110 چایخانه در تهران ؛ پروژه جدید شهردار در شهری که نفس آن به شماره افتاده!
سازههایی آهنکشیشده، با طراحی مدور، شبهگلدستههایی که قرار است حس آیینی ایجاد کنند، اما در عمل صرفاً حجمی زمخت بر تن شهر میافزایند.
ساخت «چایخانههای امام رضا(ع)» در ۲۲ منطقه تهران، تازهترین پروژهای است که شهرداری تهران با تأکید بر رویکردی آیینی و با وعدهٔ پاسخ به «نیاز شهروندان» آغاز کرده است.
بر اساس اظهارات مدیرعامل شرکت توسعه فضاهای فرهنگی، تاکنون چهار سازه تکمیل شده و تا پایان پاییز تمامی ۲۲ سازه تحویل خواهد شد. فاز دوم نیز در انتظار است: چهار چایخانه دیگر در هر منطقه، در مجموع ۱۱۰ بنا؛ آن هم در شهری که زیر فشار کمبود سرانههای سبز، نابسامانی حملونقل و فرسودگی کالبدی نفس میکشد.
اما مسأله فقط «ساخت یک بنا» نیست؛ مسأله تکرار چرخهای است که تهران پیشتر طعم تلخ آن را چشیده است.

سالهایی نهچندان دور، در دوران شهرداری محمدباقر قالیباف، پروژهای مشابه با نام «نمازخانههای محلی» اجرا شد؛ سازههایی آهنین، بیروح، ناهمگون با منظر شهری، که قرار بود محلی برای اقامه نماز در محلات باشند. نتیجه؟ گنبدهایی سرد و بیهویت که نه کارکرد مذهبیشان را بهجا آوردند، نه به فضاهای شهری چیزی افزودند. در بسیاری نقاط، آنها تبدیل شدند به پناهگاه گربهها، محیط تجمع جوانان پارکگرد، بیآنکه مُهری داشته باشند یا محرابی.
آن تجربه پایان یافت، اما انگار فراموش شد. امروز، همان منطق دوباره با زبانی تازه بازگشته است: «چایخانه»؛ سازههایی آهنکشیشده، با طراحی مدور، شبهگلدستههایی که قرار است حس آیینی ایجاد کنند، اما در عمل صرفاً حجمی زمخت بر تن شهر میافزایند.
نمونههای اولیهشان اکنون در پارکها و فضاهای عمومی دیده میشود: در پارک اندیشه، زیر پل سیدخندان و کنار میدان نیلوفر؛ حتی در مجاورت مسجدالرضا، جایی که خود مسجد نیازهای آیینی محله را پاسخ میدهد. پس این چایخانه چه گرهی قرار است بگشاید؟
شهرداری توضیح میدهد این بناها برای برگزاری مناسبتها، توزیع نذورات، مراسم اعیاد و شهادتها طراحی شدهاند. اما مگر همین کارها قبلاً انجام نمیشد؟ سالهاست شهروندان در مناسبتهای مذهبی، در مساجد، حسینیهها، سراهای محلی یا چادرهای موقت، چای و شربت توزیع میکنند.
سادگی و انعطافپذیری این روش اتفاقاً مزیت آن بود؛ فضایی موقت ایجاد میشد، مراسم برگزار میشد و پس از پایان، شهر به جریان عادیاش بازمیگشت. اکنون قرار است برای کاری که ماهیت آن موقت است، سازهای دایمی و گرانقیمت ساخته شود.
هزینهٔ ساخت هر سازه با توجه به قیمت سازههای فلزی، تجهیز، طراحی، تأسیسات، نصب و محوطهسازی، بعید است کمتر از چند میلیارد تومان باشد.
اگر این تخمین را مبنا بگیریم، ۱۱۰ سازه یعنی رقمی نجومی که در شهری با بحرانهای متعدد، میتوانست صرف پروژههای ضروریتر شود؛ توسعه حملونقل عمومی، بهبود پیادهراهها، مقاومسازی محلات فرسوده، افزایش سرانه فضای سبز، یا حتی رسیدگی به پارکهایی که سالهاست با کمبود امکانات اولیه دستوپنجه نرم میکنند.
مسألۀ اصلی اما فقط پول نیست؛ مسئله بینش شهری است. پروژه چایخانهها همان نگاه سازهمحور و مناسکمحور را بازتولید میکند که سالهاست در مدیریت شهری تهران ریشه دوانده؛ اینکه برای هر مسئلهای باید چیزی ساخت. گویی شهر موجودی زنده نیست؛ انباری است برای افزودن سازههایی که پشتشان نه مطالعه نیازسنجی وجود دارد، نه پیوست اجتماعی، نه پیوست زیباییشناختی.
این سازههای جدید، درست مانند نمازخانههای آهنین گذشته، بهجای آنکه بخشی از هویت شهری باشند، همچون وصلههایی بیربط بر کالبد شهر مینشینند. منظر شهری را مخدوش میکنند، فضاهای سبز را اشغال میکنند و بیشتر از آنکه محلی برای مردم باشند، محلی برای پیمانکاراناند. مردم قرار است مصرفکننده فضایی باشند که دیگران برایشان تعریف کردهاند، نه شریک در خلق آن.
شهرداری میگوید چایخانهها بهصورت مردمی و خودجوش اداره خواهند شد. اما اداره مردمی بهتنهایی توجیهی برای ساخت سازهای ناکارآمد نیست؛ جامعه زمانی در اداره فضاها مشارکت میکند که آن فضاها با نیاز واقعیاش تطبیق داشته باشد. تجربه نشان داده فضاهای تحمیلی، هرچقدر هم با نیت خیر ساخته شده باشند، در نهایت یا متروکه میشوند یا کارکردی ناخواسته پیدا میکنند.
تهران امروز نیازمند بازآفرینی فضاهای عمومی، افزایش کیفیت زندگی و ترمیم زخمهای کالبدیاش است. نیازمند سیاستگذاریای که به جای افزودن بناهای تازه، هزینه فرصت را بسنجد: هر بنایی که ساخته میشود، جای یک امکانِ بهتر را میگیرد؛ هر سازهای که افزوده میشود، بخشی از منظری را میپوشاند که میتوانست تنفس شهر باشد.
آقای شهردار، ساختن همیشه فضیلت نیست. گاهی نساختن بزرگترین خدمت است؛ چه برای این دنیا، چه برای آن دنیا. تهران بیش از سازههای تازه، نیازمند عقلانیت، توجه به نیازهای واقعی و احترام به زیباییشناسی شهری است.
شهر گرانقیمتتر از آن است که هر بار با یک سیاست کوتاهمدت، زخمی تازه بر چهره آن بزنیم. نکنید؛ این شهر ظرفیت این همه آزمون و خطا را ندارد.
منبع: عصر ایران