"پایتخت" و عبور از خطوط قرمز
البته بی انصافی است اگر از نقاط قوت کار نگوییم. بازی محسن تنابنده، احمد مهرانفر و ریما رامین فر، فوق العاده است. اشارهها و کنایههای سیاسی – از گرانی بنزین گرفته تا نشانی روی پیشانی نقی که نقی از آن به عنوان نیش عنکبوت یاد میکند! — به خوبی به بار نشسته و ملموس است.
کد خبر :
۷۸۴۷۹
بازدید :
۲۵۴۰
محسن جعفریراد | ۱- طبعا درباره یک سریال ۱۵ قسمتی، نقد چند قسمت نخست، دشوار و در واقع زود به نظر میرسد، اما میشود به عنوان سنگ بنای روایت و ساختار و مشتی نمونه خروار به آن نگاه کرد.
در هر قسمت، قبل از پخش سریال، اپلیکیشن روبیکا به طور مفصل تبلیغ میشود (البته خود محسن تنابنده اشاره کرده که این تبلیغات کار سازندگان سریال نبوده و به سیاستهای تلویزیون مربوط میشود) و بعد در نماهای متعدد هلی شات، از زیباییهای قائم شهر و سوادکوه آگاه میشویم. سریالی که طبق برنامه قرار است ساعت ۲۲ پخش شود، اما اغلب با نیم ساعت تاخیر پخش میشود!
۲- نقی معمولی، راننده نماینده مجلس شهرشان شده، چون به ظاهر کلیه پدرش را به او اهدا کرده، همسرش هما، اخبارگو شده، ارسطو بعد از یک سال از زندان آزاد شده، بالاخره رحمت قرار است به فهیمه بپیوندد و پنجعلی که فوت شده است و بهتاش هم که دروازه بان چهارم تیم نساجی قائم شهر است.
-۳ در نگاه اول نکتهای که زیاد توی ذوق میزند، اغراق در تبلیغات است. از تاکید بر طبیعت قائم شهر و قطار و راه آهن گرفته تا حضور بی منطق بهنام بانی که مثلا با یک تیر چند نشان میزنند؛ هم حضورش در جشن نفس قابل توجیه میشود، هم تبلیغی برای بانی و تازهترین آهنگش یعنی قرص قمر است و همچنین خود سریال است و هم شیوه مواجهه شخصیتها با اوست که البته در واقعیت هیچگاه به این راحتی امکان پذیر نیست، اما طبعا در روایت داستانی حتما نباید به واقعیت صرف، متکی بود. از طرفی دیگر اشاره مکرر به تیم لیگ برتری نساجی قائم شهر و بخصوص مراسم اهدای عضو که اغراق آمیزترین تبلیغ دو قسمت اول محسوب میشود، در حالیکه میشد موجزتر و غیر مستقیم برخورد شود.
۴-، اما موقعیتهای غیر منطقی و غیر متقاعدکننده؛ چطور ممکن است لباسهای یک زندانی و متعلقاتش، آن هم بعد از یک سال، تازه و نونوار به نظر برسد؟ با چه تمهیدی، ایده نخ نمای موسیقی فیلم قیصر (مسعود کیمیایی) با تم انتقام هنگام خروج ارسطو از زندان استفاده شده که پیش پاافتادهترین برداشت را رقم میزند و روایت را قابل پیش بینی میکند؟
چطور ممکن است، هما در کسری از ثانیه خودش را به استودیوی ضبط خبر، آن هم به طور زنده برساند؟ چطور میشود در جشنی مثل جشن نفس که از اهمیت زیادی برخوردار است، بنر و پوستر و عکس چهره فقط یک اهدا کننده یعنی پنجعلی از در و دیوار آویزان شده و فرد پذیرنده با فرد گیرنده عضو، به راحتی هر چه تمام تر، با هم آشنا شوند؟ آیا یک نماینده مجلس را نمیشد با ماشینی ساده نشان داد و یا ماشین دروازه بان یک تیم، ساده باشد تا صرفا جنبه تزیینی و تبلیغاتی از آن برداشته نشود؟ و …
۶- البته بی انصافی است اگر از نقاط قوت کار نگوییم. بازی محسن تنابنده، احمد مهرانفر و ریما رامین فر، فوق العاده است. اشارهها و کنایههای سیاسی - از گرانی بنزین گرفته تا نشانی روی پیشانی نقی که نقی از آن به عنوان نیش عنکبوت یاد میکند! - به خوبی به بار نشسته و ملموس است.
از لحاط فرم بصری، ترکیبی از نماهای نامتعارف و نماهای کلاسیک بدون هر گونه افراط تفریطی استفاده شده است. به خصوص استفاده از لنز واید که به کوتاهترین شکل ممکن، فضای بیشتری را قاب میگیرد.
۷-برگ برنده بعدی، ریتم و ضریاهنگ سریال است که هر چقدر در قسمت اول و دوم، کند و حوصله سربر رفتار شده، در قسمت سوم به نوعی موتور متحرکه درام سریال روشن میشود. تدوین پربرش، تقطیع درست نماها و دکوپاڑ متنوع باعث شده که به موازات خرده روایتهای متنوع به خوبی مورد استقاده قرار گرفته است.
یکی از نکاتی که باعث میشود در کل، سریال پایخت، مورد توجه ویژه قرار بگیرد عبور از خطوط قرمز است. مثلا در همین سری، بازی با خط قرمز سیاسی، استفاده از مواد مخدر، شوخیهای جنسی و … باعث شده که مخاطب، مشتاق قسمتهای بعدی باشد.
در فیلمهای سینمایی هم این الگو اثبات شده- از آدم برفی گرفنه تا مرد عوضی، از مارمولک گرفته تا اخراجی هاو از از نهنگ عنبر گرفته تا من سالوادور نیستم- از خطوط قرمز رد شده و باعث کنجکاوبرانگیری بیشنر مخاطب میشود و حالا در سریالهای ما هم این الگو امتحانش را به خوبی پس میدهد. باید دید در ادامه این نقاط قوت میتواند، ضعفهای سریال را بپوشانند یا نه، پس منتظر میمانیم.
منبع: سینما سینما
۰