخواهان و نامزد ریاست جمهوری آنان یعنی دوایت دیوید آیزنهاور که دیدگاههای ضد کمونیستی شدیدی داشت و با کارتلهای نفتی آمریکایی و اروپایی رابطه صمیمانهای داشت را جلب کند.
طرح ریزی کودتا
در پاییز ۱۳۳۱ ودوهاوس، رییس جدید MI۶ در ایران و ساموئل فال، کارمند اطلاعاتی آن کشور نمایندگان بریتانیا با همتایان آمریکایی خود در واشنگتن ملاقات کرد و بر سر توطئه جدید که «آجاکس» نام گرفت به توافق رسیدند. مدتی بعد نورمن داربیشر، رییس اسبق MI۶ در ایران با دونالد ویلبر از کارشناسان سیا در امور ایران در نیکوزیا، پایتخت قبرس ملاقات و طرح نهایی را مورد بررسی قرار دادند.
با این وجود به دلیل اهمیت طرح کودتا، بار دیگر کرمیت روزولت رییس بخش خاورمیانه سیا و راجر گویران رییس پایگاه سیا در ایران، در بیروت لبنان مذاکراتی انجام و تغییراتی در طرح قبلی اعمال و نسخه نهایی را برای دولت جدید فرستادند که مورد پذیرش برادران دالس متشکل از آیزنهاور، آلن، و جان رییس جمهور، رییس سیا و وزیر خارجه آمریکا قرار گرفت.
کاهش اختیارات
محمد مصدق از دوره اول نخست وزیری تلاش کرد از قدرت و اختیارات شاه بکاهد. او به این منظور مجلس سنا را منحل کرد، افسران طرفدار شاه که عامل سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا در دربار شاه و ارتش بودند را بازنشسته کرد و دفاتر شاهزادهها و شاهدختها را بست و از بودجه سرسام آور ریخت و پاش آنان زد.
اسفند سال ۱۳۳۱ همان زمانی است که مخالفان داخلی مصدق با دشمنان خارجیش هم پیمان شدند تا او را از قدرت ساقط کنند. به این منظور طرح توطئه قتل محمد مصدق را در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۳۱ به اجرا گذاشتند، اما حضور افسری وفادار در راس شهربانی کل کشور مانع قتل نخست وزیر شد.
تیمسار محمود افشارطوس، رییس شهربانی کل کشور که از قضا داماد خواهر مصدق هم بود با مشاهده نشانههای طرح ترور، محمد مصدق را با لباس خانه از پشت بام منزلش فراری داد و به محل امنِ ستاد ارتش برد و این گونه طرح ترور مصدق را عقیم گذاشت.
با شکست طرح ترور، امرای مسن و ناراضی از نخست وزیر به دلیل بازنشسته شدنِ اجبارشان توسط مصدق با توطئه دیگری همراهی کردند. آنان در نقشه ترور مصدق توجهی به اطرافیان او نداشتند به همین دلیل تصمیم گرفتند در نقشه دوم، تیمسار محمود افشارطوس را از سر راه بردارند به این منظور او را در اردیبهشت سال ۱۳۲۲ با شگردی غیرانسانی دزدیدند و به کوههای تِلوِ تهران واقع در جاده لشکرک منتقل کردند و به صورت فجیع کشتند. قتل تیمسار در تابستان ۱۳۲۲ سر و صدای زیادی بلند کرد.
با وجود شناسایی خاطیان توسط دولت مصدق، اما سرعت عمل انگلیس در به اجرا درآمدن طرح کودتا مانع از مجازاتشان شد. یرواند آبراهامیان تاریخ نگار ارمنی تبار، قتل تیمسار افشارطوس را بخشی از برنامه آمریکا و انگلیس و یک جنگ روانی و تبلیغاتی علیه مصدق برای متزلزل کردن پایههای دولت او تحلیل کرد.
