نقد فیلم بی بدن؛ بدون نشانه‌ای از سینما

نقد فیلم بی بدن؛ بدون نشانه‌ای از سینما

فیلم بی بدن پس از اکران عمومی حال با اکران آنلاین در اختیار عموم مخاطبین برای تماشا قرار گرفته است و از آثار بحث‌برانگیز چند وقت اخیر است.

کد خبر : ۲۰۰۲۰۱
بازدید : ۳۷۹

فیلم بی بدن جدای از خوب و بد بودن اثر مهمی است. اثری است که سوژه بسیار مهم و حساسی را برای ساخت و روایت انتخاب کرده است. شباهت بسیار زیاد فیلم به یک پرونده جنایی واقعی اهمیت آن را حتی بیش از پیش می‌کند. گرچه که خود عوامل فیلم قبول نکرده و اعلام داشته‌اند فیلم بی بدن بر اساس هیچ پرونده جنایی واقعی ساخته نشده است، اما میزان شباهت میان آن دو بسیار زیاد است.

جدای از این مورد سوژه اعدام خود بسیار قابل توجه می‌باشد و در آن دسته از سوژه‌هایی قرار می‌گیرد که معمولا به خودی خود مخاطب را برای تماشا تحریک کرده و او را به سمت تماشای فیلم هل می‌دهد. در سینمای ایران اگر بنا است تا فیلم غیر کمدی بسازید معمولا سوژه‌هایی مثل اعدام و یا اعتیاد و مواد مخدر از آن دست موضوعاتی است که ذاتا مخاطب را قلقلک می‌دهند.

فیلم بی بدن از این نظر بسیار باهوش عمل کرده است، پرداخت به موضوعی مهم مثل اعدام و کشمکش‌های بین خانواده قاتل و مقتول و بحث رضایت از یک سمت و از طرف دیگر شباهت داستان به یک پرونده واقعی که چیزی نزدیک به هشت سال در تمام رسانه‌ها و فضای مجازی صحبت آن بود، باعث شد تا بی بدن مورد توجه قرار گرفته و عده‌ای به تماشای آن بنشینند. بنابراین فیلم در این زمینه باهوش عمل کرده و توانسته بر سر زبان‌ها بیفتد.

46

اما بجز سوژه هولناک و تراژیک خود فیلم بی بدن چه چیزی را می‌تواند ارائه کند؟ تقریبا هیچ چیزی را. بی بدن مصداق کامل اثری است که نان سوژه خود را خورده و تمام اتکایش به آن می‌باشد.

یک قصه حول پرونده‌ای هولناک و دلخراش که ذاتا احساسات مخاطب را درگیر می‌کند و خود فیلم در مدت زمان ۱۱۲ دقیقه‌ای خود موفق به ساخت هیچ چیزی نمی‌شود. فیلم تماما سر و ته بر روی اعدام و رضایت مانور داده و فراتر از آن نمی‌رود.

بی بدن فیلمی است که تقریبا همه مخاطبین پایان آن را می‌دانند. ما با قصه‌ای طرف هستیم که تماما آن را بلدیم و از اعدام کاراکتر سروش در پایان فیلم آگاه هستیم. حال در چنین شرایطی فیلم باید از ابعاد و وجوه جدیدی به این اتفاق نگاه کرده و از زاویه‌ای متفاوت به روایت آن بپردازد که دست به انجام چنین کاری نمی‌زند.

فیلم باید چگونگی گذران زندگی سایر کاراکترها پس از این اتفاق و تاثیر آن را در سطحی عمیق مورد توجه قرار داده و روایت کند و باید در بین دو نقطه دستگیری سروش تا لحظه اعدام او مخاطب را کاملا در زندگی کاراکترهای موجود غرق کند که ابدا موفق به چنین کاری نیست.

۱۱۲ دقیقه از فیلم بی بدن تفاوتی با خواندن سه پاراگراف اخبار ندارد. قصه دختر گم‌شده‌ای که جنازه‌اش هرگز پیدا نشد و قاتل او در نهایت اعدام شد. فیلم چیزی بیشتر از گزاره خبری نیست و در طول مدت زمان روایت خود ابدا به لایه‌های زیرین و عمق این قصه تراژیک و کاراکترهایش نمی‌رود. حال سوال اینجاست که پس هدف از ساخت چنین فیلمی چه بود؟ احتمالا جوابی منطقی وجود ندارد.

47

ایراد اصلی فیلم بی بدن به فیلمنامه برمی‌گردد. دقیقا جایی که فیلم باید با تمرکز بیشتر پرداخت بهتری را برای روایت این قصه انتخاب می‌کرد. فیلمنامه بی بدن پرداخت درست و خوبی ندارد.

چنین اثری با این عمق از تاریکی نیازمند شخصیت‌پردازی‌های پیچیده و به شدت عمیقی است که بتواند به واکاوی دلایل چنین اتفاقی بپردازد. اما در بی بدن می‌توان گفت حتی یک شخصیت ساخته نشده است. تلاش‌ها برای شخصیت‌پردازی و ایجاد بعد در کاراکترها بسیار ساده‌لوحانه می‌باشد.

کاراکتر سروش صحت به عنوان پدر مقتول که جنازه دخترش نیز پیدا نشده است کوچک‌ترین شخصیت‌پردازی ندارد. مخاطب حتی از شغل او آگاه نیست، او چه کاری انجام می‌داد که در فیلم می‌گوید از صبح تا شب سرکار بوده و نتوانسته به دخترش توجه کند؟ تمام شخصیت‌پردازی او در دو دیالوگ خلاصه شده است که الناز شاکردوست به او می‌گوید: “رفتارهایت باعث فاصله دخترمان با تو شد” و در جای دیگری خود سروش صحت اذعان دارد که کمبودهای او باعث پناه ارغوان به سروش (قاتل) شده است.

این شیوه شخصیت‌پردازی در دو دیالوگ برای فیلمی با چنین سوژه مهم و بزرگی بسیار سطحی و کودکانه است. مخاطب باید در عمق وجود این پدر نفوذ کرده و شاهد شخصیت‌پردازی درست و کاملی از او باشد تا بتواند کاملا شرایط و اتفاقات را درک کند اما فیلم به دو جمله کلیشه‌ای و تکراری بسنده کرده است.

حال که شخصیت‌پردازی وجود ندارد در همان حد تیپ‌سازی نیز فیلم عملکردی کلیشه‌ای و بدون تفکر دارد. با خانواده‌ای پولدار روبرو هستیم که قاتل از آن بوده و عددهای میلیاردی و بعضا ده میلیاردی درباره خرج‌های این خانواده برای وکیل و رشوه و غیره می‌شنویم و در آن طرف خانواده مقتول از قشری زحمتکش هستند که معتقدند اجازه نمی‌دهند چنین پول‌هایی از طرف خانواده قاتل وارد زندگی آنان شود. از نظر ظاهری نیز پژمان جمشیدی به عنوان یک مرفه اهل رشوه دادن با ریش پروفسوری گریم شده است که تیپ‌سازی کلیشه‌ای فیلم را به بیشترین حد ممکن می‌رساند.

48

نمونه دیگری از عدم وجود پرداخت و تفکر در فیلمنامه به اواخر فیلم مربوط است، جایی که پژمان جمشیدی در مکالمه‌ای با سروش به او تاکید می‌کند تا چیزی را گردن نگیرد و در این مکالمه برای مخاطب مشخص می‌شود که پدر نیز همدست پسر بوده و در مخفی کردن جنازه نقش داشته است.

این لحظه به عنوان یک نقطه عطف مهم و به شدت وحشتناک در فیلمنامه ابدا شبیه به نقطه عطف نیست. مشخصا هیچ برنامه‌ای برای طراحی و پرداخت این نقطه عطف وجود نداشته است و به ساده‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین شکل ممکن از آن عبور می‌کند و حتی یک نمای کلوزآپ نیز در دکوپاژ این سکانس وجود ندارد.

فیلم بی بدن با سکانسی از یک اعدام آغاز می‌شود که در آن یک بازپرس جوان (با بازی نوید پورفرج) سعی در گرفتن رضایت برای قاتل دارد. در واقع به گونه‌ای رفتار می‌شود که گویا او شخصیت اصلی فیلم بوده و قرار است قصه حول او اتفاق بیفتد (درست شبیه به پژمان جمشیدی در فیلم علفزار). اما در اینجا فیلم از میانه نوید پورفرج را نزدیک به محو می‌کند و شاهد سکانس‌های بی سر و ته مثل سکانسی از دختر و همسرش هستیم.

شاید اگر زاویه روایت فیلم همان زاویه بازپرس می‌ماند، فیلم می‌توانست عملکرد بهتری داشته باشد اما فیلم ناگهان زاویه روایت خود را تغییر داده و به سراغ خانواده قاتل و مقتول می‌رود و حال با چهار نفر روبرو است که موفق به ساخت هیچ یک نشده و همین موضوع به فیلم بی بدن ضربه زده است.49

بخشی دیگری از فیلم که مدام به آن اشاره می‌شود تاثیر مردم و فضای مجازی است. این بخش نیز در حد چند جمله و حرف سطحی باقی مانده و ما چیزی از تاثیر فضای مجازی در فیلم نمی‌بینیم و گویا تنها شاهد بیانیه‌ای بر علیه فضای مجازی و فعالان آن هستیم. فیلم بی بدن اما زمان نیز ندارد.

گذر زمان حتی در حد فصل نیز در فیلم مشخص نیست چه رسد به سال. در یکی دو جای فیلم تنها می‌شنویم که دو سال یا هفت سال گذشته است و این گذر زمان در فیلم وجود ندارد در نتیجه آن کشمکش و روند فرسایشی این پرونده نیز شکل نمی‌گیرد.

در بحث اعدام سروش اما فیلم به شدت گیج است. از طرفی مدام از طرف بازپرس و دادستان و مقامات قضایی می‌شنویم که درخواست بخشش از خانواده مقتول داشته و در تلاش برای نجات سروش هستند، اما از طرفی تمام این‌ها در حد حرف است و هیچ جایی از فیلم نمی‌توانید اهمیت این جوان برای فیلمساز را ببینید. فیلم در طول ۱۱۲ دقیقه زمان خود هیچ ارزشی برای کاراکتر سروش قائل نشده و ما هیچ چیزی نه از او می‌بینیم و نه می‌شناسیم.

در سکانس پایانی هنگامی که سرباز جوراب خود را به او قرض می‌دهد می‌توانستیم شاهد یک سکانس خوب دراماتیک باشیم، اما در طول فیلم به قدری این شخصیت کمرنگ بوده که آن سکانس نیز تبدیل به سکانسی بد شده و مخاطب حس می‌کند یک شخصی که نمی‌شناسد قرار است اعدام شود. همچنین در جایی از بی بدن فیلم به طور کلی سروش را فراموش کرده و ظاهرا همه چیز تبدیل به نوعی لجبازی بین والدین شده و قصد انتقام وجود دارد و کاراکتر سروش در فیلمنامه گم شده است.

50

مشکل بزرگ دیگر فیلم همینجاست، فیلم در حد ایجاد یک احساس کلی باقی مانده است. ما به عنوان مخاطب در حالت بسیار کلی حس الناز شاکردوست به عنوان مادری که دخترش کشته شده را تا حدی درک می‌کنیم، اما این حس بسیار کلی است و تبدیل به یک حس معین که مختص ارغوان و مادرش باشد نمی‌شود.

این اتفاق به همان عدم وجود عمق در فیلمنامه بازمی‌گردد که مخاطب نمی‌تواند با عمق گوشت و استخوان خود شرایط را درک کند چرا که شخصیت‌پردازی، شرح واقعه و نوع روایت در حالتی کلی باقی مانده است.

سکانس پایانی نیز وضعیتی مشابه دارد، در سکانس پایانی مخاطب درگیر حسی کلی مربوط به اعدام یک شخص است و نه یک حس معین درباره شخصیت معین سروش بهمنش با شرایط مشخصی که داشته است. در نتیجه کاراکتر سروش کوچک‌ترین اهمیتی برای فیلمساز نداشته و گفته‌های درباره رضایت در حد شعار باقی می‌مانند.

برخی سکانس‌ها نیز مثل سکانس دیدار الناز شاکردوست با دوست ارغوان نیز اضافه هستند. با وجود آنکه واقعیت روند پخش عکس‌های ارغوان در آن مشخص می‌شود، اما این دیتا هیچ تاثیری در فیلم نداشته و اصلا اهمیتی ندارد. سکانس پایانی از رقص سروش صحت و الناز شاکردوست نیز به همین شکل بسیار اضافه و بیرون زده است.

در پایان باید گفت فیلم بی بدن اثری سوژه محور و بر خلاف هر آن چیزی است که سینما باید باشد. فیلم هیچ نشانه‌ای از سینما ندارد، نه وارد مسئله‌ای شده و نه می‌تواند مشکلی را مطرح کند، نه شخصیت‌پردازی داشته و نه عمق و لایه‌های مختلفی دارد که برای چنین سوژه مهمی از نان شب واجب‌تر است. بنابراین تبدیل به فیلمی بد با استفاده از سوژه‌ای مهم برای خریدن و درگیر کردن زوری احساسات مخاطب می‌باشد.

منبع: گیمفا

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید