این بار دلقک بازی پژمان جمشیدی، مبتذل از آب درآمد
ترکیب پژمان جمشیدی و حسین یاری در این فیلم یک فاجعه است. شوخیهای بیمزهای که برای این دو در طول فیلم نوشته شده نه تنها تماشاگر را نمیخنداند بلکه از جایی به بعد باعث سردرد مخاطب میشود! بگو مگوهای این دو که هرگز حالت عادی ندارد و به طور مداوم بر سر یکدیگر فریاد میکشند، یکی از آفتهای مهم فیلمنامه است.
فیلم سینمایی کمدی بخارست به کارگردانی مسعود اطیابی که این روزها در شبکه نمایش خانگی در دسترس قرار گرفته پر از کلیشه و شوخیهای تکراری است و با وجود تلاش بیش از حد نمیتواند از مخاطب خنده واقعی بگیرد.
داستان این فیلم در مورد دو برادر به نام جلیل و جلال است که یکی از آنها در تاکسی اینترنتی و دیگری در یک استخر کار میکند. جلیل با بازی پژمان جمشیدی تلاش میکند تا هم زمان از طریق اینستاگرام و ساخت ویدیوهای دوربین مخفی، اقدام به کسب در آمد کند. در ادامه این اقدام جلیل رویدادهای مثلا خندهداری هم روی میدهد.
داستان به شدت سطحی و کلیشهای است و با همان سبک و سیاق فیلمسازی کارگردان ساخته شده است. به طور مشخص، این فیلم از لحاظ نزدیکی مضمون، بیشترین شباهت را به دیگر ساخته این کارگردان یعنی «تگزاس» دارد.
فیلمی که دو شخصیت اصلی را در کنار هم قرار میدهد تا مخاطب از دیدن حماقت آنها در کنار یکدیگر لذت ببرد. در این جا نیز کارگردان با استفاده از فرمول «تگزاس»، مجموعه موقعیتهای بیربط را در کنار هم قرار میدهد تا بلکه بتواند از مخاطب خنده بگیرد. اما مشکل این جاست که «بخارست» به حدی بیمزه است که حتی لحظهای خندیدن به آن هم دشوارترین کار ممکن است.
ترکیب پژمان جمشیدی و حسین یاری در این فیلم یک فاجعه است. شوخیهای بیمزهای که برای این دو در طول فیلم نوشته شده نه تنها تماشاگر را نمیخنداند بلکه از جایی به بعد باعث سردرد مخاطب میشود! بگو مگوهای این دو که هرگز حالت عادی ندارد و به طور مداوم بر سر یکدیگر فریاد میکشند، یکی از آفتهای مهم فیلمنامه است.
غیر از آن در نیمه دوم فیلم، بیشتر شخصیتهای جدید فاقد پتانسیلی مهم برای تقویت فضای طنزآمیز آن هستند. مسعود اطیابی حتی نتوانسته از ظرفیت کمدین موفقی مثل هادی کاظمی، چنان که باید استفاده کند و حضور او در بیشتر لحظات بخارست، وصله ناجور لوسی به نظر میرسد.
آرمان هم در نقش آدمخوبه قصه (آقازاده اصلاحطلبی که علیه فساد پدرش طغیان کرده) شخصیتی تخت و خنثی و بیخاصیت دارد. اما از همه بدتر زنان آن خانه اعیانیاند که از جایی به بعد، حضور پررنگی در فیلم دارند و مانند اغلب ساختههای اطیابی، یا در حال جراحی نقاط مختلف بدن خود هستند و توسط مردان به تمسخر گرفته می شوند و یا در نگاه اول عاشق و دلباخته مردان می شوند و به طور مشخص، هویت مستقلی ندارند.
هرچند که شخصیت های زن در «بخارست» به طور مشخص تاثیری در روند قصه ندارند اما در مجموع، در معدود لحظاتی که آنها را میبینیم، تصویری کلیشهای و مبتذل از آنان ترسیم میشود.
اما شاید در لابلای ضعفهای «بخارست» نیاز باشد به بخشهایی از فیلمنامه هم اشاره کنیم که رویکردی به اصطلاح سیاسی دارد و قصد دارد انتقادی هم از مسئولان کشور داشته باشد.
رویکرد انتقادی که بیشتر از آن که نافذ و بُرنده باشد، به ابتذال کشاندن مفهوم انتقاد را در سینما مطرح کرده است. فیلم به طور مشخص، به حماقت آمیزترین شکل ممکن به مسئله فساد در کشور پرداخته است و به جهت این که اجازه و جسارتی برای پرداخت به این مسئله نداشته، به سراغ این ایده رفته که مسئولان پاک و عالی هستند و تمام مشکلات مملکت نیز به واسطه اطرافیان آنها رقم خورده است!
فیلم سراسر شلوغ و بدون نظم و یکپارچگی است. ژانر کمدی با اینکه یک ژانر سورئال و خنده دار است اما این باعث نمیشود که اساس ژانر را با عدم رعایت یکسری ساختارها زیر سوال ببریم.
هر ژانری یکسری بایدها و نبایدها دارد و اینکه ژانر فیلمی کمدی باشد، دلیل نمیشود هر عنصر سورئال و بی منطقی را وارد فیلمنامه کنیم و آن را انقدر پر و شلوغ کنیم که مخاطب از دیدن آن احساس خستگی و کلافگی کند. در این حالت فیلم شبیه آش شلم شوربایی است که به هرچیزی چنگ میزند تا بامزه بنظر بیاید.
خلاصه که «بخارست» مانند اغلب ساختهای اطیابی، یک ابتذال تمام عیار است. اما در این جا نه فقط ابتذال سینمایی که این کارگردان ید طولانی در به تصویر کشیدن آن دارد، بلکه پرداخت به مسائل اجتماعی هم مشمول این ابتذال شده است و شاید سینمای ایران بابت چنین ایدهای بتواند بودجه مناسبی بگیرد و به راحتی هم آثارش را اکران کند اما آیا مخاطب امروز سینما هم از این وضعیت استقبال خواهد کرد؟
منبع: برترین ها