سریال های مارول از بدترین به بهترین

۱۱. Secret Invasion

سیکرت اینویژن یا "تهاجم مخفی" یک پروژه مورد انتظار بود، اما نتوانست طرفداران را راضی کند. در فیلم کاپیتان مارول برای اولین بار با اسکرول‌ها یا همان بیگانگان تغییر شکل دهنده آشنا شدیم. همچنین در صحنه پس از تیتراژ پایانی مرد عنکبوتی: دور از خانه نیز متوجه شدیم که نیک فیوری در فضا با آنها کار می‌کند.

مردم مشتاق بودند تا این خط داستانی در سریال سیکرت اینویژن ادامه پیدا کند، جایی که نیک فیوری پس از برگشتن به زمین با چند متحد خود یک تیم تشکیل دهد و بتواند جلوی گراویک شرور بایستد و بتواند ارتش اسکرول‌های او را پیش از برنامه‌ریزی برای یک تهاجم بگیرد.

اگر از حق نگذریم این سریال در ابتدا جذابیت خاصی داشت و با ایجاد یک فضای تاریک‌تر از پروژه‌های دیگر استدیو مارول، توانسته بود طرفدارانی برای خود پیدا کند. اما هرچه داستان بیشتر به جلو می‌رفت، افراد بیشتری از این سریال ناامید می‌شدند. در یک جمله، این سریال یک اثر عجولانه و ناقص همراه داستانی با ریتم کند و آهسته است.

البته که در این سریال شاهد بازی بی‌نظیر برخی بازیگران مانند ساموئل ال جکسون بودیم و این فرد به خوبی توانست خود را در نقش نیک فیوری اثبات کند. هر چند که بازی افراد دیگر نیز مانند امیلیا کلارک و کینگزلی بن-ادیر نیز قابل تحسین بود. با این وجود طرفداران زیادی از اینکه رودس یک اسکرول بوده، به شدت انتقاد کردند که به‌‌نظرم واقعا انتقاد به‌جایی بود.

این سریال یک شکست مفتضحانه بود و استفاده از هوش مصنوعی در تیتراژ ابتدایی و پایانی این سریال هواداران را بیشتر و بیشتر خشمگین کرد. بهتر بود که روی این سریال بیشتر کار شود و زمان بیشتری برای تولید آن گذاشته شود تا شاهد این حجم از اعتراضات و نارضایتی‌ها نباشیم.

۱۰. She-Hulk

ساختن یک فیلم یا سریال سیت‌کام چیزی بود که پیش از شی‌ هالک هرگز مارول به سراغ آن نرفته بود. به نوعی می‌توان سریال شی هالک را اولین تجربه سیت‌کام استدیو مارول نیز نام‌گذاری کرد. در این سریال شاهد بازی بازیگران مطرحی هستیم، مانند تاتیانا مازلانی که در این سریال مسئولیت ایفای نقش جنیفر والترز یا همان شی هالک را برعهده دارد.

پس از اینکه جنیفر در یک حادثه توسط پسرعمه‌اش یعنی بروس بنر زخمی می‌شود، قدرت‌هایی مانند قدرت‌های هالک را به دست ‌می‌آورد. و همین موضوع سبب می‌شود تا در زمانی که احساساتش بر او غلبه می‌کنند، او تغییر شکل بدهد. پس از به‌دست آوردن این ویژگی‌ها اما، جنیفر از حرفه‌ اصلی خودش یعنی وکالت کنار نمی‌کشد. و سعی می‌کند تا بین قدرت‌هایش و کارش تعادل برقرار کند.

بازی تاتیانا مازلانی در نقش شی هالک واقعا خوب بود و توانست طنز خوبی ارائه کند. حضور افراد مطرح دیگری مانند بروس بنر، وونگ و دردویل نیز یکی از ویژگی‌های مثبت و قابل تحسین این سریال به شمار می‌آیند. اما این سریال چندان نتوانست در دل هواداران مارول جا باز کند و تنها توانست تعداد کمی از هواداران را راضی کند.

عده‌ای باور دارند که سریال شی هالک به دلیل متفاوت بودنش قابل تقدیر است اما عده‌ی دیگری بر این باور هستند که این سریال با وجود اینکه در ژانر کمدی قرار می‌گیرد. اما به هیچ عنوان خنده‌دار نیست و برخی قسمت‌های این سریال صرفا برای آب بستن به آن ضبط شده‌اند و کاملا بی‌محتوا هستند. همچنین مشکلات زیادی در CGI این سریال وجود داشت و همین موارد سبب شد تا این سریال به جایگاهی که لایق آن بود نتواند برسد.

۹. Echo

الاوکا کاکس پس از حضور برجسته‌ای که در هاکای داشت، پس از چند سال به عنوان مایا لوپز یا همان اکو در سریالی که اسپین‌آفی برای همین شخصیت بود به نقش خود بازگشت. البته که طرفداران چندان خواستار این سریال نبودند اما چند چیز توانست آن‌ها نسبت به این سریال هیجان زده شوند.

در سریال اکو ما شاهد نقش‌آفرینی دوباره وینسنت دنوفریو در نقش کینگ‌پین هستیم که یک شرور دوست داشتنی است. همچنین تیم‌ بازاریابی این پروژه اطمینان داد که این سریال امتیاز TV-MA را دریافت خواهد کرد. و وعده داد که خشونت شدیدتر و مبارزات تن به تن مشابه با دردویل را ارائه خواهد داد.

پس از اتفاقات مختلف هاکای، اکو به‌دنبال مایا می‌گردد کع این جستجو به ریشه‌های بومی آمریکایی او بازمیگردد. او همچنین در این سریال پس از این‌که تقریبا کینگ‌پین را می‌کشد، از او فرار می‌کند. بینندگان سریال اکو نظرات مختلف بسیاری در مورد این سریال داشتند.

صحنه‌های اکشن در این سریال به خوبی فیلم‌برداری شده‌اند و لحظات خشونت‌بار جذابی در این سریال وجود دارد. با این حال بخش‌های دیگر این سریال به‌شدت خسته کننده هستند و درام خانوادگی شخصیت اصلی، به‌شدت سریال را از ریتم می‌اندازد. عملا این سریال جز بخش‌های اکشن چیز جذاب دیگری ندارد و اکثریت فقط بخش‌های غیر جذاب عبور می‌کنند تا به لحظات اکشن این سریال برسند.

۸. I Am Groot

گروت کوچولو در قسمت دوم فیلم نگهبانان کهکشان به‌واسطه رقص و شخصیت بامزه‌ای که داشت محبوب دل‌ها شد. و بالطبع افراد زیادی خواهان بیشتر دیدن او بودند. و مارول چیزی را که هواداران می‌خواستند را به آنها داد،‌ یک سریال اسپین‌آف از شخصیت گروت.

مارول هنگام ساخت سریال‌ها و فیلم‌های مختلف عمدتا به گروه‌های سنی مختلفی توجه می‌کند، اما I Am Groot یکی از آن پروژه‌هایی است که مخصوص یک گروه سنی خاص ساخته شده است. این سریال که از چندین قسمت کوتاه پنج دقیقه‌ای ساخته شده است، اختصاص به گروه سنی کودکان دارد.

در فصل اول سریال من گروت هستم، گروت کوچولو اولین قدم‌هایش را برمی‌دارد و یک تمدن کوچک را کشف می‌کند. او در ادامه فصل یک حمام می‌گیرد و اتفاقات عجیب روی سفینه نگهبانان را بررسی می‌کند. او همچنین در فصل دوم این سریال ک حیوان خانگی به سرپرستی می‌گیرد، از روزهای برفی لذت می‌برد و شیرینی‌هایی می‌خورد. به همین سادگی!

اگرچه که سریال I Am Groot اثر چندان ماندگاری نمی‌تواند باشد، اما صداپیشگی وین دیزل در نقش گروت لحظات لذت بخش و مفرحی را برای شما به ارمغان می‌آورد. همچنین می‌تواند طرفداران جوان‌تر را بسیار جذب خود کند و آنها را برای دقایقی سرگرم کند.

۷. What If

وات ایف اولین انیمیشن دنیای مارول بود و با ایده‌ای خلاقانه توانست جای خود را در دل هواداران باز کند. این سریال انیمیشنی توانست که جهان‌‌های موازی را بیشتر بررسی کند. در سریال وات ایف موجودی کیهانی به نام واچر به عنوان راوی سریال، دنیاهای مختلفی را به بینندگان نمایش می‌دهد. و در هر قسمت سریال این سوال پرسیده می‌شود که چه می‌شد اگر...؟

به‌صورت کلی در این سریال سفر شخصیت‌های مختلف را به شیوه‌ای متفاوت مشاهده می‌کنید. به عنوان مثال چه می‌شد اگر پگی کارتر به جای استیو راجرز ابرسرباز را دریافت می‌کرد، یا اگر تی‌چالا به جای بلک پنتر، استار لرد می‌شد و به همین روال چندین امکان متفاوت در چندین داستان متفاوت بررسی شد.

در فصل دوم هم محوریت سریال بر همین مدار است و ایده‌های بیشتری در آن بررسی می‌شود. مانند این ایده که گر آیرون من در سیاره ساکار گیر می‌کرد یا اگر هلا از ده حلقه علیه اودین استفاده می‌کرد چه اتفاقاتی می‌افتاد و شاهد چه تغییراتی می‌بودیم.

این سریال با سبک انیمیشنی به روایت داستان‌های جدیدی از شخصیت‌های آشنا می‌پردازد که حتی به فکر اکثریت افراد حتی خطور نمی‌کند. نکته دیگری که این سریال را جذاب کرده است این موضوع می‌باشد که بازیگران فیلم‌های لایو اکشن نیز برای صداپیشگی شخصیت‌هایشان در این انیمیشن حضور دارند. البته که با وجود تمام این محاسن این سریال ضعف‌هایی نیز دارد که به نوبه خود باعث افت این سریال شده‌اند.

۶. Ms. Marvel

پیش از این با کامالا خان یا همان خانم مارول در کمیک‌ها آشنا شده بودیم اما متاسفانه فرصت نشده بود تا او در دنیای سینمایی مارول حضور داشته باشد. خوشبختانه سریال میس مارول توانست تا بستری فراهم کند تا این شخصیت و بازیگر آن یعنی ایمان ولانی بیشتر شناخته شوند.

کامالا در این سریال طرفدار دو آتیشه ابرقهرمان‌ها و به ویژه کاپیتان مارول است. او در اجتماع عمدتا با قوه تخیل قدرتمندی که دارد شناخته می‌شود ولی همین ویژگی او باعث شده تا زندگی پر از هرج و مرجی داشته باشد و حتی در مدرسه نیز چندان با کسی ارتباط برقرار نکند. زندگی او با این وجود در جریان بود تا اینکه یک شی‌ای باستانی به او قدرت‌های کیهانی بخشید.

شخصیت کامالا پس از این اتفاق و جذب قدرت‌های نوری کاملا تغییر می‌کند ولی این موضوع سبب نمی‌شود که او نتواند تبدیل به یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و جذاب‌ترین قهرمانان مارول بشود. ایمان ولانی، بازیگر نقش کامالا نیز تاثیر زیادی در شکل دادن شخصیت او داشت و به خوبی توانست که شور و نشاط خاصی به او بدهد.

این سریال به دلیل نمایان ساختن فرهنگ پاکستانی-آمریکایی و همچنین تمرکز بر روابط شخصیت‌ها و ماجراهای نوجوانانه بسیار تحسین شده است. اما نقطه ضعف این سریال این است که شخصیت‌های منفی چندان به‌یاد ماندنی‌ای ندارد و شوخی‌هایش تنها مخصوص قشر جوان‌‌تر است.

۵. Hawkeye

تنها عضو شش انتقام‌جوی اصلی که فیلمی به‌صورت اختصاصی نداشت هاکای بود. خوشبختانه مارول بالاخره به فکر ساخت یک سریال اختصاصی برای این تیرانداز کماندار افتاد و ماجراجویی او در قالب یک سریال به تصویر کشید. هاکای در دنیای سینمایی مارول به دلیل حرکات رزمی‌ جذابش و عشق عمیقش به خانواده‌اش در میان طرفداران محبوب است.

در سریال هم با حفظ همین روند، کلینت در حالی که سعی می‌کند به موقع برای کریسمس به خانه‌اش بازگردد با دشمنان قدیمی و جدید روبرو می‌شود. او همچنین با کیت بیشاپ مواجه می‌شود، تیرانداز دیگری که کلینت را به عنوان یک الگو می‌بیند. و پس از دزدیدن لباس رونینش، در زندگی او گرفتار می‌شود.

هاکای به دلیل دینامیک جذابی که بین کلینت و کیت وجود دارد یک اثر تحسین شده است. و توانست با مخاطبان به خوبی ارتباط برقرار کند. این سریال پر است از شگفتی، از بازگشت وینسنت دونوفریو در نقش کینگ‌پین گرفته، تا معرفی الاوکوآ کاکس در نقش مایا لوپز/اکو و حضور فلورنس پیو در نقش یلنا بلووا.

البته داستان در این سریال گاهی شلوغ می‌شود، به خصوص در قسمت آخر که همه چیز در آن به هم می‌پیوندد. با وجود تمام این تفاسیر، هاکای یک سریال سرگرم‌کننده است که تماشای آن به خصوص در ایام تعطیلات بسیار لذت‌بخش است و می‌تواند اوقات مفرح و جذابی را برای شما ایجاد کند.

۴. The Falcon and the Winter Soldier

سم ویلسون و باکی بارنز پیش از سریال فالکون و سرباز زمستان به آرامی در حال تبدیل شدن به یک زوج درخشان در دنیای مارول بودند. و ما شاهد زوج شدن آنها در فیلم‌هایی مانند کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی و انتقام‌جویان: پایان بازی بودیم. اما در سریال تلویزیونی فالکون و سرباز زمستان بود که شاهد همکاری کامل این دو بودیم.

در این سریال، ایالات متحده آمریکا باید تصمیم بگیرد که چه کسی مسیر کاپیتان آمریکا را ادامه دهد و مسئولیت سپر او را به دوش بکشد. در همین حین اما، گروهی به نام فلگ‌اسمشرز در سراسر جهان مشغول ایجاد کردن وحشت هستند. و وظیفه سم و باکی است که جلوی آنها را بگیرند.

در حالی که سریال فالکون و سرباز زمستان به مسائل اجتماعی عمیقی مانند تبعیض و PTSD می‌پرداخت، به دو شخصیت سم و باکی با بازی آنتونی مکی و سباستین استن فرصت بیشتری برای همکاری داد. در کنار این دو، بارون زیمو و شارون کارتر نیز برای کمک بازگشتند و جان واکر با بازی وایات راسل معرفی شد.

هر قسمت از سریال پر از صحنه‌های اکشن هیجان‌انگیز است، این هیجانات تعقیب‌ها و مبارزات به اوج خود می‌رسد. با این حال، به فلگ‌اسمشرها به عنوان شخصیت‌های منفی به خوبی پرداخته نشده بود و پایان سریال کمی شتاب‌زده به نظر می‌رسید. اما در نهایت، دیدن سم که با یک لباس جدید سپر کاپیتان آمریکا را به دوش می‌کشد، طرفداران را برای فیلم تماشای کاپیتان آمریکا: دنیای شجاع جدید بسیار هیجان‌زده کرد.

۳. Moon Knight

ما در گذشته در چندین فرانچایز مانند جنگ ستارگان و مردان ایکس اسکار آیزاک را دیده‌ایم. به همین دلیل وقتی او به عنوان نقش اصلی در سریال جدید دیزنی+ انتخاب شد. توانست توجه آفرادی زیادی را به خود و این سریال جلب کند. تمرکز سریال مون نایت بر روی استیون گرنت، کارمند یک موزه، و مارک اسپکتور که یک مزدور حرفه‌ای است. لازم به ذکر است که این دو شخصیت به معنای واقعی کلمه دو روح در یک بدن هستند.

بدنی که از آن به صورت مشترک استفاده می‌کنند تحت کنترل خدای مصری‌ای به نام خونشو است. که مارک و استیون را به یک قهرمان با قدرت‌های ماورایی به نام مون نایت تبدیل می‌کند. در نقش مون نایت، مارک و استیون باید مانع از تلاش آرتور هارو برای آزاد کردن یک موجود مرگبار شود.

مون نایت توانست که جهان سینمایی مارول را به قلمروی دنیای ماواالطبیعه وارد کند. بازی در نقش دو شخصیت متفاوت کار آسانی نیست. اما آیزاک به خوبی جنبه‌های شوخ و معصوم استیون و همچنین سخت‌گیری‌های مارک را به تصویر می‌کشد.

وجود خدایان مصری، لوکیشن‌ها و عناصر بصری دیگر، مون نایت را به یک سریال برجسته تبدیل کرده است. همچنین عوامل متعدد دیگری نیز دست به دست هم داده اند که شاهد یک شاهکار باشیم. شاید زمان زیادی تا بازگشت مون نایت باقی مانده باشد، اما طرفداران همچنان می‌توانند به این سریال بازگردند و آن را دوباره ببینند.

۲. WandaVision 

سریال واندا ویژن یکی از عجیب‌ترین و در عین حال نوآورانه‌ترین کانسپت‌ها را در پروژه‌های مارول دارد. این سریال داستان واندا ماکسیموف و ویژن را روایت می‌کند که در سبک‌های تلویزیون‌های قدیمی زندگی می‌کنند. اما زندگی خانوادگی آن‌ها در حومه شهر، شکاف‌هایی دارد و در زندگی آن‌ها همه چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست.

این سریال بنیان‌گذار استانداردهای جدیدی برای سریال‌های دیگر بود، از عجیب شدن هراسی نداشت و داستان‌های ابرقهرمانی را با برنامه‌های قدیمی تلویزیون ترکیب کرد. واندا ویژن از سریال‌هایی مانند Bewitched و Malcolm in the Middle الهام گرفته است. و واقعا این کار را به خوبی هرچه تمام‌تر انجام داده است.

الیزابت اولسن بهترین بازی خود را در نقش واندا ارائه می‌کند. واندا در این سریال غرق در غم و بسیار آسیب‌پذیر است. پل بتانی نیز به‌عنوان ویژن در بهترین حالت خود ظاهر می‌شود. و مانند مخاطبان سعی می‌کند بفهمد چه چیزی در اطراف او در حال رخ دادن است و معماها را حل کند.

با ترکیب ادای احترام به سیتکام‌های قدیمی، رمز و رازهای ماوراءالطبیعه، و بلاک‌باسترهای ابرقهرمانی، واندا ویژن توانسته به موفقیت عظیمی برای مارول و دیزنی+ تبدیل شود. و تئوری‌های زیادی را در طرفداران را ایجاد کند و توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کند.

۱. Loki

پس از سال ۲۰۲۱ مارول تعداد زیادی سریال تولید کرده است، اما هیچکدام در حد و اندازه سریال لوکی نیستند. در طول دو فصل، Loki برخی از بهترین و تأثیرگذارترین داستان‌پردازی‌های اخیر دنیای سینمایی مارول را ارائه داده است.

شخصیت اصلی سریال لوکی، یکی از بهترین شرورهای دنیای مارول محسوب می‌شود. اما به لطف اجرای زیبا و فریبکارانه تام هیدلستون، این شخصیت به یک قهرمان تبدیل شد. این سریال روایتگر داستان Loki است که در این سریال با سازمان Time Variance Authority (TVA) روبه‌رو می‌شود.

در طی سریال، لوکی سفری پرماجرا را آغاز می‌کند و حقیقت‌هایی پنهان درباره TVA و مأموریت آن‌ها برای نجات زمان را کشف می‌کند. علاوه بر Loki، شخصیت‌های برجسته دیگری نیز در این سریال حضور دارند، شخصیت‌هایی مانند سیلوی که بازیگر آن سوفیا دی مارتینو است و موبیوس که کارمند TVA است، نقش او را در سریال لوکی اوون ویلسون ایفا می‌کند.

لوکی یکی از اولین پروژه‌های مارول بود که به بررسی چندجهانی و جهان‌های موازی پرداخت، که این موضوع عامل اصلی پایان فصل اول بود. داستان در فصل دوم به اوج رسید و لوکی و دوستانش را در رقابتی برای نجات تمام خط‌های زمانی از فروپاشی و نابودی قرار داد. این تلاش‌ها در یک پایان تلخ و شیرین به جایی رسید که لوکی با فداکاری نهایی، قوس شخصیتی استثنایی خود را تکمیل کرد.

کلام آخر

در این لیست شاهد یازده تا از بهترین سریال‌ های مارول بودیم، این سریال‌ها هر کدام دنیای خاص خود را دارند و طرفداران به گونه‌ای خاص از آنها لذت می‌برند. به نظر شما جای کدام سریال در این لیست خالی بود یا کدام سریال نباید در این لیست قرار می‌گرفت؟

منبع: ویجیاتو