نقد فیلم Dìdi؛ قصهای نه چندان مهم در جهانی نه چندان مهم

یافت هویت در دوران نوجوانی ایدهای مصرف شده در سینماست. آثار مختلفی آمده و رفتهاند. عمده مشکل اما در این است که این نوع از آثار بیش از حد تینجری هستند و مخاطب سن بالا نمیتواند با آن ارتباط بگیرد. فیلم Dìdi جزو همین دسته از آثار است. بیش از حد تینجری است و جذابیت آن کم. از سوی دیگر قصه آنچنان خاص نیست که مخاطب را به درون قصه بکشد. همهچیز در حد یک مستند ضعیف از مهاجران آسیایی به دنیا آمده در آمریکا است.
فیلم “Dìdi” یک درام کمدی با کارگردانی شان وانگ است که داستان آن در سال ۲۰۰۸ و در منطقه خلیج سانفرانسیسکو رخ میدهد. داستان حول محور کریس وانگ، یک پسر ۱۳ ساله تایوانی-آمریکایی (با بازی آیزاک وانگ) میچرخد که در آخرین ماه تابستان قبل از ورود به دبیرستان قرار دارد. کریس، که در خانه با لقب “دیدی” (به معنای برادر کوچکتر در زبان چینی) شناخته میشود، در آستانه تغییرات بزرگ زندگیاش قرار دارد.
کریس یک نوجوان معمولی است که سعی میکند جایگاه خود را در دنیای اطرافش پیدا کند. او عاشق شوخیهای بیادبانه، اسکیتسواری و معاشرت با دوستانش است. اما با نزدیک شدن به شروع سال تحصیلی جدید، او با چالشهای متعددی روبرو میشود که هویت و روابطش را شکل میدهند. او تلاش میکند تا در جمع دوستانش “باحال” به نظر برسد، در حالی که با فشارهای خانوادگی، انتظارات فرهنگی و هویت دوگانه تایوانی-آمریکایی خود دستوپنجه نرم میکند.
مادر کریس، چیونگ (با بازی جوآن چن)، یک هنرمند مشتاق است که با مشکلات مالی و روابط پیچیده خانوادگی مواجه است. رابطه کریس با مادرش پر از تنش و در عین حال عشق است، زیرا او سعی میکند استقلال خود را حفظ کند و در عین حال به انتظارات خانوادهاش پاسخ دهد. خواهر بزرگتر کریس، ویویان، که آماده رفتن به دانشگاه است، و مادربزرگش نیز نقشهای مهمی در پویایی خانوادگی داستان ایفا میکنند.
در طول تابستان، کریس با تجربههای جدیدی مانند عشق اول، دوستیهای متزلزل و کشف هویت خود روبرو میشود. او از طریق ویدیوهای یوتیوب و رسانههای اجتماعی وقت خود را سپری میکند و تلاش میکند تا از طریق ساخت ویدیوهای آماتور، خودش را بیان کند. این فیلم بهطور خاص به مبارزات کریس برای تطبیق با انتظارات اجتماعی و خانوادگی، در حالی که سعی دارد خودش باشد، میپردازد.
داستان با لحنی طنزآمیز و در عین حال احساسی، به موضوعاتی چون بلوغ، هویت فرهنگی، روابط خانوادگی و چالشهای نوجوانی میپردازد. پایان فیلم بر رشد شخصی کریس و درک عمیقتر او از رابطهاش با خانواده، بهویژه مادرش، تمرکز دارد. همانطور که خواندید، داستان ایده مصرف شدهای است که در فیلمهایی همچون Are You There God? It’s Me, Margaret نمونهاش را دیدهایم. Dìdi نیز به نوعی ورژن پسرانه همین اثر است. رابطه تنگانگی با خود، محیط و بازتعریف هویت.
رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا جملهای دارد که میگوید: «میتونی بری فرانسه زندگی کنی ولی فرانسوی نمیشی، میتونی بری آلمان، ترکیه یا ژاپن ولی آلمانی، ترک یا ژاپنی نمیشی، ولی هر کسی از هر گوشهی دنیا میتونه بیاد آمریکا زندگی کنه و یه آمریکایی بشه.» این متن عالی و عین حقیقت است. اصلا به این دلیل است که آمریکا نمونهای برای جهان شده است چون اصلا فرهنگی ندارد. فرهنگش متشکل از همه مللها و برای همه است. برخلاف کشورهایی مثل ایران و چین که فرهنگی چند هزار ساله دارند، در تاریخ فرهنگ و تمدن، آمریکا جایی ندارد. فیلم Dìdi نیز دانسته یا ندانسته به این موضوع اشاره میکند. مادر و مادربزرگ هنوز در فرهنگ آمریکا جایی ندارند. آنها هنوز تایوانی هستند و تایوانی فکر میکنند. اما فرزندهایی که در آمریکا به دنیا آمده و بزرگ شدهاند، برخلاف چهره و ژنتیک دیگر تایوانی نیستند. آنها آمریکایی هستند. محصول این فرهنگ و زاییده جهانی پُر شر و شور. مثلا در صحنهای که دیدی و خواهرش سر سفره دعوا و فحاشی میکنند، برای مادر و مادربزرگ بسیار عجیب است. شاید برای آمریکاییها نه، ولی برای ما اهالی آسیا (به خصوص ایران) سفره و غذا یک نوع اهمیت تاریخی دارد و ما همواره در طول تاریخ به آن احترام گذاشتهایم. این تقابل فرهنگی میان نسلها بسیار جالب بود و برخلاف کل فیلم که جذابیتی نداشت، این بحث حداقل برای من جالب بود.
از این موارد که بگذریم، فیلم Dìdi از بابت کیفیت سینمایی تعریفی ندارد. دوربین بسیار پُر تحرک است و این موضوع با تمپوی فیلمنامه همخوانی ندارد. تیم بازیگری بسیار سطحی است و نمیشود زیاد دربارهشان نوشت. کاراکترها اصلا ساخته نشدهاند و ارتباط میان آنها نیز واقعی نیست. مثلا رابطه میان خواهر و برادر. این دو به جز دعواهای اعصاب خورد کن و صحبتهای سانتیمنتال چه دارند؟ قصه چطور؟ اثر قصهای دارد که مخاطب را به درون اثر بکشد؟ Dìdi با قصه ضعیف خود موفق به هیچ کاری نمیشود. مخاطب همراه او نیست. مشکلات هویتی دیدی تبدیل به مسئلهای برای مخاطب نمیشوند. نمره بالای فیلم هم تنها به دلیل حمایت نژادی، نمرهدهنده کم و فضایی ساده است. قطعا که چنین فیلمهای بیادعا بهتر از آثار پُر ادعا و توخالی هستند، اما هرچه باشد یک اثر سینمایی باید موفق شود که در مرحله اول مخاطب را سرگرم کند. در هنر (مخصوصا سینما) همهچیز از پس سرگرمی میآید. در دیگر مرحلهها فیلم میتواند فراتر از سرگرمی رفته و جریانساز شود اما به نظر من فیلمی که اصلا سرگرمی ندارد، سینما نیست.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم Dìdi اثری بیحاشیه، آرام، ساده ولی نه چندان مهم است. قصهها، شخصیتها و مشکلات برای مخاطب تبدیل به مسئله نمیشوند. Dìdi به همین دلیل خستهکننده میشود. اگر از مشکلات تکنیکی نیز گذر کنیم، همانطور که نوشتم Dìdi خیلی تینجری است. برای مایی که دیگر نوجوان نیستیم، Dìdi چیزی برای ارائه ندارد. در بهترین حالت چنین میشود گفت که Dìdi نسخه پسرانه و ضعیفتر Are You There God? It’s Me, Margaret است.
منبع: گیمفا