۴۰ روز در آمازون؛ ۴ کودکی که از سقوط هواپیما جان سالم به در بردند
چهار کودک در دل جنگلهای بکر و خطرناک آمازون، با قدرت شجاعت و دانش بومی خود یک معجزهی واقعی آفریدند.
جنگل آمازون در کلمبیا با وسعتی معادل کالیفرنیا، یکی از مرگبارترین و وحشیترین مکانها در جهان بهشمار میرود. بدون جادهها یا فرودگاههای تجاری، رودخانههای خروشان پر از پیرانا، آناکونداها، جگوارها و طوفانهای رعدآسا، این منطقه هر ساله قربانیان زیادی میگیرد. علاوهبر این، گروههای شورشی و قاچاقچیان مواد مخدر در این مناطق پنهان شدهاند. برای بومیان این منطقه، سفرهای هوایی از طریق پروازهای خصوصی، تنها راه ارتباطی با دنیای بیرون است.
هواپیمای سسنا ۲۰۶ در اولین روز می ۲۰۲۳ (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲) با خانوادهی بومی ماگدالنا موکوتوی والنسیا، به همراه سه دختر و یک پسر و همراهی هرمان مندوزا رهبر بومی از آراراکوارا به سان خوسه دل گوآویاره پرواز میکرد که دچار سانحه شد. هواپیما توسط هرناندو مورسیا با تجربهی ۵۵ سال خلبانی هدایت میشد.

بهنوشتهی Atavist، پرواز به علت طوفانهای شدید با تأخیر آغاز شد و پس از حدود ۳۰ دقیقه موتور هواپیما از کار افتاد. خلبان مورسیا در تماس اضطراری خود اعلام کرد که مشکل جدی در موتور هواپیما وجود دارد و پس از تلاشهای متعدد برای بازگرداندن عملکرد موتور، مجبور شد که هواپیما را به سمت رودخانه اپاپوریس هدایت کند. آخرین تماس او با برج مراقبت، موقعیت دقیق هواپیما را در فاصلهی ۱۶۵ کیلومتر از سان خوسه اعلام کرد، اما پس از آن هواپیما ناپدید شد و هیچ نشانهای از سقوط آن وجود نداشت.

جستجوها بلافاصله آغاز شد. سیگنال فرستندهی مکانیاب اضطراری (ELT) نزدیک به رودخانه اپاپوریس پیدا شد و سازمان هوانوردی کلمبیا عملیات گستردهای را برای یافتن هواپیما شروع کرد. نیروی هوایی هواپیماهای نظارتی ارسال کرد، اما پوشش جنگلی مانع دید مؤثر میشد. تلاشها برای یافتن محل سقوط ادامه یافت، اما خبری از خانوادهها و هواپیما نبود. در همین حین، رسانهها به طور گستردهای این حادثه را پوشش دادند و توجه ملی و بینالمللی را جلب کردند.

تیمهای جستجو به رهبری ادوین پاکی در تاریخ ۱۵ می ۲۰۲۳ (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲)، پس از روزها جستجو اجساد ماگدالنا، مورسیا و مندوزا را یافتند، اما خبری از کودکان نبود. بررسیها نشان داد که احتمالاً آنها از محل حادثه فرار کردهاند. در ادامه تلاشهای نجات با ورود تیمهای جدید و استفاده از کمکهای هوایی شدت گرفت.

کودکان با دانش جنگلی والنسیا زنده ماندند؛ لسلی رهبری کرد، زخم سر ماگدالنا را با پوشک بست، کریستین را از آغوش بیحرکت مادر گرفت و فرار کرد. آنها وسایل را جمعآوری کردند و به غرب رفتند، آب باران جمع و از میوههای جنگلی تغذیه کردند. این کودکان باهوش هر چند روز جابهجا شدند، خود را در تنهی درختان پنهان کردند و حتی مارها را با چوب کشتند. کودکان با شاخه و بند مو موفق شده بودند برای خودشان پناهگاه بسازند.
کودکان حدود ۲۵ کیلومتر راه رفتند، اما ضعیف شدند و در اواخر ماه می (اواسط خرداد ۱۴۰۲) در جای خود ثابت ماندند. آنها از چشم سربازان پنهان شدند، از شورشیان بومی ترس داشتند و گریهی کریستین را خفه میکردند تا در دام آنها گیر نکنند و درواقع هرلحظه آمادهی مرگ بودند.
بعد از بیش از یک ماه جستجو در ۹ ژوئن (۱۹ خرداد ۱۴۰۲)، گروههای بومی در جستجوی خود موفق به یافتن کودکان شدند. پس از صعود دشوار، آنها کریستین را میان شاخههای درختان یافتند و لسلی و سولینی را نیز در نزدیکی او مشاهده کردند. این کودکان که به شدت ضعیف و آلوده شده بودند، توانستند جان خود را نجات دهند. عملیات نجات سریعاً آغاز شد و کودکان به سلامت به پناهگاههای نظامی منتقل شدند. مقامات کلمبیایی از این حادثه بهعنوان معجزه یاد کردند و به نمادی از همکاری و همبستگی میان بومیان و نیروهای نظامی تبدیل شد.
منبع: خبرآنلاین