تیمی که نقشه دزدیدن و قتل تیمسار افشارطوس را طراحی و اجرا کرد از ماهها قبل از ترور مصدق، تصمیم داشت سرلشکر ریاحی، حسین فاطمی، عبدالله معظمی و سیدعلی شایگان از افراد برجسته نهضت ملی را برای تحت فشار قرار دادن محمد مصدق برای کنارهگیری از قدرت، بدزدند، اما تیمسار افشارطوس با اطلاع به موقع از این توطئه، نقشه آنان خنثی کرد.
خاطیان شامل تیمسار دکتر منزه، تیمسار علیاصغر مزینی، تیمسار بایندر و تیمسار نصرالله زاهدی با هدایت و حمایت مظفر بقایی نماینده مجلس شورای ملی و حسین خطیبی، شخصیت سیاسی و دوست مظفر بقایی بودند.
فرار شاه
بعد از قتل تیمسار افشارطوس، رد مظفر بقایی نماینده مجلس شواری ملی به اتهام دخالت در قتل تیمسار زده شد، اما وزارت دادگستری به دلیل مصونیت سیاسی بقایی نتوانست او را دستگیر و مجازات کند.
این مسئله موجب بالا گرفتن جنجال در مجلس شورای ملی و عیان شدن نیت برخی نمایندگان برای برکناری مصدق شد به همین دلیل نخست وزیر با رفراندومی که در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۳۲ برگزار کرد، دوره هفدهم مجلس را تعطیل کرد.
این اتفاق موجب جری شدن محمدرضا شاه و امضای فرمان برکناری مصدق در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۳۲ و انتصاب سرلشگر فضل الله زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید شد در حالی که برکناری نخست وزیر توسط شاه اقدامی غیرقانونی بود و باید توسط مجلس شورای ملی انجام میشد.
شاهِ عصبانی برای به اجرا درآمدن تصمیمش، سرهنگ نعمتالله نصیری فرستاده مخصوص خود را مامور تسلیم حکم به محمد مصدق کرد. او هم نیمه شب ۲۴ مرداد را برای ابلاع حکم عزل انتخاب کرد و با پشتیبانی چند تانک و زرهپوش به خانه مصدق در خیابان کاخ رفت. سربازان گارد سلطنت در اقدامی هماهنگ همان شب حسین فاطمی وزیر امور خارجه، حق شناس وزیر راه و زیرکزاده نماینده مجلس را دستگیر کردند.
با رسیدن سرهنگ نصیری به در منزل مصدق، سرهنگ ممتاز، فرمانده گارد محافظت از خانه نخست وزیر، او و سربازانش را بازداشت کرد. خبر دستگیری نصیری از کاخ به اطلاع محمدرضا رسید و او همراه ملکه ثریا با جت شخصی به بغداد فرار کرد. سرلشگر فض الله زاهدی هم ترس دستگیر شدن، مخفی شد.
ثریا اسفندیاری بختیاری، همسر دوم شاه خاطره شبِ فرار را اینطور تعریف کرد: «ما به منطقه کلاردشت نزدیک رامسر پرواز کردیم. مسافرت ما ظاهرا طبیعی و برای فرار از گرمای طاقت فرسای تهران بود. چند تن از دوستان نزدیک ما هم در کلاردشت به ما پیوستند، ولی هیچ کدام از آنها از صدور فرمان برکناری مصدق و انتصاب سرلشگر زاهدی به جانشینی وی اطلاع نداشتند.
اخبار تهران و سایر پیامها و گزارشها را از طریق فرستنده هایی که در کاخ سعدآباد نصب شده بود دریافت میکردیم. از طریق همین فرستنده مطلع شدیم که مصدق کار رفراندم برای انحلال مجلس را به انجام رسانده و مدعی شده است که بیش از ۹۹ درصد آراء مردم را به دست آورده است.
شاه به جای امضاء فرمان انحلال مجلس فرامین عزل مصدق و نخست وزیری زاهدی را امضا کرد و به وسیله سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی به تهران فرستاد.
ما بی صبرانه منتظر خبرهای تهران بودیم. فرستنده سعدآباد از کار افتاد. شاه مضطرب و نگران در طول و عرض اطاق قدم میزد و من که کمتر از او نگران نبودم روی مبل نشسته و ساکت بودم. نمیدانم چه ساعتی به خواب رفته بودم، که ساعت چهار صبح شاه مرا از خواب بیدار کرد و در حالی که صدایش از وحشت و اضطراب میلرزید گفت «ثریا همانطور که پیش بینی کرده بودم کار خراب شد.
مصدق از فرمان برکناری خود اطاعت نکرده و زاهدی هم به جای این که دست به کاری بزند مخفی شده است. هرچه زودتر باید از اینجا فرار کنیم. باید خودمان را به رامسر برسانیم و از آنجا به بغداد پرواز کنیم.» آن لحظات دلهره و اضطراب غم انگیزترین اوقات زندگی من است که هرگز فراموش نمیکنم.
نزدیک ظهر به فرودگاه بغداد رسیدیم. نزدیک شدن یک هواپیمای ناشناس آن هم بدون برنامه و اطلاع قبلی، مقامات و ماموران فرودگاه را وحشت زده کرد، زیرا در آن ساعت مقامات فرودگاه منتظر فرود هواپیمای ملک فیصل پادشاه عراق که برای بازدید یک مرکز نظامی به نزدیکی بغداد رفته بود، بودند.
از برج کنترل فرودگاه از ما خواستند هویت خود را اعلام کنید. شاه در اعلام هویت و مبداء پرواز مردد بود. هیچ کس نباید بداند که ما، شاه و ملکه فراری ایران هستیم. شاه سرانجام پاسخ داد «یک هواپیمای توریستی است. موتور هواپیما خراب شده است، اجازه فرود اضطراری میخواهیم.
به محض فرود، ماموران مسلح فرودگاه ما را احاطه میکنند و از هواپیما میخواهند فورا باند را خالی کند. هواپیمای ملک فیصل تا چند دقیقه دیگر به زمین خواهد نشست، باند فرودگاه باید فورا خالی شود. شاه ورقی از دفتر یادداشت خود کند و چند سطر روی آن مینویسد و از مامور امنیتی فرودگاه میخواهد به محض فرود هواپیمای ملک فیصل این یادداشت را به دست او برسانند.
این کار به دلایل نامعلومی صورت نمیگیرد و مامور امنیتی فرودگاه را ترک میکند. بعد از نیم ساعت یادداشت را میخوانند. بلافاصله ما را به دفتر فرودگاه هدایت میکنند. در آن زمان سفیر ایران در بغداد مظفر اعلم بود که به دستور مصدق نه تنها به استقبال محمدرضا نیآمد که به همه اعضای سفارت نیز دستور میدهد که هیچ کدام حق ندارند به دیدار شاه بروند.
ساعتی بعد «خلیل کنا» وزیر خارجه عراق ما را با احترام به یکی از کاخهای سلطنتی هدایت میکند. ملک فیص از ما دعوت کرد پس از استراحت، پنج بعد از ظهر به کاخ محل اقامت او برویم.
در این ملاقات او با کمال محبت و احترام به ما گفت که تا هر وقت بخواهیم میتوانیم در بغداد بمانیم و در این مدت میهمان او خواهیم بود. ولی شاه گفت میخواهد به اروپا برود و تنها تقاضایی که از اعلیحضرت از پادشاه عراق دارد این است که هرچه زودتر وسیله پرواز ما را به رم فراهم نمایند.»
صبح روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ شاه و ثریا به اتفاق ارتشبد خاتمی، خلبان هواپیمای دو موتوره بیچکرافت و آتابای آجودان مخصوص شاه با یک هواپیمای انگلیسی به سوی رم پایتخت ایتالیا پرواز کردند.
واکنش شاه
داستان شکست طرح شاه برای سرنگونی دولت دکتر مصدق از یک سو و فرار شاه و ملکه از سوی دیگر به خبر اول مطبوعات و رادیو و تلویزیونهای جهان تبدیل شد. در فرودگاه رم سیل خبرنگاران و عکاسان شاه و ثریا را احاطه کردند.
محمدرضا در برابر سماجت خبرنگاران در خصوص چرایی عزل مصدق، گفت: «من طبق قانون اساسی ایران و اختیارات خود در مقام سلطنت، مصدق را از نخست وزیری برکنار کردم.»
در فرودگاه رم از سفارت ایران هیچ کس به استقبال شاه نرفت، اما از میان انبوه خبرنگاران و عکاسان حاضر در سالن فرودگاه، یک ایرانی خود را به محمدرضا رساند و خودش را حسین صادق، رایزن سفارت ایران معرفی کرد. وی پسر مستشارالدوله صادق، نماینده تبریز در مجلس شورای ملی در اوایل قیام مشروطه و رییس مجلس موسسان برای انتخاب رضا شاه به سلطنت بود.
حسین صادق با اتومبیلش شاه و ثریا را به اتاقی که در هتل اکسلسیور اجاره کرده بود، رساند.
فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق در مقالهای که بعدها در روزنامه باختر امروز منتشر کرد، واقعه فرار پهلوی دوم و کودتای ۲۸ مرداد را این گونه تشریح کرد: قرار کودتاچیان با فرزندِ عاقدِ قرارداد ۱۹۳۳ این بود که اگر در خفه کردن صدای ملت، در نابود کردن حکومت ملی توفیق پیدا کردند و توانستند به دست و پای آزادیخواهان زنجیر بگذارند، رادیو تهران در ساعت مقرر برنامه معمولی خود را شروع نکند تا سردسته جنایتکاران خود را از کلاردشت پس از چند دقیقه با هواپیما به تهران برساند و مزد وطن فروشی و تجدید عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاکمیت مملکت را از انگلستان بستاند.
صبر و بردباری و متانت دکتر مصدق بالاخره این پرده پندار را پاره کرد و مردم و دوست و دشمن فهمیدند که وی فرزند همان پدری است که ۲۰ سال ایران را غارت کرد و سرانجام در روزی که باید از منافع کشورش دفاع کند، مردم بی پناه را به تانک و توپ بمباران دو دشمن قوی بلاتکلیف سپرد و خود با کامیونهای جواهرات راه فرار در پیش گرفت، با این تفاوت که از کودتای انجام شدهِ پدر در سوم شهریور، ۲۰ سال گذشته بود و پسری که وارث آن کودتای ننگین بود برای تحکیم پایههای لرزان و سبب خیانت آمیز خویش به نهضت ملی وطن که با خون فرزندان ۳۰ تیر آبیاری شده بود، شبیخون ناجوانمردانه زد.
اما کودتای انگلیسی - آمریکاییِ ساقط کردن دولت مصدق پیروز شد و پیام مکتوب پهلوی دوم ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از رادیو تهران خوانده شد و خودش ۳۰ مرداد به ایران برگشت و بر صندلی قدرت نشست. با بازگشت محمدرضا شاه به ایران موجی از دستگیریها برای پاکسازی ادارات از طرفداران مصدق آغاز شد.
شاه بعد از برگشت به ایران با روزولت دیدار کرد و از او به دلیل بازگرداندنش به قدرت تشکر کرد.
منابع:
باختر امروز، ش ۱۱۷۲، ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، ص ۱
اسناد سازمان سیا درباره کودتا، پیشین، ص ۱۲۰
باختر امروز، ش ۱۰۰۰، ۱۶ دی ۱۳۳۱، صص ۱ و ۸
کتاب خاطرات شعبان جعفری، گردآورنده هما سرشار، نشرآبی، سال ۱۳۸۱
محمدمصدق، خاطرات و تالمات به کوشش ایرج افشار، تهران نشر علمی، ص ۱۹
عملیات آژاکس، ترجمه ابوالقاسم راه چمنی، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر، ۱۳۸۰، صص