روایت یک نماینده از تصادف پسرش
کد خبر :
۳۳۰۸۵
بازدید :
۱۳۶۸
محمدرضا تابش، نماینده مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که در کانال تلگرامیاش منتشر کرده، درباره ماجرای تصادف پسرش نوشته است.
این نماینده مجلس شورای اسلامی نوشته است:
معمولا روزانه بیشتر از ٥-٤ ساعت نمیخوابم. نصف شب که بیدار میشوم، نوبت به مرور پیامکها و تلفنهاست و ارجاع آنها به مسئولان و دفتر، تا کار مردم زمین نماند.
دیروز برای پیگیری کارهای استان و شهرستان و مساله شهید محسوب شدن آتشنشانان و امدادگران که در حین عملیات، جان به جانآفرین تسلیم میکنند به کمیسیون تلفیق بودجه رفته بودم.
ترافیک یک و نیم ساعته حین بازگشت به منزل - چون خودم رانندگی میکنم - خستهکننده بود. نماز و صرف مختصر شام و مرور اخبار و مطالعه تا ساعت ١١ شب به طول کشید. چراغها روشن و بدون روانداز - تقریبا طبق معمول - خواب رفتم. ساعت ١:٣٠ بامداد بیدار شدم. پیامها و تلفنهای واصله را کنترل میکردم و بعضا آنها را به مسئولان مربوطه و دفتر جهت پیگیری و اعلام نتیجه ارجاع میدادم.
مشغول کار بودم که محمد ساعت ٢:٤٥ بامداد اطلاع داد که اتوبوسی که با آن عازم تهران بوده، نزدیک کاشان چپ کرده است و خوشبختانه کسی کشته نشده و او هم احتمالاً دستش شکسته است.
کریم را بیدار کردم و به طرف کاشان راه افتادیم. ساعت ٥:٢٦ دقیقه بامداد که بین راه کاشان بودیم، آقای خرمجاه که فرزند شهید است و در دفتر تهران کار میکند، زنگ زد که فلان و بهمان کار را که به وی ارجاع داده بودم پیگیری کرده و گزارشی داد.
حدود ساعت ۶ بیمارستان شهید بهشتی کاشان بودیم. پزشکان و پرستاران زحمتکش و خوشرو مشغول مداوای بیماران بودند. محمد را که از ناحیه استخوان دست راست دچار شکستگی شده بود روی تختی دراز کشیده دیدیم.
شرح ماوقع را گفت؛ خدا به خیر گردانده بود که ماشین بعد از واژگونی دچار حریق نشده بود. خدا را بخاطر همه الطافش شکر کردیم و بعد از انجام مراحل ترخیص رهسپار تهران شدیم تا اقدامات تکمیلی در یکی از بیمارستانهای تهران انجام پذیرد.
اینها را نوشتم تا حرف دلم را بازگو نمایم:
- اگر خداوند به من توفیق داده تا ۵ دوره متوالی خدمتگزار مردم شریف و نجیب و فرهیخته اردکان باشم بواسطه آن است که سعی کردهام خود و زندگیام را وقف خدمت به آنها برای جلب رضایت پروردگار نمایم.
- در این راه زحمات همکاران عزیز ارجمندم که نمونه کار آنها را توضیح دادم و پا به پای من پیگیر رفع مشکلات مردم هستند ستودنی است و بخشی از توفیقات مرهون زحمات آنهاست.
- روز و شب و نصفهشب و گاه و بیگاه برای مردم کار کردن، ثمرهاش دعای خیر مردم رنجدیدهای است که گرهای از کار آنها باز شده است و نتیجهاش مختصر آسیب محمد بود که میتوانست بخاطر نشت گازوئیل در صحنه، تبدیل به یک تراژدی وحشتناک شود.
- انجام وظایف نمایندگی و خدمتگزاری به مردم ساعتبردار نیست. اغلب همکارانم شبانهروز درگیر حل مشکلات مردم هستند؛ خداوند به همه توفیق خیر عطا کند و مأجورشان دارد.
- در مقابل عظمت ملت شریف ایران و جانفشانی شهدا و حماسهآفرینی قهرمانانی که استقلال کشور در طول تاریخ مرهون تلاش و زحمات آنهاست؛ گرچه عملکردها ناچیز و ناقابل است؛ اما سرجمع اقدامات مسئولان اگر خالصانه و متعهدانه و از سر علم و آگاهی باشد میتواند کشور را در مدار توسعه و ترقی قرار دهد و مشکلات و گرفتاریهای مردم را مرتفع سازد و ایران اسلامی عزیز جایگاه رفیع خویش را در سطح منطقه و جهان بازیابد.
این نماینده مجلس شورای اسلامی نوشته است:
معمولا روزانه بیشتر از ٥-٤ ساعت نمیخوابم. نصف شب که بیدار میشوم، نوبت به مرور پیامکها و تلفنهاست و ارجاع آنها به مسئولان و دفتر، تا کار مردم زمین نماند.
دیروز برای پیگیری کارهای استان و شهرستان و مساله شهید محسوب شدن آتشنشانان و امدادگران که در حین عملیات، جان به جانآفرین تسلیم میکنند به کمیسیون تلفیق بودجه رفته بودم.
ترافیک یک و نیم ساعته حین بازگشت به منزل - چون خودم رانندگی میکنم - خستهکننده بود. نماز و صرف مختصر شام و مرور اخبار و مطالعه تا ساعت ١١ شب به طول کشید. چراغها روشن و بدون روانداز - تقریبا طبق معمول - خواب رفتم. ساعت ١:٣٠ بامداد بیدار شدم. پیامها و تلفنهای واصله را کنترل میکردم و بعضا آنها را به مسئولان مربوطه و دفتر جهت پیگیری و اعلام نتیجه ارجاع میدادم.
مشغول کار بودم که محمد ساعت ٢:٤٥ بامداد اطلاع داد که اتوبوسی که با آن عازم تهران بوده، نزدیک کاشان چپ کرده است و خوشبختانه کسی کشته نشده و او هم احتمالاً دستش شکسته است.
کریم را بیدار کردم و به طرف کاشان راه افتادیم. ساعت ٥:٢٦ دقیقه بامداد که بین راه کاشان بودیم، آقای خرمجاه که فرزند شهید است و در دفتر تهران کار میکند، زنگ زد که فلان و بهمان کار را که به وی ارجاع داده بودم پیگیری کرده و گزارشی داد.
حدود ساعت ۶ بیمارستان شهید بهشتی کاشان بودیم. پزشکان و پرستاران زحمتکش و خوشرو مشغول مداوای بیماران بودند. محمد را که از ناحیه استخوان دست راست دچار شکستگی شده بود روی تختی دراز کشیده دیدیم.
شرح ماوقع را گفت؛ خدا به خیر گردانده بود که ماشین بعد از واژگونی دچار حریق نشده بود. خدا را بخاطر همه الطافش شکر کردیم و بعد از انجام مراحل ترخیص رهسپار تهران شدیم تا اقدامات تکمیلی در یکی از بیمارستانهای تهران انجام پذیرد.
اینها را نوشتم تا حرف دلم را بازگو نمایم:
- اگر خداوند به من توفیق داده تا ۵ دوره متوالی خدمتگزار مردم شریف و نجیب و فرهیخته اردکان باشم بواسطه آن است که سعی کردهام خود و زندگیام را وقف خدمت به آنها برای جلب رضایت پروردگار نمایم.
- در این راه زحمات همکاران عزیز ارجمندم که نمونه کار آنها را توضیح دادم و پا به پای من پیگیر رفع مشکلات مردم هستند ستودنی است و بخشی از توفیقات مرهون زحمات آنهاست.
- روز و شب و نصفهشب و گاه و بیگاه برای مردم کار کردن، ثمرهاش دعای خیر مردم رنجدیدهای است که گرهای از کار آنها باز شده است و نتیجهاش مختصر آسیب محمد بود که میتوانست بخاطر نشت گازوئیل در صحنه، تبدیل به یک تراژدی وحشتناک شود.
- انجام وظایف نمایندگی و خدمتگزاری به مردم ساعتبردار نیست. اغلب همکارانم شبانهروز درگیر حل مشکلات مردم هستند؛ خداوند به همه توفیق خیر عطا کند و مأجورشان دارد.
- در مقابل عظمت ملت شریف ایران و جانفشانی شهدا و حماسهآفرینی قهرمانانی که استقلال کشور در طول تاریخ مرهون تلاش و زحمات آنهاست؛ گرچه عملکردها ناچیز و ناقابل است؛ اما سرجمع اقدامات مسئولان اگر خالصانه و متعهدانه و از سر علم و آگاهی باشد میتواند کشور را در مدار توسعه و ترقی قرار دهد و مشکلات و گرفتاریهای مردم را مرتفع سازد و ایران اسلامی عزیز جایگاه رفیع خویش را در سطح منطقه و جهان بازیابد.
۰