گفتگو کنید نه دعوا

کد خبر : ۷۴۳۵۲
بازدید : ۷۱۶۵
سید علی میرفتاح | چند هفته قبل، از دفتر آقای کدخدایی، زنگ زدند و گفتند ایشان مایل است با شما و چند روزنامه‌نگار دیگر جلسه بگذارد. فکر کردم از همین جلسات متداول است که مقامی بالا می‌نشیند و دیگران را رهنمود می‌دهد. اما اشتباه کردم. آقای کدخدایی صمیمی و دوستانه در حلقه روزنامه‌نگاران نشست و با آن‌ها گفتگو کرد.

بیشتر شنید و کمتر حرف زد. شکل جلسه و نوع برخورد ایشان طوری بود که ما را به گفتن بعضی حرف‌های مگو گستاخ کرد. درباره انتخابات، اوضاع سیاسی، حتی نحوه نظارت شورای نگهبان بحث کردیم و بسیاری از سوءتفاهم‌ها را کنار گذاشتیم.
از خاصیت‌های گفت‌وگوی مستقیم همین است که سوءتفاهم‌ها را رفع و فاصله‌ها را کوتاه می‌کند. آقای کدخدایی نمی‌خواست ما مثل او فکر کنیم ما هم در صرافت آن نبودیم تا او را از موضعش برگردانیم. هم او می‌دانست ما چطور می‌اندیشیم، هم ما مواضع سیاسی و عقیدتی او را می‌دانستیم.
مع‌ذلک گفت‌وگوی ما با ایشان فرصتی فراهم کرد که یکدیگر را بهتر بشناسیم و دغدغه‌های ملی‌مان را به اشتراک بگذاریم. به عنوان روزنامه‌نگار قدر چنین جلسه‌ای را می‌دانم و برای تداومش دعا می‌کنم. شورای نگهبان نمی‌دانم قبلا هم آیا چنین جلساتی با روزنامه‌نگاران غیر اصولگرا می‌گذاشته یا نه، اما هرچه هست به نظرم این شورا رویکرد رسانه‌ای‌اش را به شکل جدی عوض کرده و کشتی‌بان را سیاستی دگر آمده است.
این را از برخورد روابط‌عمومی شورا هم می‌شود فهمید. چند ماه قبل روابط‌عمومی مشفقانه از ما خواست تا نظرات‌مان را که غالبا جنبه انتقادی داشت به سمع‌شان برسانیم. «اعتماد» این هفته اخیر را دیده باشید می‌دانید که رییس پژوهشکده این نهاد نیز با آقای عبدی وارد دیالوگ انتقادی شده و به بعضی از سوالات او جواب داده و به قدر مقدور از حیثیت شورا دفاع کرده.
ین دیالوگ هنوز ادامه دارد و من از هر دو این بزرگواران به خاطر حضور در این گفت‌وگوی انتقادی تشکر می‌کنم. من کاره‌ای نیستم که تشکر کنم. منظورم این است که به عنوان یک ناظر، این گفتگو را به صلاح انقلاب و مملکت و نظام می‌دانم و آرزو می‌کنم دیگران نیز- با هر گرایش سیاسی- به این عرصه بیایند و از گفتن و شنیدن نپرهیزند.
قرار نیست در این گفتگو‌ها یکدیگر را اقناع کنیم یا با خود همراه‌سازیم بلکه می‌توانیم تا حدودی جلوی رادیکالیزه شدن امور را بگیریم و قهر سیاسی را نگذاریم که بیش از این رشد کند. از آن مهم‌تر دیالوگ این فرصت را برای طرفین فراهم می‌آورد تا دیدگاه‌ها و آرا و نظرات سیاسی خود را به درست‌ترین شکل و حتی‌المقدور آزادانه طرح کنند و در معرض قضاوت مردم قرار دهند.
به تجربه فهمیده‌ام که گفتگو یخ‌های رابطه را نیز آب می‌کند و افراد را به لحاظ شخصی به یکدیگر نزدیک می‌کند. زیباکلام و الله‌کرم را همه می‌دانند که صد و هشتاد درجه از هم دورند و مخالف هم حرف می‌زنند، اما عکسش در اینترنت قابل دسترسی است که بعد از گفتگو هر دو رو به یک قبله، یکی امام و دیگری ماموم، می‌ایستند به نماز. ارزشمند است؛ نیست؟ اگر سیاستمداران صاحب‌نفوذ از این دو بزرگوار بیاموزند که اختلافات‌شان را در حصر مباحثه نگه دارند و به عرصه‌های کاری و اجتماعی نیاورند ایران گلستان می‌شود.
هزار بار مهم‌تر از فعالان سیاسی و صاحب‌نظران و روزنامه‌نگاران، مسوولان بلند‌پایه‌اند که باید با حفظ مواضع خود، به گفتگو رو بیاورند و مسائل فی‌مابین را نگذارند که تبدیل به مشکلات لاینحل شود. در این چهل‌ساله فهمیده‌ایم که هیچ مساله‌ای از پشت تریبون حل نمی‌شود بلکه با هر داد و فریاد و شعاری، گره بر گره‌های موجود زده می‌شود و قوز بالای قوز‌های فعلی می‌آید.
رییس‌جمهور و رییس قوه قضاییه لااقل هفته‌ای یک‌بار با یکدیگر جلسه دارند و رودروی هم می‌نشینند و امور کشور را رتق و فتق می‌کنند. دست‌شان درد نکند، اما ظاهرا در آن جلسات فرصت نمی‌کنند که اختلافات فی‌مابین را حل و فصل کنند، به جای آن هر کدام پشت تریبون‌های عمومی از یکدیگر اشکال می‌گیرند و به هم طعنه می‌زنند.
گاهی این طعنه‌ها به قدری توام با خشم و دلخوری است که گویی هنوز انتخابات- لااقل برای رقبای نود و شش- تمام نشده و این دو سرور ارجمند از آن فضا بیرون نیامده‌اند و چاره‌ای ندارند جز به ادامه رقابت. فقط این دو مقام نیستند که به جای گفتگو به یکدیگر طعنه می‌زنند. تقریبا اغلب منتقدان دولت، اگرچه گریز از دو قطبی کردن جامعه را مثل ترجیع‌بند تکرار می‌کنند، اما روحانی و دولتش را شایسته ملامت و شماتت می‌دانند و در هر موضوعی در تخطئه حداکثری آن می‌کوشند.
من الان در مقام دفاع از دولت نیستم، چه‌بسا از این طرف هم آشنا و جهانگیری و شخص رییس‌جمهور جواب «های» را «هو» بدهند و کم نیاورند، اما به عنوان یک شهروند تداوم این روش و منش را خطرناک می‌دانم و برای کشورم به خصوص در این اوضاع و احوال احساس نگرانی می‌کنم. عینی‌تر بگویم. دیروز پریروز امریکا وزیر مخابرات را داخل در لیست تحریم کرد و او را به خاطر تعطیلی اینترنت ضدآزادی خواند.
ضدانقلاب برای امریکا دست زد و سلطنت‌طلب‌ها ترامپ و وزیرش را برای ادامه تحریم‌ها تشویق کردند. در این میان عقل و انصاف و وطن‌پرستی ایجاب می‌کرد که از وزیر دفاع کنیم و حتی اگر در زمره منتقدان وزیر جوان باشیم خود را جلوی امریکا متحد نشان دهیم و...، اما متاسفم که بگویم بعضی از منتقدان دولت کار دیگری کردند و راه دیگری رفتند.
یکی از بچه‌های حزب‌اللهی توییت کرده: «ای کاش دوباره بعضی از رسانه‌های کم‌فهم اصولگرا شانتاژ رسانه‌ای راه نیندازند که چه وزیر خوبی داریم ما که امریکا او را تحریم کرده، آقای جهرمی هر چه هم برای امریکا خوش‌خدمتی کنی آخر برای‌شان پشیزی اهمیت نداری.» شاید بگویید این توییت یک توییت شخصی است و نباید رای یک نفر را تعمیم داد. سلمنا.
اما وقتی قرارگاه سایبری عمار این توییت را بازنشر می‌کند آن وقت معنی آن هم چیز دیگری می‌شود. در واقع هر کسی که آن را بخواند متوجه شکاف عمیقی در وضعیت سیاسی کشور می‌شود که حتی دشمنی با امریکا هم نمی‌تواند پرش کند.
بعضی توییت‌ها مشت نمونه خروارند و اگر هر روز اخبار را زیر و رو کنید متوجه این از خروار سنگین‌تر ضدیت با دولت می‌شوید. ضدیتی که جدی است و ما را از گسترش آن می‌ترساند. عرض من این نیست که به بهانه توطئه‌های دشمن همه ساکت شوند و انتقاد‌های خود را فرو خورند و به دولت نگویند بالای چشمش ابروست، اما انتقاد کجا، کین‌توزی کجا؟
حقیقت این است که جا‌هایی در داخل کشور تلاش شبانه‌روزی و سرسختانه و احتمالا قربه الی‌الله می‌کنند تا مردم را از انتخاب سه سال پیش پشیمان کنند و دولت را ناکارآمد نشان دهند. ضمن اینکه تکرار بیش از حد «ناکارآمدی دولت» در ذهن و ضمیر بعضی از مردم تبدیل به امر بدیهی شده، بعضی از طوایف سیاسی هم به‌طور قطع پذیرفته‌اند که بدگویی از روحانی از اوجب واجبات است.
این بدگویی را اتفاقا در قصه بنزین به شکل افسارگسیخته‌ای دیدیم که بعضی جا‌ها و بعضی رسانه‌ها تنه به تنه حرکت‌های ضدانقلاب می‌زد. دولت با توجه به توان رسانه‌ای‌اش بعید است بتواند جلوی بدگویی از خودش را بگیرد و تصویرش را در چشم مردم اصلاح کند.
خصوصا در این روز‌ها چنان کار بر سر دولت ریخته که دیگر وقت چنین اصلاحی را ندارد. از من بپرسید می‌گویم حوصله‌اش را هم دیگر ندارد. روحانی جزو آن دسته از سیاستمدارانی است که چندان دنبال وجهه عمومی نیست و محبوبیت را برای تاثیرگذاری بیشتر ضروری نمی‌داند.
از اتفاق بی‌اعتنایی او به افکار عمومی فی‌نفسه بد نیست بعضی مواقع نیز قابل احترام است. مع‌الوصف دولتش نمی‌تواند بلکه نباید به افکار عمومی بی‌اعتنا باشد و از آن چشم بپوشد. تجربه از نود و دو به این طرف نشان داده که دولت هر‌گاه خواسته کار تبلیغاتی کند خراب‌تر کرده که بهتر نکرده. یک‌بار با تمام عِده و عُده به میدان آمد تا مردم را از صرافت یارانه گرفتن بیندازد، اما بعد از کلی کار یارانه بگیر‌ها بیشتر شدند که کمتر نشدند.
در مواقع دیگر هم دولت نتوانسته در رسانه و تبلیغات توفیقی به دست بیاورد... ناکامی‌های دولت را برنمی‌شمرم و سرزنشش نمی‌کنم. چه وقت سرزنش؟ منظورم این است که دولت برای عبور از این بحران عجیب و غریب فعلی به گفتگو رو بیاورد و با مخالفان و منتقدانش رودررو گفتگو کند. نیازی نیست دولت برای احقاق حقوقش یا دفاع از حیثیتش دنبال رسانه‌ها، علی‌الخصوص رسانه ملی بدود بلکه کافی است با منتقدانش، در هر سطح و مرتبه‌ای بحث کند، آن وقت رسانه‌ها سر و دست خواهند شکست؛ دنبال گفتگو‌ها خواهند دوید.
چرا پشت تریبون جواب دندان‌شکن به رقبای‌تان می‌دهید، در کمال خونسردی و آرامش با حفظ حداکثری آداب گفتگو و در کمال خیرخواهی و حقیقت‌جویی، منتقدان را پشت میز گرد بنشانید و با آن‌ها به زبان لین حرف بزنید و قضاوت را به مردم واگذارید. گفتگو یک راه‌حل نیست بلکه ضرورت است... طولانی حرف زدم، اما حیف است این را نگویم که یکی از خاصیت‌های گفتگو این است که باطن افراد را رو می‌کند و انگیزه‌شان را برملا می‌کند.
هر چقدر هم که در گفتگو پنهان‌کاری کنند و جو خود را گندم نشان دهند، باز هم دم خروس بیرون می‌زند و ماهیت امر، چه از این‌طرف و چه از آن طرف عیان می‌شود. ما چاره‌ای نداریم جز اینکه کمی از عصبیت جناحی دور شویم و تن به گفتگو دهیم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید