فیلم مردی بدون سایه؛ عاشقانهای رمزآلود
مردی بدون سایه با هر متر و معیاری فیلمی اجتماعی است. فیلمی درباره سوءظن، خیانت و قتلهای ناموسی. البته علیرضا رئیسیان بر این باور است که تمام فیلمهایش، فیلمهای اجتماعی هستند.
کد خبر :
۷۴۳۰۷
بازدید :
۱۴۷۵
امین فرجپور | مردی بدون سایه از فیلمهای قابل تأمل سینمای ایران در یکی دوسال اخیر است. البته نه اینکه فیلمی بیایراد باشد، نه اینکه روایت بیدستاندازی داشته باشد و نه اینکه بتوان آن را حتی بهترین فیلم کارنامه هفت فیلمی علیرضا رئیسیان قلمدادکرد.
اما بهرغم تمام این مسائل مردی بدون سایه نوعی شرافت موضوعی دارد، نوعی شناخت زمانه این مهمترین ویژگی این فیلم است که بیتردید به سلیقه سینمایی علیرضا رئیسیان بازمیگردد. فیلمسازی که در هفت فیلم کارنامهاش، در هر حیطهای که کار کرده، فیلمی قابل اعتنا حاصلآورده، حتی اگر موضوعی دشوار، چون موضوع فیلم سفر را دستمایه قرار داده باشد یا روندی بیاوجوفرود، چون ایستگاه متروک را...
عاشقانهای رمزآلود
«مردی بدون سایه عاشقانهای رمزآلود است». این را خود علیرضا رئیسیان میگوید، در گفتوگویی که در زمان جشنواره انجام شد. این عاشقانه رمزآلود درباره فیلمسازی است که خود به مرور زمان بدل میشود به موضوع فیلمش. فیلمسازی که درباره قتلهای ناموسی فیلم میسازد، در روند پیشروی خود تماشاگر را در تعلیق با خود همراه میکند و درنهایت هم به پایانی تکاندهنده میرسد.
علیرضا رئیسیان میگوید برای نوشتن و ساخت مردی بدون سایه «بیش از ٧٠ پرونده قتل ناموسی را بررسی کردم. پروندههایی تکاندهنده که درنهایت به این نتیجه رسیدم باید درباره نتایج هولناک چنین مواردی هشدار داد. مردی بدون سایه درواقع همین هشدار است.»
مردی بدون سایه با هر متر و معیاری فیلمی اجتماعی است. فیلمی درباره سوءظن، خیانت و قتلهای ناموسی. البته علیرضا رئیسیان بر این باور است که تمام فیلمهایش، فیلمهای اجتماعی هستند. او میگوید: «این موضوع را از دو منظر مختلف میتوان تحلیل کرد؛ یک نگاه وجود دارد که میگوید اصلا در بین ژانرهای سینما، ژانری به نام اجتماعی وجود خارجی ندارد که تا حدی هم درست است، چون فیلم اجتماعی ژانر نیست و به اعتباری هر فیلمی با هر ژانری میتواند اجتماعی هم باشد.
اما اگر منظور سوال تان این باشد که مردی بدون سایه درامی اجتماعی را روایتمیکند، بله. درواقع من باور و تأکید دارم که فیلم باید بازتاب اجتماع خودش باشد. حداقل در مورد فیلمهای خودم، همواره با این باور سراغ ساختش رفتهام. من فیلمی را که معلوم نباشد درباره چه دورانی و چه جامعهای حرف میزند، دوست ندارم.»
فیلم اجتماعی، اما درباره جامعه و زمان تولیدش آشکارا با مخاطب روبهرو شده و قصدش ایجاد آگاهی در او است. با این معیار، مردی بدون سایه قصد انتقال چه پیامی به تماشاگرش را داشته؟ علیرضا رئیسیان میگوید: «پیام سینما را در حد یک رسانه تقلیلمیدهد.
در مردی بدون سایه هم قصد بر این نبوده که پیام روشن و واضحی را منتقل کنیم، بهخصوص که روایت فیلم بین خیال و واقعیت سیر میکند. اما اگر تماشاگر، حتی تماشاگران معدودی با دیدن فیلم به این نتیجه برسند که سوءظن میتواند بحرانهای غیرقابل جبران ایجاد کند، شاید بشود گفت: مردی بدون سایه کارش را کرده است.»
مردی بدون سایه بعد از ریحانه، سفر، ایستگاه متروک، پرونده هاوانا، چهل سالگی و دوران عاشقی. فیلم کارگردانی است که در کارنامهاش سبک و سیاقی اورجینال دارد. علیرضا رئیسیان سلیقه سینماییاش را در چند جمله چنین خلاصه میکند: «همیشه تلاشم بر این بوده با استفاده از ویژگی داستانهای جذاب امروزی و با کمک بازیگران بزرگ، درامی انسانی درباره اضطرابهای انسان امروزی خلق کنم. یا به عبارتی بهتر، نمایشی تماشایی از مشکلات انسان امروز. شاید بتوانم به جرأت بگویم که مردی بدون سایه را میتوان چکیده علایق و سلایق من در سینما دانست.»
مردی بدون سایه سومین فیلم از سهگانه علیرضا رئیسیان درباره خیانت است، بعد از فیلمهای چهل سالگی و دوران عاشقی. عاشقانههایی که در دام رازها و رمزها گرفتارمیآیند. وقتی پای شباهتهایی چنین آشکار بین فیلمهای یک کارگردان وسط میآید، بیتردید پای مقایسه و ارزیابی نیز به ادامه بحث باز میشود.
علیرضا رئیسیان میگوید اجماعی در میان تماشاگران و حتی منتقدان درباره این سه فیلم وجود ندارد: «بعضیها گفتهاند که چهل سالگی را بیشتر دوست داشتند، عدهای هم از علاقهشان به دوران عاشقی گفتهاند و البته عدهای نیز مردی بدون سایه را دوست دارند.»، اما خود رئیسیان چه؟ با اینکه در پرسش بالا گفته که مردی بدون سایه را میتوان چکیده علایق و سلایق من در سینما دانست، اما بههرحال شنیدن چنین مقایسهای، آشکارا، جذابتر است. رئیسیان در این مورد میگوید: «از این سهگانه اخیر مردی بدون سایه به سلیقهام نزدیکتر است» ...
مردی بدون سایه البته -از نظر شماری از منتقدان- ایراداتی هم دارد. منتقدان مثلا به سکانس آغازین فیلم ایراد گرفتهاند که ظاهرا بخشی از مستندی است که کاراکتر علی مصفا در فیلم میسازد، اما آنچه میبینیم تصاویری با دکوپاژ سینمایی است.
یا به دوپارهبودن فیلم ایراد گرفتهاند: دوپارگی بین داستان فیلمساز داستان و فیلمی که ساخته و ظاهرا نقش مهمی نیز در روایت دارد و البته دوپارگی زمانی فیلم، از زمان آغاز فیلم تا زمان غیبت سایه و از آن به بعد. رئیسیان درباره سینمایی و دکوپاژشده بودن سکانس مستند فیلم میگوید: «خواستم با ریزشدن در جزییات و تاکید روی لحظات ملتهب، هولناکبودن موضوع را نشان دهم.»
درباره دوپارهبودن مردی بدون سایه نیز این امر را انکار میکند: «بههیچوجه قبول ندارم که این فیلم دوپاره است. داستان فیلم درباره این بود که چگونه اتفاقی باعث میشود که یک زندگی آرام و عادی دچار بحران شود.» البته به گفته رئیسیان اگر از ابتدا خودش احساس میکرد روایت فعلی فیلم باعث دوپارگی آن شده، «میشد فیلم را از سکانس قتل آغاز کرد و در ادامه نشان داد چه اتفاقی افتاده که شخص را به واکنشهایی چنین سنگین واداشته است، اما، چون احساس لزومی در این کار ندیدم و در ضمن دلم هم نمیخواست داستان فیلم را پیچیده کنم، به همین روایت فعلی بسنده کردم که به نظرم درستترین شکل روایت این داستان است.»
همکاری مستمر با لیلا حاتمی سرد و شورانگیز و قدرتمند
در تاریخ سینما شاهد همکاریهای پرباری بین کارگردانان و بازیگرانی ثابت هستیم. مثل همکاری مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو و بعدتر لئوناردو دیکاپریو در سطح اول سینمای جهان. یا همکاری مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی و بعدتر فرامرز قریبیان، همکاری بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی و البته بسیار همکاری پربار دیگری که میشود مثال زد. همکاری علیرضا رئیسیان و لیلا حاتمی نیز کمکم دارد وارد این فهرست میشود.
همکاری مستمر با لیلا حاتمی سرد و شورانگیز و قدرتمند
در تاریخ سینما شاهد همکاریهای پرباری بین کارگردانان و بازیگرانی ثابت هستیم. مثل همکاری مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو و بعدتر لئوناردو دیکاپریو در سطح اول سینمای جهان. یا همکاری مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی و بعدتر فرامرز قریبیان، همکاری بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی و البته بسیار همکاری پربار دیگری که میشود مثال زد. همکاری علیرضا رئیسیان و لیلا حاتمی نیز کمکم دارد وارد این فهرست میشود.
همکاری مستمر در چهار فیلم که از ایستگاه متروک آغاز شده و بعد از گذر از چهل سالگی و دوران عاشقی، به مردی بدون سایه رسیده است.
رئیسیان درباره اینکه آیا از اول کاراکترهای سناریو را براساس بازیگران آثارش (بهطور مشخص لیلا حاتمی) مینویسد یا نه؛ میگوید: «این را میتوان به کار آهنگسازی تشبیه کرد که وقتی آهنگش را برای خوانندهای خاص و با شناخت تواناییهای خواننده و ظرایف صدایش بنویسد، به احتمال زیاد کار بهتری از کار درمیآید.
در مورد پرسش شما هم، من از آن فیلمسازهایی نیستم که بلد باشم نقش را به چند بازیگر پیشنهاد دهم و اگر این بازیگر نشد بروم سراغ آن دیگری. دلیل اینکه خیلیها میگویند بازیهای خوبی در فیلمهای من وجود دارد، این است که از اول کار در ذهنم میدانم که نقش را برای چه کسی مینویسم و این بازده همکاری را بالا میبرد.».
اما چرا لیلا حاتمی؟ رئیسیان درباره حضور لیلا حاتمی بهعنوان بازیگر ثابت فیلمهایش میگوید: «من وقتی میخواهم بازیگر نقش اصلی زن را انتخاب کنم، به بازیگری فکر میکنم که چهرهای قدیسوار داشته باشد.
این سلیقه من است و در پرسونای بازیگری، لیلا حاتمی به سلیقه سینماییام نزدیکتر است. این درحالی است که در اوایل همکاریمان با خانم حاتمی با هم با مشکل هم مواجه شده بودیم، اما کمکم روش کار کردن با یکدیگر را آموختیم.
اما حتی اگر این اتفاق هم رخ نمیداد، به نظر من در سینمای ما کمتر بازیگری وجود دارد که بتواند شکنندگی و ظرافت شخصیتی را که هم سرد است و هم شورانگیز و البته قدرتمند ارایه دهد. علاوه بر این لیلا حاتمی به نقش فکر میکند و درباره تمام جزئیات نقش ایده دارد، این باعث میشود همکاری با او ثمربخش باشد.»
رئیسیان در گفتوگویی دیگر دراینباره مثال هم زده بود: «بسیاری از لوکیشنهای فیلم در اسپانیا گرفته شده است و من میدانستم که خانم حاتمی زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی را میداند، ولی به اسپانیایی مسلط نیست؛ بنابراین میخواستم از بازیگری خارجی بازی بگیرم، اما او مخالفت کرد و در ناباوری ظرف چند روز زبان اسپانیایی را یاد گرفت.»
۰