میلیونر زاغه نشین؛ سرقت برای انتقام

میلیونر زاغه نشین؛ سرقت برای انتقام

امین، یکی از اعضای باند سرقت است که نه تنها نیاز مالی ندارد بلکه به نیازمندان کمک هم می‌کند، او سناریوی سرقت‌ها را با همدستی دو پسر جوان اجرا کرده است.

کد خبر : ۲۴۸۶۵۱
بازدید : ۵۷
چندی قبل مأموران پلیس حین گشت به دو پسر جوان موتورسوار مشکوک شدند که پلاک موتورسیکلت گرانقیمت آن‌ها پوشانده شده بود. مأموران دستور ایست داده و راکب موتورسیکلت بدون توجه به هشدارهای پلیسی اقدام به فرار کرد اما در نهایت پس از تعقیب و گریزی کوتاه، مأموران موفق به دستگیری دو پسر جوان شدند.
 
دو پسر مشکوک در تحقیقات اولیه مدعی شدند که فقط از روی ترس فرار کرده‌اند اما در بازرسی بدنی آن‌ها و بازرسی از موتورسیکلت‌شان، چند قطعه زنجیر و دستبند طلا کشف کردند. مأموران دو پسر جوان را به کلانتری منتقل کرده و آن‌ها به سرقت گردنبند و دستبند طلای عابران با همدستی پسر جوانی به نام امیر اعتراف کردند. با اعتراف آن‌ها سومین عضو گروه نیز بازداشت شد. 

سارقی بی‌هیچ نیاز مالی

امین، یکی از اعضای باند سرقت است که نه تنها نیاز مالی ندارد بلکه به نیازمندان کمک هم می‌کند، او سناریوی سرقت‌ها را با همدستی دو پسر جوان اجرا کرده است. 
 
*چه شد تصمیم به دزدی گرفتی؟
 
من نه نیاز به پول دارم و نه دنبال هیجان سرقتم. من فقط می‌خواستم از خانواده‌ام انتقام بگیرم. 
 
*چرا می‌خواستی از خانواده‌ات انتقام بگیری؟ 
 
وضع مالی پدرم خیلی خوب است و مادرم هم شاغل است اما آن‌ها بدون توجه به من تصمیم به جدایی گرفتند. وقتی به تصمیم آن‌ها اعتراض کردم، از من خواستند دخالتی نکنم. پدرم برای اینکه مرا راضی نگه دارد برایم موتورسیکلت خرید، یک روز که برای مسابقه رفته بودم با چند پسر خلافکار آشنا شدم وقتی مهارت مرا در موتورسواری دیدند پیشنهاد دادند با آن‌ها به سرقت بروم. آن‌ها دنبال پول بودند اما من می‌خواستم با این کار پدر و مادرم را اذیت کنم. چون آن‌ها با جدایی و طلاقشان ضربه بدی به من زدند. آن‌ها درست زمانی از هم جدا شدند که من تازه نامزد کرده بودم و خانواده نامزدم گفتند وقتی پدر و مادرت در این سن و سال از هم جدا شده‌اند چه تضمینی است که همین بلا را سر دخترمان نیاوری. به همین خاطر زندگی من هم خراب شد. 
 
*با اموال دزدی چه می‌کردی؟
 
تقسیم بر تعداد می‌کردیم. سهم من در خانه‌مان است و به هیچ کدامشان دست نزده‌ام، اصلاً به درد من نمی‌خورد. خودم آنقدر پول داشتم که نیازی نبود این وسایل را بفروشم. 
 
شنیده‌ام به افراد نیازمند کمک می‌کنی؟ بله ولی نه با پول‌های دزدی بلکه با پول تو جیبی که از پدر و مادرم می‌گیرم. دلم می‌خواست نیازمندان از پولی که به آن‌ها می‌دادم خیر و برکت ببینند. 
 
*در سرقت‌ها چه نقشی داشتی؟
 
من راکب بودم و چون دست به فرمانم خوب بود موتورسواری را به عهده داشتم. 
 
*شگردتان چه بود؟
 
 در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم و با دیدن افرادی که طلا به دست و گردن داشتند به سمتشان می‌رفتیم و با تهدید یا قاپ‌زنی سرقت می‌کردیم البته گاهی طلاها قلابی بود.

منبع: ایران

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید