نقد فیلم سقوط (Drop)؛ بُکُش تا کشته نشی!

نقد فیلم سقوط (Drop)؛ بُکُش تا کشته نشی!

سقوط تریلری تک لوکیشن است که ایده‌های این ژانر را به‌درستی اجرا نمی‌کند. فیلمی که روی شانه‌های بازیگرش سوار است.

کد خبر : ۲۴۴۸۸۷
بازدید : ۲۲

تریلر یا ژانر تعلیق که زیرژانر سینمای جنایی به‌حساب می‌آید، همیشه مورد قبول مخاطب بوده است. فیلم‌هایی که از هیجان و اضطراب به‌عنوان سوخت برای ایجاد کشش در بیننده استفاده می‌کنند. تریلرها معمولا با ژانرهای دیگر تلفیق می‌شوند تا به خود عمق بهتری ببخشند. تریلرها را می‌توان در همه جا یافت از آثار کمدی گرفته تا جنایی، سیاسی و علمی‌تخیلی. حتی درام‌ها نیز می‌توانند از خصوصیات این ژانر استفاده کنند و به داستان خود تعلیقی ظریف و جذاب ببخشند. تریلرها طبق ویژگی‌های خودشان تعریف می‌شوند، المان‌هایی که شاید هم‌اکنون شبیه یک کلیشه به‌چشم بیایند، به‌همین دلیل است که فیلمسازان امروزی سعی دارند تا برای ساخت فیلم‌شان به یک ترکیب ژانری برسند.

فیلم سقوط یا Drop هم یک تریلر است. یک تریلر عاشقانه و روانشناختی که البته سینمای ملودرام و روانشناسانه در آن کمتر به چشم می‌آید. این فیلم بیشتر روی خصوصیات ژانر تریلر تمرکز دارد تا اینکه بیاید و داستان عاشقانه‌اش را بسط دهد. فیلم سقوط سعی دارد که اثری بی‌نقص باشد، فیلمی که بلندپروازی می‌کند اما نمی‌تواند همه‌ی آنچه که در سطرهای فیلمنامه دارد را به‌‌درستی اجرا کند. سقوط اثری است که بیشتر روی شانه‌های بازیگر اصلی‌اش سوار است تا اینکه به فیلمنامه و کشمکش‌های دراماتیکی متکی باشد.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

56_11zon
فیلم سقوط خیلی خوب شروع می‌شود. با یک سکانس کوبنده. ویولت با صورتی خونی خودش را روی زمین می‌کشد، مردی رویش اسلحه می‌کشد و بعد از آن صفحه فید می‌شود. حالا ویولت را داریم که با خیالی راحت در حال آماده شدن برای رفتن به یک رستوران مجلل است. جائی که قرار است مردی را برای اولین بار ملاقات کند. او به محل قرار می‌رسد و فیلم از مرحله‌ی روایت عبور می‌کند و موتور درام‌اش را روشن می‌کند. ویولت بعد از دیدن هنری روی میزی می‌نشیند که از قبل رزرو کرده‌اند. در همین حین او شروع به دریافت پیام‌های مشکوکی می‌کند. از طرفی هم کسی خواهر و فرزندش را در خانه گروگان گرفته است.

این فیلم سعی دارد که اثری جذاب باشد اما سقوط نه می‌تواند کلیشه‌ها و المان‌های سینمای تریلر را به‌درستی اجرا کند و نه چیز جدیدی برای ارائه به مخاطب دارد

فیلم تبدیل به اثری موقعیت‌محور می‌شود. حالا مسئله‌ی اصلی فیلم این است که چگونه قهرمان قصه از موقعیت بوجود آمده خودش را رها کند. این فیلم سعی دارد که اثری جذاب باشد اما سقوط نه می‌تواند کلیشه‌ها و المان‌های سینمای تریلر را به‌درستی اجرا کند و نه چیز جدیدی برای ارائه به مخاطب دارد. سقوط حتی ایده‌اش را هم به‌درستی برای مخاطب بازگو نمی‌کند، چه برسد به اینکه پرداخت خوبی از آن ارائه دهد. بدون اغراق این تنها بازی خوب مگان فهی است که فیلم را سرپا نگه داشته است. او تمام تلاش‌اش را می‌کند تا کاستی‌های فیلمنامه را جبران کند. البته لوکیشن و فضاسازی فیلم هم تا حدودی شرایط را به نفع روایت تمام می‌کند. معماری رستوران برای نوع پیرنگ این فیلم به‌درستی انتخاب شده است و باعث بوجود آمدن موقعیتی شده که قهرمان قصه بتواند فیلمنامه را به مرحله‌ی اجرا درآورد.

این رستوران شرایط لازم برای موش و گربه بازی‌های ویولت را فراهم کرده است. فضای گرفته و تاریک‌اش مثل فرمی قصه‌ی دلهره‌انگیز اما نپخته‌ی آن را هدایت می‌کند. حالا بیایید بررسی کنیم که چرا سقوط فیلم خوبی نیست؟ اصلی‌ترین مشخصه‌ی ژانر تریلر، تعلیقی است که باید در سرتاسر اثر حضور داشته باشد. عنصری لازم و حیاتی که اگر وجود نداشته باشد، فیلم در همان سکانس‌های ابتدایی ماهیت خودش را از دست می‌دهد و مخاطب را از خود می‌راند. در این فیلم تعلیق وجود ندارد و یا اگر وجود دارد آنقدری نیست که مخاطب را تحت کنترل خودش قرار دهد.

57_11zon
تعلیق باید در درام شکل بگیرد، با استفاده از روابط علت و معلولی میان عناصر داستان. مثلا کسی باید تصمیمی بگیرد که طبق آن تصمیم مخاطب دچار تشویش و اضطراب شود و از سرنوشت قهرمان‌اش بترسد. اما در این فیلم همه چیز خیلی تخت پیش می‌رود و ویولت قهرمان قصه تلاش خاصی برای رفع نیازهای دراماتیکی‌اش انجام نمی‌دهد. بالطبع تعلیق مناسبی نیز شکل نمی‌گیرد. او تنها کاری که انجام می‌دهد، نوشتن یک درخواست کمک روی پول است که خیلی زود هم خنثی می‌شود. ویولت به‌جز گشت‌وگذار در رستوران و پیچاندن هنری کار زیادی از دست‌اش برنمی‌آید. گویا او خنگ است و اصلا برای این قهرمانی آماده نیست.

در این فیلم همه چیز خیلی تخت پیش می‌رود و ویولت قهرمان قصه تلاش خاصی برای رفع نیازهای دراماتیکی‌اش انجام نمی‌دهد

یکی دیگر از دلایلی که تعلیق خودش را نشان نمی‌دهد، تک لوکیشن بودن اثر است. فیلم‌های تک لوکیشنی روی لبه‌ی تیغ راه می‌روند. درست است که بسیاری از این فیلم‌ها، فیلمساز و تهیه‌کننده را در صرفه‌جویی بودجه همراهی می‌کنند اما اگر کارگردان نتواند داستان‌اش را در این تک لوکیشن به‌درستی بچیند فیلم شکست خواهد خورد. در فیلم‌هایی با یک لوکیشن، محدودیت مکان باعث می‌شود که کارگردان آزادی عمل چندانی نداشته باشد و عناصر زیر دست‌اش محدود شوند. در این شرایط او مجبور است که شخصیت‌اش را در یک مکان محدود بچرخاند. درواقع تک لوکیشن‌ها داستان‌های کمی دارند و نمی‌توان برایشان چندان پیرنگ‌سازی کرد.

این فیلم نیز دقیقا دچار همین مشکل شده است. برای قهرمان قصه در این محیط داستان زیادی وجود ندارد و همین اتفاق باعث می‌شود تعلیق به‌طرز چشم‌گیری اثرگذاری خودش را از دست بدهد ویولت به جز رفتن به سرویس بهداشتی و بار کار زیادی از دستش برنمی‌آید همه‌ی این‌ها کنش‌های کمرنگی هستند که باعث خفه شدن تعلیق خواهند شد. همیشه ضدقهرمان‌های قدرتمند، قهرمان‌هایی قدرتمند می‌سازند، اگر شخصیت اصلی داستان در اینجا تخت و منفعل است مقصر ضدقهرمان‌هایی هستند که او را تنها با چند پیام و تصویر تهدید می‌کنند. درواقع هم ضدقهرمان‌ها و هم قهرمانان فیلم همه‌شان بویی از کنش‌های دراماتیک نبرده‌اند. آن‌ها یک گوشه سر جایشان نشسته‌اند و تنها گهگداری واکنشی از خود نشان می‌دهند.

58_11zon
در میان این کارکترها هیچکدام به اندازه‌ی هنری منفعل نیستند. یک شخصیت اعصاب‌خوردکن که تنها سر جایش نشسته و منتظر است تا ویولت چیزی سفارش دهد. با اینکه او بخاطر رفتارهای ویولت گیج و کلافه شده است اما هیچ کنش خاصی از خود نشان نمی‌دهد و چالش خاصی را برای شخصیت اصلی قصه ایجاد نمی‌کند. با توجه به اینکه زندگی هنری به‌عنوان حادثه محرکی برای فیلم عمل می‌کند اما اطلاعات خاصی از زندگی او در دسترس نیست. او هیچ نقش دراماتیکی خاصی در این فیلم ندارد و تنها به یکباره برای نجات ویولت ظاهر می‌شود. او تمام مدت ساکت است، نه حرف خاصی می‌زند و نه اطلاعات مهمی از خود بروز می‌دهد.

این فیلم پیچش داستانی ندارد، مخاطب هر لحظه منتظر یک غافل‌گیری است اما فیلم چنین شانسی را به او نمی‌دهد

مسئله‌ی دیگری که خیلی توی ذوق می‌زند، کشمکش‌هایی است که خوب از آب درنیامده‌اند. درواقع اصلا کشمکش خاصی در این میان وجود ندارد. ویولت خیلی راحت از پس اتفاقات پیرامون‌اش برمی‌آید. ضدقهرمانی که هک‌اش کرده را می‌پیچاند و وارد هیچ بحرانی نمی‌شود. فیلم شروع خوبی دارد و در پرده‌ی اول هم نسبتا از پس ارائه‌ی ایده‌هایش برمی‌آید اما به محض اینکه وارد پرده‌ی دوم می‌شود، جائی که قهرمان قصه باید به رویارویی با مشکلات‌اش برود، درام کم می‌آورد و چالش‌ها به اوج خود نمی‌رسند. پرده‌ی دوم جائی است که فیلم فرصت این را پیدا می‌کند تا مخاطب را به دل ماجراهای تعلیق‌آمیزی ببرد اما سقوط حتی طبق کلیشه‌های اصلی این ژانر هم کاری از پیش نمی‌برد.

پیچش‌های داستانی عناصر مهمی برای تریلرها به‌حساب می‌آیند. درواقع این ویژگی یکی از المان‌های اصلی سینمای جنایی و معمایی است که اگر نباشد، هم تعلیقی خلق نمی‌شود و هم اینکه فیلم در پرده‌ی سوم خیلی لخت و تخت به چشم می‌آید و چیزی برای غافل‌گیری مخاطب ندارد. فیلم سقوط از چنین ویژگی برخوردار نیست. این فیلم پیچش داستانی ندارد، مخاطب هر لحظه منتظر یک غافل‌گیری است اما فیلم چنین شانسی را به او نمی‌دهد. پرده‌ی سوم به راحتی وارد گره‌گشایی می‌شود ویولت ضدقهرمان را شکست می‌دهد و همه چیز تک بُعدی به پایان می‌رسد. درواقع همه چیز یک تریلر به پیچش داستانی‌اش متکی است. اگر این عنصر باشد فیلم اثری استاندارد خواهد بود.

59_11zon
فیلمساز برای پرورش شخصیت اصلی خود می‌آید و یک بکگراند روانشناسانه به زندگی گذشته‌ی ویولت اضافه می‌کند. او مادر مجردی است که در گذشته تحت خشونت خانگی آزار بسیاری دیده. زنی که حالا از یک ترومای بد رنج می‌برد. حالا کارکتری با این خصوصیات باید یک شرایط بسیار بد را مدیریت کند. فیلمساز قهرمان قصه را در یک سفر قهرمانی قرار می‌دهد، جائی که او باید از نقطه‌ی ضعف به جائی برسد که بتواند ماشه را فشار دهد و مهاجم خانه‌اش را بکشد. اما شخصیت اصلی قصه مسیر تبدیل قربانی به قهرمان را از نظر دراماتیکی به‌خوبی طی نمی‌کند اتفاقی که باعث شده فیلمنامه از نظر ساختاربندی کم بیاورد. این فیلم از نظر نوع ضدقهرمان، نیاز به ضدقهرمانان درونی و بیرونی دارد. نمی‌شود که شخصیت اصلی بیاید و تبدیل به یک قهرمان کنشگر شود.

شخصیت اصلی قصه مسیر تبدیل قربانی به قهرمان را از نظر دراماتیکی به‌خوبی طی نمی‌کند اتفاقی که باعث شده فیلمنامه از نظر ساختاربندی کم بیاورد

ویولت نیاز دارد که در بخش‌هایی از فیلم با خودش بجنگد، با ضعف‌هایش، گذشته‌اش و تروماهایش. او باید گاهی تسلیم شود و گاهی نیز به دنبال رفع نقطه ضعف‌هایش باشد. اما در عوض هیچ جنگی در این میان شکل نمی‌گیرد و آنچه که در ذهن فیلمساز است به نقطه‌ی نمایش نمی‌رسد. این فیلم در سطح ایده‌ی ابتدایی‌اش، قهرمانی دارد که از خشونت خانگی رنج برده و آدم ضعیفی است. حالا همین آدم قرار است تبدیل به یک قهرمان شجاعی شود که هم فرزندش را نجات می‌دهد و هم از تنها شاهد یک پرونده‌ی سیاسی محافظت می‌کند. خب البته که چنین چیزی درنیامده است و ما عملا چنین قهرمانی را در فیلم نمی‌بینیم.

مشکل دیگر این فیلم نحوه‌ی گره‌گشایی آن است. ویولت خیلی راحت ضدقهرمان را پیدا می‌کند و باهاش روی یک میز می‌نشیند. او به‌سرعت با کسی که در حال تهدید کردن‌اش است وارد بحث و گفتگو می‌شود و همه چیز بدون تعلیق عمیقی به نقطه‌ی پایان می‌رسد. از همه بدتر اینکه مردی که تمام سعی‌اش را کرده تا مو لای درز نقشه‌اش نرود به یکباره عصبی می‌شود و روی همه اسلحه می‌کشد. او که تا این لحظه از دوربین‌ها می‌ترسید چه شد که به یکباره جلوی این همه آدم دست به کاری به‌شدت خطرناک زد و نقشه‌اش را خراب کرد؟ می‌توانست آنجا را ترک کند و به‌دنبال پادزهر و یا دارویی برای خودش باشد. با این تفاسیر فیلم سقوط، اثری ماندگار نیست با اینکه آمار تماشای بالایی داشته است.

منبع: خبرآنلاین

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید