چرا انسان‌ها تئوری‌های توطئه را باور می‌کنند؟

چرا انسان‌ها تئوری‌های توطئه را باور می‌کنند؟

انسان‌ها بیش از همه هنگامی که حس کنند، دیگر کنترل زندگی‌شان را در دست ندارند، به تئوری‌های توطئه گرایش پیدا می‌کنند. این مسئله در مورد انسان‌های تحصیل‌کرده و مرفه هم صادق است. میل به امنیت همه را متحد می‌کند.

کد خبر : ۸۰۵۴۰
بازدید : ۳۲۹۹
چرا انسان‌ها تئوری‌های توطئه را باور می‌کنند؟
بازار تئوری‌های توطئه داغ است. برخی از این تئوری‌ها ظاهراَ قابل‌قبول به نظر می‌رسند. ویژگی‌های آن‌ها چیست و چرا برخی چنین محبوب‌اند؟ در بحث با کسانی که به این تئوری‌ها باور دارند، چگونه رفتار کنیم؟

همه درگیر یک بحرانیم؛ بحرانی که تنها به حوزه سلامت یا اقتصاد خلاصه نمی‌شود و یک بحران روانی هم هست. کرونا و بیماری کووید ۱۹و تدابیری که برای مقابله با آن اندیشیده شده، زندگی میلیون‌ها انسان در سراسر جهان را دستخوش تغییرات اساسی کرده است.
با تمامی تفاوت‌ها در پیامد‌های این بحران بر زندگی افراد در کشور‌های مختلف، یک موضوع در مورد همه صدق می‌کند و آن هم این است: ابهام و بلاتکلیفی. بشر از بلاتکلیفی بیزار است، می‌خواهد بداند، در مرحله بعدی، چه اتفاقی قرار است بیفتد.

به همین دلیل است که تئوری‌های توطئه در چنین موقعیت‌هایی جذاب می‌شوند. وعده و ادعای آن‌ها نورتاباندن به فضای مه‌آلود و هرج و مرجی است که در آن دید آدم تا جلوی پایش هم نمی‌رسد؛ روشن کردن مسیر با توضیحاتی ساده. به نظر می‌رسد برای بسیاری از انسان‌ها، دنبال کردن روایتی که مدعی است مقصر را می‌شناسد و می‌شناساند، جذاب باشد.

تئوری توطئه چیست؟
معمولا برای پرسش‌های به ظاهر ساده، پاسخ‌های روشن و ساده‌ای وجود ندارد. رولاند ایمهوف از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز آلمان که در زمینه روانشناسی اجتماعی و حقوقی تحقیق می‌کند می‌گوید: «برخی بر این باورند که یک تئوری توطئه، معادل فرضی است نادرست که با واقعیت همخوان نیست.»

این باور به اعتقاد او اشتباه است. به تعریف ایمهوف، یک تئوری توطئه، این فرض است که یک رخداد با بردی وسیع، نتیجه نقشه پنهانی شمار اندکی از انسان‌هاست که می‌خواهند با ضربه به افکار عمومی به ثروت و اعتبار دست یابند.

چک کردن فکت‌ها
برای تشخیص درست یا نادرست بودن یک تئوری توطئه باید به استاندار‌ها و مقیاس‌های علمی روی آورد. ایمهوف می‌گوید، در دنیای علم، به ندرت حقایق مطلق وجود دارد، آنچه هست، باورپذیری است و تأیید‌های تجربی به درجات مختلف.

به گفته این محقق، بیشتر تئوری‌های توطئه به شدت غیرمعقول و باورناپذیرند.

اولین اقدام در برخورد با این تئوری‌ها، بررسی منبع است: چه کسی، چه زمانی و در چه مکانی چه چیزی گفته است؟ آیا خبر/ادعا مربوط به یک خبرگزاری یا رسانه معتبر است یا یک نفر در شبکه‌ای برای نمونه در یوتیوب آن را مطرح کرده است؟ گوینده یا مطرح‌کننده شاید عنوان دکترا در یک رشته را هم با خود یدک بکشد، اما آیا مقاله علمی یا تحقیقات معتبری به این شخص نسبت داده می‌شود؟

هیچ تصادفی در کار نیست
برای تشخیص یک تئوری توطئه باید به عملکرد آن پی برد. به گفته محقق آلمانی، عملکرد یک تئوری توطئه این است که حساب خودش را از تصادف جدا می‌کند. به گفته ایمهوف، انسان از تصادف گریزان است چرا که تصادف، شانس پیش‌بینی و کنترل را از انسان می‌گیرد.

به همین خاطر است که می‌بینیم، در تئوری توطئه تصادفی وجود ندارد و هرچیزی مانند حلقه‌ای، به حلقه‌ی دیگر زنجیره متصل است. به گفته روانشناس آلمانی، نظریه پردازان این تئوری‌ها، در استدلال خود اغلب از موضوع مورد بحث خارج می‌شوند و موضوع عوض می‌کنند.

منطق؟ حتما نباید باشد!
به این ترتیب هرچند نشانی از علیت (رابطهٔ بین علت و معلول) در این تئوری‌ها دیده نمی‌شود، اما به گفته ایمهوف، هواداران تئوری‌های توطئه معمولا با تناقض‌های منطقی مشکلی ندارند.

این روانشناس با مثالی موضوع را توضیح می‌دهد: «همان کسانی که بر این باورند که دیانا را سرویس مخفی بریتانیا به قتل رسانده، همان‌ها هم معتقدند که دیانا در جزیره‌ای تنها و دورافتاده، برای گریز از شلوغی و فشار زندگی می‌کند.»
در این میان به گفته او، این خود روایت‌ها نیستند که مهم‌اند و اینکه چه بر سر دیانا آمده است، مهم قبولاندن این باور است که قدرتمداران به ما دروغ می‌گویند.

چه کسی سود می‌برد؟
ایمهوف به یک ترفند بلاغی ساده در تئوری توطئه اشاره می‌کند که اینگونه عمل می‌کند: «وقتی به این مسئله اشاره می‌کنم که چه کسی از به وجود آمدن یک وضعیت سود می‌برد، همزمان مدرک و سندی در مورد اینکه فرد و جریان سودبرنده، خود مسئول و علت پدید آمدن این وضعیت است هم به دست می‌دهم.»
او ادامه می‌دهد: «البته این از نظر شناخت شناسی مسلما استدلال خوبی نیست. چون صرف اینکه من به عنوان کشاوزر از باران سود می‌برم، به معنای این نیست که من باران را ساخته و جاری کرده‌ام.»

اساسا تئوری‌های توطئه همیشه اطلاعات بیشتری از آنچه که در توضیحات رسمی می‌آید، برای گفتن دارند؛ توضیح بیشتر، اشاره بیشتر به تصادف‌ها، که، چون شمار این اشاره‌ها بالا می‌رود، به دلیل تکرار، در ذهن خواننده، دیگر تصادف‌ها نه تصادف که تبدیل به واقعیت می‌شوند.

آنکه سودی از انتشار تئوری توطئه می‌برد، کیست؟
تئوری توطئه ربطی به تحقیقات و پرسش‌های انتقادی برای یافتن واقعیت ندارد. کند و کاوی در این مورد که تولیدکنندگان و نشردهندگان این تئوری‌ها که ادعا می‌کنند قهرمان‌وار کمر به گفتن واقعیت بسته‌اند، از چه وابستگی‌ها و دستورکار‌های سیاسی یا اقتصادی پیروی می‌کنند، جالب است.

برای نمونه آلکس جونز، تئوری‌پرداز توطئه آمریکایی با شرکتش به نام "اینفووارز" نه تنها در حال انتشار تئوری‌های توطئه است که در کنار عرضه مکمل‌های خوراکی در فروشگاه‌های وابسته، در حال فروش تجهییزات و کالا‌های ایمنی- حفاظتی هم هست و به این ترتیب با تبلیغ‌های آخرزمانی‌اش، تجارت پرسودی بر هم زده است.

ایمهوف یک دلیل دیگر محبوبیت تئوری‌های توطئه را در این می‌داند که گسترش یا پیوستن به یک تئوری توطئه منجر به افزایش اعتماد به نفس می‌شود و به کسی که آنرا باور و بازگو می‌کند، این احساس را می‌دهد که به دانسته‌هایی منحصر به فردی دسترسی دارد که او را از جماعت ساده‌لوح جدا می‌کنند.

چرا فریب تئوری توطئه را می‌خوریم و به آن گرایش داریم؟
تحقیقات نشان می‌دهند که انسان‌ها بیش از همه هنگامی که حس کنند، دیگر کنترل زندگی‌شان را در دست ندارند، به تئوری‌های توطئه گرایش پیدا می‌کنند. این مسئله در مورد انسان‌های تحصیل‌کرده و مرفه هم صادق است. میل به امنیت همه را متحد می‌کند.
این گرایش به ناتوانی انسان در زیر سئوال بردن خود می‌انجامد، چرا که زیرسئوال بردن، به از دست دادن امنیت می‌انجامد. ایمهوف می‌گوید، ذهن و روان انسان به گونه‌ای است که همیشه به دنبال تأیید است. در این جاست که می‌توان از علم آموخت که پیوسته یافته‌های خود را به پرسش بگیریم.
دوری از تئوری توطئه و بازگشت به خود
اما اگر روزی با کسی وارد بحث شدیم که طرفدار این تئوری‌ها بود و در استدلال‌هایش ردپایی از منطق نبود، چه کنیم؟ رونالد ایمهوف عملکرد تئوری توطئه را یادآور می‌شود و می‌گوید، این عملکرد، نیاز به دردست گرفتن کنترل زندگی خود، نیاز به امنیت و پیش‌پینی‌پذیری روند‌ها و رویداد‌ها را در فرد گوینده یا باورمند به تئوری ارضاء می‌کند.
ایمهوف می‌گوید، در بحث با دوستان نزدیک یا اعضای خانواده مهم است که این نیاز‌ها را که پایه و اساسشان خواست دریافت توضیح بیشتر درباره رویدادهاست، جدی بگیریم، بدون آن که به هیجان او برای تئوری‌های توطئه اعتنا کنیم.

امنیت مطلق و کنترل مطلق تنها در رویا‌های ما از یک دنیای خیالی وهم‌آلود وجود دارد و حتی بهترین تئوریسین‌های توطئه هم نمی‌توانند این واقعیت را تغییر دهند.
منبع: دویچه وله
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید