تصاویر؛ معرفی ۱۰ انیمه با بزرگترین پیچش داستانی که انتظارش را نداشتید

تصاویر؛ معرفی ۱۰ انیمه با بزرگترین پیچش داستانی که انتظارش را نداشتید

پیچش داستانی نه تنها می‌تواند مسیر روایت را تغییر دهد، بلکه قادر است کل ماهیت و معنا و هدف یک داستان را دگرگون کند؛ اتفاقی که وقتی به درستی اجرا شود، کیفیت اثر را به سطحی بالاتر می‌برد و آن را به تجربه‌ای ماندگار و فراموش‌نشدنی تبدیل می‌کند.

کد خبر : ۲۴۷۰۵۱
بازدید : ۱۴

بسیاری از بهترین و به یادماندنی‌ترین داستان‌ها، چه در قالب انیمه و چه در هر قالب هنری دیگری، به لطف پیچش‌های داستانی خارق‌العاده خود شناخته می‌شوند. پیچش‌های داستانی قدرتمند آن‌قدر تأثیرگذارند که تبدیل به نقطه عطف و هویت اصلی داستان می‌شوند و مخاطبان را تا پایان همراه خود نگه می‌دارند، به گونه‌ای که بدون آن‌ها نمی‌توان حتی داستان را تصور کرد.

انیمه‌ها نیز از دیرباز به استفاده هوشمندانه و شگفت‌انگیز از پیچش‌های داستانی شهرت داشته‌اند؛ ویژگی‌ای که باعث شده این ژانر در جهان شهرت و محبوبیت فراوانی کسب کند. این پیچش‌ها معمولاً به شکل ناگهانی و بدون هشدار زیاد رخ می‌دهند و همین موضوع باعث می‌شود بیننده با هیجان و تعجب زیاد از تماشای روایت لذت ببرد. مجموعه‌ای از این پیچش‌های بزرگ در تاریخ انیمه وجود دارد که هرکدام به نوبه خود تأثیر عمیقی بر روند داستان و احساسات مخاطب گذاشته‌اند و می‌توان گفت بدون این لحظات شوکه‌کننده، بسیاری از این آثار هرگز به جایگاه برجسته‌ای که اکنون دارند نمی‌رسیدند. به همین دلیل است که پیچش داستانی به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر روایت در انیمه و داستان‌سرایی به شمار می‌آید و همیشه مخاطبان را با جذابیت‌های تازه و غیرمنتظره همراه می‌کند. با وجود این تفاسیر اگر شما نیز به دنبال لیستی متشکل از معرفی ۱۰ انیمه با بزرگترین پیچش داستانی که انتظارش را نداشتید می‌گردید، در ادامه این مطلب با رسانه سرگرمی همراه باشید.

 مجموعه Oshi No Ko مخاطبان را از بدو ورود فریب داد

2_11zon

در قسمت نخست انیمه تحسین‌شده Oshi no Ko از استودیو Doga Kobo، دو طرفدار سرسخت آیدول نوظهور یعنی آی هوشینو پس از مرگ تلخ و نابهنگامشان در زندگی قبلی، به شکل دوقلوهای تازه‌متولدشده‌ی آی دوباره متولد می‌شوند. آن‌ها این اتفاق را فرصتی برای شروعی تازه می‌بینند. اما این تولد دوم خیلی زود با یک فاجعه عمیق مواجه می‌شود؛ قتل ناگهانی و شوکه‌کننده‌ی آی. از این لحظه، داستان مسیر خود را به‌طور کامل تغییر می‌دهد و به روایتی تیره و رازآلود تبدیل می‌شود که در آن پسر آی، آکوا، تمام زندگی‌اش را وقف یافتن و انتقام گرفتن از عامل مرگ مادرش می‌کند.

آنچه این پیچش داستانی را تا این حد تاثیرگذار و فراموش‌نشدنی می‌کند، تضادی است که میان تبلیغات اولیه و واقعیت داستان وجود دارد. تمام بازاریابی‌های Oshi no Ko آی را به‌عنوان شخصیت اصلی معرفی کرده بودند و فضای کلی انیمه را شاد و سرگرم‌کننده نشان می‌دادند؛ بنابراین مرگ او در همان قسمت اول شوکی عظیم به مخاطبان وارد کرد. این تغییر ناگهانی در لحن و محور داستان، یکی از بزرگ‌ترین پیچش‌های داستانی سال‌های اخیر در دنیای انیمه را رقم زد. اکنون با توسعه فصل سوم این انیمه، همچنان تأثیر این پیچش در تار و پود روایت باقی‌مانده و سوخت اصلی بسیاری از تعلیق‌ها و انگیزه‌های شخصیت‌ها را تشکیل می‌دهد.

پیچش داستانی شوکه‌کننده Astra Lost in Space از همان ابتدا آشکار بود

3_11zon

در لحظات پایانی انیمه‌ی علمی‌تخیلی Astra Lost in Space از استودیو Lerche، زمانی که خدمه‌ی سفینه‌ی Astra به سیاره‌ای که تصور می‌کردند خانه‌شان است نزدیک می‌شوند، یکی از جدیدترین اعضای گروه به نام پولینا، که یک فضانورد از نسل قدیم است، با دیدن تصویر زمین دچار شوک می‌شود؛ چرا که هیچ شباهتی به زمینِ دوران خودش ندارد. راز پشت این تناقض، پیچش داستانی بزرگی را فاش می‌کند. زمین یک قرن پیش نابود شده و کل بشریت به سیاره‌ای جدید به نام Astra مهاجرت کرده‌اند. این حقیقت تلخ و حیرت‌آور تنها برای عده‌ای معدود فاش بوده و باقی مردم در بی‌خبری کامل زندگی می‌کرده‌اند.

Astra Lost in Space از آن دسته انیمه‌هایی است که روایتش پر از رازهای درهم‌تنیده و غافل‌گیرکننده است، اما بدون شک هیچ‌کدام به اندازه‌ی افشا شدن حقیقتی که پشت کل ماجرای این انیمه نهفته بود، تأثیرگذار نیستند. تمام داستان حول یک توطئه‌ی عظیم شکل گرفته بود؛ توطئه‌ای که در آن مردم بدون اینکه بدانند روی سیاره‌ای به‌جز زمین زندگی می‌کردند. نحوه‌ی اجرای این پیچش داستانی، آن‌قدر دقیق و هوشمندانه است که باعث شده Astra Lost in Space به یکی از بهترین انیمه‌های کوتاه تبدیل شود؛ اثری که توانسته در مدت‌زمانی محدود، ذهن مخاطب را با شوک‌ها و افشاگری‌های خیره‌کننده درگیر کند.

 مرگ رنگوکو تماشاگران را آشفته‌حال کرد

4_11zon

در نقطه اوج انیمه‌ی سینمایی Demon Slayer: Mugen Train ساخته‌ی استودیو Ufotable، همه‌چیز به نظر می‌رسید به خوبی پایان یافته است؛ تانجیرو و اینوسکه موفق به شکست دادن انمو، یکی از شیاطین اصلی داستان، شده بودند. اما این آرامش کوتاه‌مدت خیلی زود با ورود غیرمنتظره‌ی آکازا، یکی از شیاطین رده‌بالای کیزوکی (رده سوم)، به هم می‌خورد. در میان اعضای گروه، تنها کسی که قدرت مقابله با آکازا را داشت، هاشیرای شجاع و کاریزماتیک، رنگوکو بود. با این حال، حتی او نیز در برابر قدرت بی‌رحمانه‌ی آکازا دوام نیاورد و داستان با مرگ تلخ و شوکه‌کننده‌ی او به پایان رسید؛ پیچش داستانی‌ای که عمق تراژدی داستان را چند برابر کرد.

مرگ رنگوکو آن‌چنان غیرمنتظره بود که حتی طرفداران باتجربه هم انتظارش را نداشتند. شخصیت او به سرعت در دل مخاطبان جا باز کرده بود؛ به‌عنوان راهنمای معنوی تانجیرو و منبع الهام دیگران. بنابراین طبیعی بود تصور شود او مدت طولانی‌تری در داستان حضور خواهد داشت. اما همین پیچش داستانی و حذف ناگهانی او نشان داد که در دنیای بی‌رحم Demon Slayer، هیچ‌کس از خطر مرگ در امان نیست. تأثیر عمیقی که رنگوکو بر تانجیرو و سایر شخصیت‌ها گذاشت، همچنان در روایت سریال احساس می‌شود، اما این حقیقت چیزی از شوک و غافلگیری مرگ او کم نمی‌کند و این بخش از داستان را به یکی از ماندگارترین و احساسی‌ترین لحظات انیمه تبدیل کرده است.

آغاز The Promised Neverland با پیچش داستانی غافلگیرکننده مخاطبان را در بهت فرو برد

5_11zon

انیمه‌ی The Promised Neverland از استودیو CloverWorks در ظاهر با محیطی آرام و صمیمی آغاز می‌شود. داستان حول پرورشگاهی به نام Grace Field House می‌چرخد که در آن کودکان از نوزادی تحت آموزش‌های فشرده قرار می‌گیرند و به طرز عجیبی باهوش پرورش می‌یابند. در ابتدا، دلیل این آموزش‌ها نامشخص است تا این‌که یکی از کودکان به نام اما به‌طور تصادفی متوجه می‌شود که تمام این پرورش‌های خاص، هدفی وحشتناک دارد؛ این کودکان در واقع برای تغذیه شیاطین پرورش داده می‌شوند، و هرچه باهوش‌تر باشند، طعم بهتری دارند. از این لحظه، پیچش داستانی شوکه‌کننده‌ای داستان را در مسیری تاریک و پرتنش می‌برد؛ جایی که اما و دوستانش باید راهی برای فرار از این سرنوشت مرگبار بیابند.

بازاریابی فصل اول The Promised Neverland هرچند با ابهام همراه بود، اما هیچ‌کس به‌درستی نمی‌دانست که با چه دنیای تاریکی طرف خواهد بود. افشای حقیقت درباره‌ی شیاطین انسان‌خوار و پیوند پیچیده‌ی آن‌ها با تاریخ بشریت، یکی از بزرگ‌ترین پیچش‌های داستانی انیمه در دهه‌های اخیر را رقم زد. هرچند فصل دوم این مجموعه با انتقادهای زیادی مواجه شد و نتوانست موفقیت فصل اول را تکرار کند، اما فصل اول با همین پیچش داستانی قوی، توانست مخاطبان را به شکلی عمیق درگیر کند و یکی از تاثیرگذارترین تجربه‌های روایی در دنیای انیمه را خلق کند.

 حقیقت‌های ناگفته Attack On Titan جو داستان را به کلی تغییر داد

6_11zon

در اوج فصل سوم انیمه‌ی Attack on Titan، ارن و دوستانش سرانجام به زیرزمین خانه‌ی قدیمی‌اش رسیدند؛ جایی که پدرش، گریشا، وعده داده بود پاسخ‌هایی درباره‌ی واقعیت دنیای آن‌ها در آن نهفته است. همان‌طور که انتظار می‌رفت، گریشا اسناد و دفترچه‌ای از خود باقی گذاشته بود که حقیقت را فاش می‌کرد؛ مردم داخل دیوارها در واقع قربانیان سیاست‌های ملی‌گرایانه‌ی کشور مارلی هستند، کشوری نظامی‌محور که سال‌هاست دنیا را علیه مردم الدیایی شورانده، تنها به این دلیل که آن‌ها توانایی تبدیل شدن به تایتان‌ها را دارند. این افشاگری، یک پیچش داستانی بزرگ و تکان‌دهنده بود که اساس درک مخاطب از دنیای تایتان‌ها را زیر و رو کرد.

زیرزمین همیشه به عنوان عنصری مرموز در داستان معرفی می‌شد و بسیاری انتظار داشتند که راز بزرگی در آن نهفته باشد، اما هیچ‌کس آماده‌ی مواجهه با پیچش داستانی عظیمی که روایت را از یک داستان آخرالزمانی به یک درام سیاسی و فلسفی جنگی تبدیل می‌کرد، نبود. داستان زندگی گریشا و شناخت مخاطب از جهان بیرون از دیوارها نه تنها مسیر داستان را تغییر داد، بلکه مرزهای ژانر را هم شکست. اینکه چطور این پیچش در ادامه‌ی داستان پردازش شد، هنوز هم محل بحث طرفداران است، اما چیزی که قابل انکار نیست، این است که Attack on Titan با این لحظه، یکی از قدرتمندترین پیچش‌های داستانی را در تاریخ مدیوم انیمه و فراتر از آن رقم زد.

 فاصله میان شخصیت‌های اصلی Your Name بسیار بیشتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردند

7_11zon

در انیمه‌ی تحسین‌شده‌ی Your Name از استودیو CoMix Wave Films، داستان ابتدا به‌عنوان یک روایت عاشقانه‌ی فانتزی به نظر می‌رسد؛ جایی که دو نوجوان، تاکی و می‌تسوها، به‌طور مرموزی بدن‌هایشان را با یکدیگر جابه‌جا می‌کنند. این تجربه‌ی عجیب به رابطه‌ای عاطفی عمیق میان آن‌ها ختم می‌شود، اما وقتی این جابه‌جایی‌ها ناگهان متوقف می‌شود، تاکی تصمیم می‌گیرد که به‌صورت حضوری می‌تسوها را پیدا کند. اما در مسیر جست‌وجویش، با یک واقعیت تکان‌دهنده روبه‌رو می‌شود؛ شهر ایتوموری سه سال پیش در اثر سقوط شهاب‌سنگ نابود شده و در واقع آن دو از زمان‌های متفاوتی با یکدیگر در ارتباط بوده‌اند.

این پیچش داستانی ناگهانی، Your Name را از یک کمدی عاشقانه‌ی مرسوم به یک روایت پرتنش و نفس‌گیر از عشق و زمان تبدیل می‌کند. افشای حقیقتِ فاصله‌ی زمانی میان تاکی و می‌تسوها، داستان را به یک مسابقه با زمان برای نجات شهر و عشق‌شان بدل می‌کند؛ چیزی که باعث شد این انیمه فراتر از انتظارها بدرخشد. این لحظه‌ی غافلگیرکننده یکی از بهترین پیچش‌ های داستانی انیمه‌های دهه‌ی اخیر به شمار می‌رود و نقش مهمی در  شناخته شدن  ماکوتو شینکای    به‌عنوان یکی از کارگردانان برجسته‌ی ژاپنی داشت.

 میوه شیطانی لوفی فراتر از یک میوه خاص بود

8_11zon

در اوج آرک وانو از انیمه‌ی One Piece، زمانی که به نظر می‌رسید لوفی در نبرد با کایدو شکست خورده و تا آستانه‌ی مرگ رفته است، به‌طرز معجزه‌آسایی به مبارزه بازمی‌گردد؛ اما آنچه رخ می‌دهد فراتر از یک بازگشت ساده است. لوفی به‌طور ناگهانی میوه‌ی شیطانی خود را بیدار می‌کند و وارد مرحله‌ی جدیدی با عنوان “Gear 5” یا دنده ۵ می‌شود. هم‌زمان با این تحول، یک پیچش داستانی بزرگ فاش می‌شود؛ میوه‌ی معروف گام‌گام که همیشه تصور می‌شد ماهیتی ساده دارد، در واقع نوعی میوه‌ی انسانی-افسانه‌ای است به نام میوه انسان-انسان، مدل: نیکا که زمانی متعلق به قهرمان افسانه‌ای، جوی‌بوی، بوده است.

این افشاگری، معنای تازه‌ای به قدرت‌های لوفی و جایگاه او در دنیای One Piece می‌دهد. در ماه‌های اخیر، داستان به‌طور غیرمستقیم لوفی را به‌عنوان شخصیتی نجات‌بخش و اسطوره‌ای معرفی می‌کرد، اما این پیچش داستانی همه چیز را به‌طور قطعی تثبیت کرد؛ لوفی نه تنها قهرمان اصلی است، بلکه به‌نوعی ادامه‌دهنده‌ی راه جوی‌بوی و امیدی برای رهایی جهان از ظلم و ستم است. Gear 5 با طراحی منحصربه‌فرد و قدرت‌های کمیک‌وار خود، به‌سرعت به یکی از نمادین‌ترین نقاط عطف داستان تبدیل شد و جایگاه لوفی را به‌عنوان یکی از ماندگارترین شخصیت‌های انیمه تثبیت کرد.

 آیزن در قالب شرور اصلی بلیچ حضور می‌یابد

9_11zon

در اوج داستان انیمه‌ی Bleach از استودیوی Pierrot، پس از پیروزی ایچیگو بر بیاکویا، همه‌چیز با افشای تبهکار واقعی آرک Soul Society به اوج رسید. آیزن که ظاهری مهربان و قابل اعتماد داشت، در واقع نقشه‌ای پیچیده کشیده بود تا اجرای روکیا را ترتیب دهد و به هوگوکو، دستگاهی قدرتمند که در داخل گیگای روکیا پنهان بود و می‌توانست مرز بین سولو ریپرها و هالوها را بشکند، دست یابد. پس از دستیابی به این هدف، آیزن و پیروانش رسماً اعلام جنگ علیه جامعه‌ی ارواح کردند.

پیچش داستانی بزرگ آیزن، که تقریباً از هیچ‌جا ظاهر شد، با تغییر ناگهانی رفتار و چهره‌اش، نشان داد که آن کاپیتان مهربان تنها نقابی برای پنهان کردن نیت‌های تاریکش بوده است. این افشاگری نه‌تنها مسیر داستان Bleach را به کلی تغییر داد، بلکه آیزن را به یکی از نمادین‌ترین و به یادماندنی‌ترین شرورهای دنیای انیمه تبدیل کرد. پیچش داستانی آیزن به‌قدری تاثیرگذار بود که هنوز هم در میان طرفداران به‌عنوان نقطه‌ی عطف اصلی این مجموعه شناخته می‌شود.

 جایگاه یک دختر جادویی با سیر عظیمی از بدبختی‌ها به سرانجام می‌رسد

10_11zon

در انیمه‌ی Puella Magi Madoka Magica از استودیوی Shaft، زمانی که سایاکا کاملاً در ناامیدی فرو رفت و سنگ روحش به‌طور کامل تیره شد، ناگهان این سنگ به یک دانه‌ی اندوه تبدیل شد. در این لحظه حقیقت تلخی آشکار می‌شود؛ دختران جادویی زمانی که روحشان به‌طور کامل آلوده می‌شود، خودشان به همان جادوگرانی تبدیل می‌شوند که در تمام این مدت علیه‌شان جنگیده‌اند. این پیچش داستانی شوکه‌کننده فاش می‌کند که کل هدف این چرخه‌، تأمین انرژی برای موجودی بی‌احساس به نام کیوبی است، تا او با این قدرت، از مرگ گرمایی جهان جلوگیری کند.

این افشاگری تاریک و تکان‌دهنده، Madoka Magica را به‌عنوان یکی از تاریک‌ترین و جسورانه‌ترین بازخوانی‌های ژانر دختران جادویی در دنیای انیمه مطرح کرد. اینکه قهرمانان داستان در نهایت خود به هیولا تبدیل می‌شوند، چیزی بود که نه طرفداران انتظارش را داشتند و نه پیش از آن در انیمه‌ها دیده شده بود. حالا با نزدیک شدن به اکران فیلم جدید این مجموعه در سال جاری، مشخص نیست که این داستان تا کجا پیش خواهد رفت، اما بدون شک Madoka Magica همچنان به عنوان اثری ماندگار در تاریخ انیمه باقی خواهد ماند.

منبع:  مجله سرگرمی

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید