نقد فیلم الکتریک استیت (The Electric State) | پولهایی که دور ریخته شد!

فیلم The Electric State مجموعهای از ایدههای با پتانسیل بالایی است که به راحتی در مسیر اشتباهی قرار گرفتهاند و هدر رفتهاند.
نتفلیکس در سالهای اخیر بارها تلاش کرده است تا با ساخت فیلمهای بلاکباستری گرانقیمت جایگاهی مهم در چنین آثاری پیدا کند، اما عمده این تلاشها مانند فیلمهای هنری آنها موفق نبوده است. فیلم الکتریک استیت جدیدترین تلاش این سرویس استریم است که در آن دوباره با میلی بابی براون، بازیگر سریال Stranger Things و برادران روسو، کارگردانهای فیلم The Gray Man همکاری کردهاند. مشخصا ترکیب این گروه با کریس پرت میتواند نشان از تلاش نتفلیکس برای ارائه یک اثر برنده دیگر باشد، اما واقعا چنین اتفاقی رخ داده است؟
فیلم The Electric State داستان یک دختر نوجوان را دنبال میکند که پس از دوستی با یک ربات متوجه میشود که او توسط برادر گمشدهاش فرستاده شده است. اتفاقات این فیلم در یک دنیای پسا آخرالزمانی در اواخر دهه ۹۰ میلادی جریان دارد و حال این دختر با این ربات یک ماجراجویی به سراسر کشور را برای یافتن برادرش آغاز میکند که در طول آن با خطرات و مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. این فیلم علمی تخیلی اقتباسی از رمانی تحسین شده به همین نام اثر سایمون استالنهاگ است.

فیلم The Electric State تغییرات زیادی نسبت به منبع اقتباسش دارد و این موضوع ضربه زیادی به فیلم زده است
فیلم شروع جالبی دارد و از همان ابتدا نشان میدهد که پتانسیلی فراتر از ارائه یک فیلم سرگرم کننده و یکبار مصرف دارد، اما همهچیز آنطور که باید پیش نمیرود. فیلم کم کم مسیر اولیه خود را گم میکند و شاهد اثری هستیم که ظاهرا روح و هویت مشخصی ندارد. ما در حال تماشای یک فیلم نسبتا پساآخرالزمانی هستیم که کمترین انتظاری که میتوانیم داشته باشیم این است که فضای خاکستری و مردهای در فیلم مشاهده کنیم. اما این موضوع تا حد زیادی فدای تبدیل شدن آن به یک فیلم سرگرم کننده دارد و فیلم فضای رنگارنگی پیدا کرده است که حتی رباتها هم طراحی ترسناکی ندارند.
اگر منبع اقتباسی وجود نداشت نمیتوانستیم به این تصمیم ایرادی بگیریم، اما وقتی یک منبع اقتباس وجود دارد و لحن و هویت مشخصی را در آن شاهد هستیم، مشخصا دوست داریم که فیلم بیشتر یک اثر وفادار باشد. این وفاداری صرفا به معنای این نیست که بگوییم فیلم حتما باید اثری کاملا وفادار باشد؛ منظور این است که این عدم وفاداری و تغییرات باعث ضربه به داستان و کلیت فیلم شده است. بهطور مثال تغییر لحن داستان بهمنظور جذب گروههای سنی بیشتر صورت گرفته است و در همین مسیر شاهد اضافه شدن شوخیهای بیشتر با دیالوگهای سطح پایینتری هستیم که به دنیای و فضاسازی فیلم ضربه زیادی زده است.

درواقع نتفلیکس تلاش کرده است تا بودجه فیلم را توجیح کند و متاسفانه دلیل هزینه گزاف ساخت فیلم هرگز مشخص نمیشود. در هر حال فیلم میتوانست یک ماجراجویی جمعوجورتر باشد تا به اثری این شکلی تبدیل شود. مشخصا کسانیکه چندان ارتباطی با منبع اقتباس نداشتهاند، ممکن است اهمیت زیادی به این موضوع ندهند، اما حتی بدون در نظر گرفتن این موضوع شاهد ضربه خوردن فیلم از این تغییرات هستیم. این موضوع باعث شده است تا شخصیتها به شکلی که انتظارش را داریم شکل درستی نگیرند و درنهایت سرنوشت آنها اهمیتی برای ما نداشته باشد.
درواقع فیلم نیاز دارد تا رابطه شخصیت اصلی با شخصیت ربات که از طرف برادرش فرستاده شده است، به حدی عمیق و تاثیرگذار به تصویر بکشد زمانیکه به پایان فیلم نزدیک شویم نگران هر یک از آنها باشیم. همچنین این موضوع باعث شده است تا تصمیمات شخصیتها مثل شخصیتهای شرور فیلم چندان جذاب یا منطقی بهنظر نرسند؛ اگرچه بسیاری از این تصمیمات در ادامه قابل پیشبینی میشوند. فیلم لحظات خوب خود را هم دارد، اما درست زمانیکه احساس میکنیم فیلم شاید بتواند به اثری بهتر تبدیل شود، تمام میشود!

میلی بابی براون نهتنها نمیتواند فیلم The Electric State را نجات دهد، بلکه خود یکی از مشکلات اصلی فیلم است
همچنین این موضوع باعث کاهش بیش از اندازه کیفیت و تاثیرگذاری بخش پایانی داستان میشود. درواقع پایان فیلم میتوانست بخشی تاثیرگذاری برای فیلم باشد که همزمان احساسات و اینکه آیا تصمیمات گرفته شده درست اشتباه هستند، به چالش بکشد. فیلم این فرصت طلایی را دارد، اما از آن قرار نیست استفاده کند. همهچیز محیا و آماده بهنظر میرسد، اما در لحظه آخر همه از میز بلند میشوند تا همهچیز دست نخورده یا نصفه باقی بماند. حتی اینکه ممکن است داستان فیلم ادامه پیدا کند، کوچکترین هیجانی قرار نیست در ما ایجاد کند، اما آیا این همه مشکلات است؟
مشکلات کارگردانی یا فیلمنامه بدون شک وجود دارد و برادران روسو صرفا فیلمی از نظر ظاهری زیبا را خلق کردهاند و خبری از کیفیت کاری آنها در دنیای سینمایی مارول نیست. در مقابل دیالوگنویسی فیلم را هم گفتیم که مشکلاتی دارد و متاسفانه بیش از حد برخی از دیالوگها سطحی هستند. مشخصا نمیتوانم همه این مشکلات را گردن تیم سازنده فیلم بیندازم؛ چرا که سیاست نتفلیکس در ساخت بلاکباسترها برخلاف فیلمهای کوچکتر یا جمعوجورتر استودیو فاصله زیادی دارد و تصمیمات اشتباهی زیادی همواره میگیرد.

صد البته پرت میتواند از بازی در نقشهای تکراری دوری کند و نشان دهد میتواند نقشهای متنوعتری بازی کند؛ همانطور که پیش از این هم آن را نشان داده است، اما متاسفانه شاهد چنین موضوعی نیستیم. هرچند رابطه او با دوستی رباتیاش از نکات مثبت فیلم است و درواقع نسخه ضعیفتر رابطه استار لرد با راکت راکون میتوانیم در نظر بگیریم، اما نقش او میتوانست کاربرد بیشتر و جذابتری در فیلم داشته باشد تا اینکه شوخیهای درجه چندم و صحنههای اکشن صرفا به او واگذار شود.
پرت درنهایت نقشی را بازی میکند که از او خواستهاند و بازی نسبتا قابل قبولی هم دارد و همچنین جیانکارو اسپوزیتو همان نقش تکراری را بازی میکند و بهطور کلی شخصیت استنلی توچی هم یک شخصیت شرور بدون اهداف درست و حسابی به تصویر کشیده میشود، اما در مورد میلی بابی براون میتوان گفت انتخاب او از همان ابتدا اشتباه بوده است. بدون شک نتفلیکس احتمال داشت بدون براون هرگز به سمت فیلم الکتریک استیت نرود و شاید این بازیگر جوان محبوبیت زیادی دارد، اما نتوانسته است شخصیت قابل لمس و جذابی را به تصویر بکشد.
براون همان بازی آثار قبلی خود را دارد و در اینجا کمتر باید شوخی کند و بامزه باشد و حتی بازی به مراتب ضعیفتری هم دارد، اما این موارد صرفا بخشی از مشکلات براون هستند. او نمیتواند ارتباط خوبی با شخصیتهای رباتی داشته باشد و حتی نمیتواند ارتباط خوبی با شخصیت پرت پیدا کند و تمامی روابط در فیلم ظاهری هستند. براون لحظات خوب خودش را هم دارد، ام به حدی کافی نیستند که باعث شود فیلم به اثری بهتر تبدیل شود و شخصا به فرشته نجات فیلم تبدیل شود. در عوض با بازی که در طول فیلم دارد، خود به مشکل بزرگی تبدیل شده است.

فیلم The Electric State اثری است که توانایی سرگرم کردن بیننده را دارد، اما به شرطی که آن را جدی نگیریم و بدون شک چندان به منبع اقتباس آن توجه نکنیم. فیلم تغییرات گستردهای نسبت به رمان آن داشته و همین موضوع ضربه بدی به فیلم وارد کرده است. هدف فیلم جذب بینندگان کم سن و سالتر هم بوده است و احتمال دارد در این موضوع موفق هم باشد، اما فیلم اثری کاملا فراموش شدنی مثل بسیاری از بلاکباسترهای نتفلیکس است که حتی بازیگرانی مثل کریس پرت و میلی بابی براون تا تیم برادران روسو هم توانایی نجات آن را ندارند.
منبع: زومجی