خیانت، هزینه پنهانی تامین مواد
زن 22 ساله ای که از شدت شرم چشمانش را به سنگ فرش های کف اتاق مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد دوخته بود درحالی که بیان می کرد از خیانتی که مرتکب شده ام زجر می کشم و از سویی نگران فرزند 2 ساله ام هستم، به افشای راز تلخ زندگی اش پرداخت.
کد خبر :
۴۷۷۲۶
بازدید :
۱۸۳۵
زن 22 ساله ای که از شدت شرم چشمانش را به سنگ فرش های کف اتاق مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد دوخته بود درحالی که بیان می کرد از خیانتی که مرتکب شده ام زجر می کشم و از سویی نگران فرزند 2 ساله ام هستم، به افشای راز تلخ زندگی اش پرداخت.
وی گفت: پدرم کارگر ساده ای است که برای امرار معاش خانواده اش از هیچ تلاشی دریغ نمی کند اگرچه وضعیت مالی خوبی نداشت و به همین خاطر مرا به مدرسه نفرستاد اما هیچ گاه آبرو و اعتبارش را با چیزی عوض نکرد با این وجود من هم مانند خیلی از دختران دیگر آرزوهایم را سرکوب می کردم به طوری که حتی نمی توانستم به داشتن یک عروسک زیبا فکر کنم. وقتی به سن 17 سالگی رسیدم یکی از آشنایان دور پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد.
وی گفت: پدرم کارگر ساده ای است که برای امرار معاش خانواده اش از هیچ تلاشی دریغ نمی کند اگرچه وضعیت مالی خوبی نداشت و به همین خاطر مرا به مدرسه نفرستاد اما هیچ گاه آبرو و اعتبارش را با چیزی عوض نکرد با این وجود من هم مانند خیلی از دختران دیگر آرزوهایم را سرکوب می کردم به طوری که حتی نمی توانستم به داشتن یک عروسک زیبا فکر کنم. وقتی به سن 17 سالگی رسیدم یکی از آشنایان دور پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد.
من هم بلافاصله پاسخ مثبت دادم و این گونه من و «اصغر» به عقد یکدیگر درآمدیم از آن جایی که همسرم شغل ثابتی نداشت و بیشتر اوقات بیکار بود بزرگ ترها تصمیم گرفتند تا ما زندگی مشترکمان را زودتر آغاز کنیم که همسرم با احساس مسئولیت برای تامین مخارج زندگی کار مناسبی برای خودش پیدا کند اما هنوز یک ماه بیشتر از زندگی مشترکمان نگذشته بود که فهمیدم همسرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر صنعتی دارد و به همین دلیل طاقت کارهای ساختمانی را ندارد.
از آن روز به بعد بدبختی های من شروع شد چرا که اصغر برای تامین مواد مخدرش مجبور بود دوستان معتادش را به منزل بیاورد تا از مواد مخدر آن ها استفاده کند در این میان من هم که ناچار بودم از دوستان معتاد او پذیرایی کنم گاهی متوجه نگاه های هوس آلود برخی دوستان ناباب او می شدم اما نمی توانستم چیزی بگویم چرا که آن ها علاوه بر تامین مواد مصرفی شوهرم گاهی نیز مواد غذایی یا میوه برای منزلمان می خریدند.
مدتی بعد یکی از دوستان هم بساطی همسرم که خودروی پراید داشت از شوهرم خواست با خودروی او به مسافرکشی بپردازد تا بتواند مخارج زندگی را تامین کند. اصغر هم که گواهی نامه رانندگی داشت برای رهایی از این شرایط بد اقتصادی با خوشحالی پیشنهاد دوستش را پذیرفت چرا که همسرم دیگر از این که همواره دستش پیش دیگران دراز بود خجالت می کشید.
این گونه بود که همسرم از حدود یک سال قبل مسافرکشی با پراید دوستش را آغاز کرد در این میان دوست همسرم هر روز حدود ظهر به خانه ما می آمد و در کنار همسرم بساط استعمال موادمخدرش را پهن می کرد همسرم نیز احترام خاصی برای او قائل بود واز من می خواست به خاطر لطفی که در حق ما کرده است در پذیرایی از او هیچ گونه کوتاهی نکنم ولی بعد از رفتن همسرم، او در منزل مان می ماند و با محبت های دروغین و حرف های فریبنده درحالی مرا به سوی خودش جذب می کرد که از نگاه های هوس آلودش همواره می ترسیدم اما در نهایت با ترفندهای مختلف مرا فریب داد و ... حالا هم در حالی که متوجه گناهم شده ام و از کار زشتم توبه کرده ام او همچنان مرا تهدید می کند که اگر رابطه ام را قطع کنم همه چیز را به همسرم خواهد گفت .
منبع: روزنامه خراسان
۰