اولین پرواز یکنفرۀ انسان در فضا چگونه اتفاق افتاد؟
در تاریخ ۷ فوریه ۱۹۸۴، فضانورد بروس مککاندلس با استفاده از یک کوله پشتی مجهز به موتور جت نیتروژنی که با دست کنترل میشد، از شاتل چلنجر دور شد و به درون تاریکی فضا رفت.
فرادید| اولین ماموریت فضایی شاتل در سال ۱۹۸۴ با اشتیاق توسط مطبوعات دنبال میشد؛ آنها بیصبرانه انتظار اولین پرواز «جتپکهای باک راجرز» را میکشیدند. این اختراع که به طور رسمی با عنوان «دستگاه مانور فضانورد» شناخته میشد، یک کوله پشتی عظیم مجهز به موتورهای گازی بود که برای اولین بار در تاریخ به فضانوردان اجازه میداد تا فضاپیمای خود را ترک کرده و آزادانه در فضا معلق شوند.
به گزارش فرادید؛ خبرنگاران امیدوار بودند که این منظره به صحنههای تماشایی راه رفتن انسان روی ماه که بیش از یک دهه قبل اتفاق افتاده بود، نزدیک شود. اما پس از رسیدن به مدار، فضانوردان در حالی که مشغول انجام وظایف اولیه ماموریت یکهفتهای خود بودند، با سلسلهای از خرابیها مواجه شدند: ابتدا پرتاب ماهواره ارتباطی وستار ۶ با مشکل مواجه شد و سپس آزمایشی که برای بررسی امکان مانور مداری شاتل با طراحی شده بود نیز با انفجار ناگهانی یکی از ابزارها به مضحکه ختم شد؛ از همه عجیبتر اینکه توالت شاتل نیز که همیشه مشکلساز بود، به طور کلی از کار افتاد!
عکس گروهی خدمۀ شاتل چلنجر
ناسا برای حفظ حیثیت خودش واقعا نیاز داشت که یک اتفاق خوب در این سفر فضایی بیافتد و پرواز با موتور جتپک میتوانست همین اتفاق باشد. در زمان مقرر مککاندلس موتورهای جتپک خود را روشن کرد، به آرامی از محفظه بار چلنجر بالا رفت و از فضاپیما دور شد. او لیست چک پرواز خود را مرور کرد و با نوک انگشتانش جویاستیکها را لمس کرد تا مطمئن شود که همه چیز به درستی کار میکند: «پایین رفتن، بالا رفتن، چرخش به چپ، چرخش به راست»؛ او شروع کرد و هر کلمه را به طور واضح در میکروفون هدست خود بیان کرد.
در پشت او، کولهپشتی موتوردارش میلرزید و تکان میخورد. با وجود تمام سالهایی که تمرین کرده بود، مککاندلس مضطرب بود؛ کف دستهایش از عرق خیس شده بود و قلبش تندتر میزد. او نخستین کسی بود که کاملا جدا از یک فضاپیما و به تنهایی در دل فضای بیکران خارج از جو زمین شناور شده بود.
مککاندلس با سرعت کمتر از یک فوت در ثانیه به عقب حرکت میکرد تا سوخت باارزش خود را حفظ کند و تماشاگر گسترش یافتن فاصلهای بود که او را از چلنجر جدا میکرد. داخل لباسش آنقدر سرد شد که دندانهایش به هم میخوردند. او واحد خنککننده داخلی را خاموش کرد و به حرکت در فضای بیکران ادامه داد. در آن لحظه فقط تاریکی مطلق را میدید. مککاندلس یک فاصلهیاب ابتدایی (یک میله آلومینیومی با علامتهایی برای اندازهگیری دید) را در دست داشت تا فاصله خود را از مدارگرد تخمین بزند و مطمئن شود که خیلی دور نمیشود. داخل کابین، مکنیر در کنترل بازوی رباتیک شاتل ایستاده بود، آماده بود تا در صورت لزوم مککاندلس را به طور امن نجات دهد و ردیاب لیزری و دوربینهای تلویزیونی چلنجر را روی او متمرکز کرده بود و تصاویر زنده را به هوستون و ایستگاههای تلویزیونی سراسر جهان ارسال میکرد. در همین حال، استوارت در محفظه بار باقی ماند و مجموعه آزمایشات دیگری را انجام داد.
مککاندلس که هنوز به شاتل نگاه میکرد، سرانجام به فاصلۀ تعیینشدۀ خود رسید و پیشرفت جتپک را متوقف کرد: حدود ۳۲۰ فوت دور از شاتل و ۱۷۰ مایل بالاتر از اقیانوس اطلس. در واقع او در آن لحظه یک ماهواره انسانی بود که در مدار زمین با سرعت ۲۳ برابر سرعت صوت حرکت میکرد. با این حال، فضانورد تا زمانی که به پایین نگاه کرد و سیاره را دید که زیر پایش میچرخد، هیچ احساسی از حرکت نداشت؛ وقتی به زمین نگاه کرد آنچه که دید شبیه یک نقشه بود: «به نظر میرسد فلوریدا باشد. این فلوریدا است»، او این را گفت و در حالیکه کاملا هیجانزده شده بود ادامه داد: «واقعا زیباست».
از کابین هدایت، رابرت ال. گیبسون، دوربین را به سمت چهرۀ مککاندلس گرفته بود؛ گیبسون مککاندلس را دید که به تنهایی در تاریکی مطلق معلق بود؛ کمی از حالت عمودی زاویه داشت، لباس سفیدش زیر نور خورشید بدون فیلتر فضای بیرونی میدرخشید و نوار آبی درخشان جو زمین در زیر پای او پیدا بود.
در همین حال، مککاندلس به آزمایش قابلیتهای ماشین پرنده تجربی خود ادامه داد: او به سمت چلنجر برگشت و سپس دوباره دور شد؛ او شیرجه زد، بالا رفت و معلق ماند. مککاندلس امیدوار بود که برای چند لحظه، تنهایی بیصدای بودن در بهشت را تجربه کند؛ اما جنجال بیوقفه سه کانال صوتی در هدست او این کار را غیرممکن میکرد.
طبق برنامۀ آزمایشی قرار بود فضانورد هنگام رسیدن به محدوده سفر خود، جهت خود را برای دور شدن از شاتل تغییر دهد و رو به سوی خلأ کند. اما مککاندلس، با وجود اینکه به عنوان خلبان نیروی دریایی قبلا ماموریتهای بسیار خطرناکی را انجام داده بود، در طول این سفر فضایی حتی یک بار هم پشت خود را به شاتل نکرد؛ انگار نمیخواست وسیلۀ بازگشتش به خانه حتی برای یک لحظه از جلوی چشمش دور شود.
تقریباً شش ساعت پس از شروع آزمایششان، مککاندلس به داخل فضاپیما برگشت، در محفظه هوا را پشت سر خود مهر و موم کرد و کلاه خود را برداشت. در همین حال در اتاق کنترل مأموریت بر روی زمین، همسر او از شوق گریه میکرد.
پیادهروی فضایی مککاندلس یک موفقیت چشمگیر بود. این اولین بار در تاریخ بود که یک فضانورد بدون اتصال به فضاپیما در فضا آزادانه حرکت میکرد و نقطه عطفی در اکتشاف فضایی به حساب میآمد. این پرواز همچنین نشاندهنده گامی مهم در توسعه فناوریهایی بود که در نهایت منجر به ساخت ایستگاه فضایی بینالمللی میشد.
اما پیادهروی فضایی مککاندلس بیش از یک دستاورد فنی بود. این یک لحظه الهامبخش برای بشریت بود و به ما نشان داد که وقتی انسانها ذهن خود را برای کاوش ناشناختهها به کار میگیرند چه اتفاقات خارقالعادهای میتواند بیافتد. تصاویر مککاندلس در حالی که به تنهایی در فضا معلق است، تصاویری نمادین هستند که همزمان قدرت انسان و شکنندگی جایگاه او در جهان را به ما یادآوری میکنند.
تاثیر پیادهروی فضایی مککاندلس تا به امروز نیز ادامه دارد. این پرواز فضانوردان و دانشمندان را در سراسر جهان به الهام بخشیده است و به ما یادآوری کرده است که کاوش فضایی یک تلاش ارزشمند است که پتانسیل بهبود زندگی همه ما را دارد.