روزنامهها را دریابید
نمیدانم خطابم به دولت باشد یا به ملت. هر کس صدای مرا میشنود علاوه بر اقشار آسیبپذیر اصل و فرع روزنامهها را دریابد و جلوی بحران را بگیرد. شما را به خدا تا دیر نشده دریابید که غفلت موجب پشیمانی است.
کد خبر :
۷۸۹۳۹
بازدید :
۵۰۰۲
سیدعلی میرفتاح | آن اوایل که کرونا آمده بود، نوشتیم، از قول یکی از مدیران هم تیتر کردیم که این ویروس چینی دموکرات است، بین شاه و گدا فرق نمیگذارد. فرمودهاند ظلم بالسویه عدل است و اگر میشد کرونا را هم بالسویه بین کوچک و بزرگ تقسیم کرد، آن وقت میتوانستیم طعم خوش دموکراسی را با چاشنی عدالت بچشیم.
اما در عمل اتفاق دیگری افتاده است. همه در برابر کرونا یکسانیم، اما بعضیها یکسانترند. فعلا بحث ابتلا و شفا و مرگ را کنار بگذارید، دو دو تا چهار تا کنید، ببینید چه کسی بیشتر از دیگران آسیب دیده و میبیند و خواهد دید. از انوشیروان عادل تا به امروز در سیل و زلزله و قحطی و مرض اغنیا وضع و حال بهتری داشتهاند تا ضعفا. گنجشکروزیها یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه کار نکنند کشتی زندگی، کشتی که نه، زورق شکسته زندگیشان به گل مینشیند.
دیدم این طرف و آن طرف به صاحبخانهها توصیه کردهاند که با مستاجرها مدارا کنند، بر آنها سخت نگیرند، موقتا چند ماهی کوتاه بیایند. خیلی هم خوب، اما این تصور عمومی که از صاحبخانه در ذهنمان نقش بسته، لااقل در جنوب شهر چندان مطابقتی با واقع ندارد.
خیلی جاها اول یکی باید عصایی به دست موجرها بدهد که طفلیها اندکی کمر راست کنند. موجران بیرحم پولپرست شقی البته کم نیستند، اما از این طرف پیرزنی که اتاقش را به دانشجویی یا شوهر مردهای کرایه داده کم نیست. دیدم و شنیدم که دولتمردان گفتهاند که در این تنگنای کرونا صاحبان مشاغل حق تعدیل ندارند. نسیه قول مساعدت مالی و حقوقی هم دادهاند.
کور از خدا چه میخواهد جز دو چشم بینا. اما کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما. این مساعدتها و اوامر و نواهی در حرف آسان است، در عمل مغازهداری که هشتش نه گرو نُه که هشتاد است، چطور باید شاگردش را جواب نکند؟ کارگاهی که از ۹۸ بلکه از ۹۷ حتی قبلتر جز ضرر تولید دیگری نداشته چطور باید کارگرانش را نگه دارد؟
راه دور چرا برویم، همین روزنامهها. ما که با شما چیزی پنهان و یواشکی نداریم. خودتان بهتر از من وضع و حال مطبوعات را میدانید. اغراق نکردهام اگر بگویم در این سالها هیچ صنفی به اندازه روزنامهها در مضیقه نبوده. یک زمانی بزرگترین دغدغه روزنامهدار این بود که مجبور است پیش قاضی و بازجو گردن کج کند، در جبران خبط و خطایش بکوشد.
توقیف و تعطیلی الحق والانصاف سخت بود و کام خیلیها هنوز از آن همه سختگیری و مرتضویبازی تلخ است معالوصف گرانی کاغذ و چاپ و دردسر موبایل و ماهواره که آمد بهعینه فهمیدیم در جهنم مارهایی هست که باید از شرشان به افعی پناه برد... تازه هنوز کرونا را ندیده بودیم که معنی غاشیه مفهوممان شود.
همان لک و لکی هم که میکردیم از صدقه سر آمدن کرونا منجر به زمینگیری شد. هیچ کارگری نباید تعدیل شود، هیچ روزنامهنگاری هم نباید برای بار هزارم طعم همچون زقوم بیکاری را بچشد، اما از کجا؟ از کدام خزانه؟ عجیب اینجاست که ایتالیا و اسپانیا با این همه کرونازدگی روزنامهها را تعطیل نکردهاند. مگر میشود روشنگری و اطلاعرسانی و نوشتن و گفتن و فکر کردن را تعطیل کرد؟
مگر میشود برای چند هفته مردم را با گوشیهای شلوغ و ماهوارههای پرسروصدا تنها گذاشت و فرصت خواندن و بحث کردن و انتقاد کردن را از مردم و روشنفکران سلب کرد؟ در گوشی موبایل که نمیشود انتقاد کرد. با فضایی که به بازار مسگرها میماند مگر میشود راست را از دروغ تمییز داد؟
مگر با تلگرام و واتسآپ میشود چراغ پرسشگری را روشن نگه داشت؟ من منکر پروتکل بهداشتی نیستم، رای و تصمیم ستاد کرونا را هم تخطئه نمیکنم. هر چه اهل فن بگویند سمعا و طاعتا. اما اگر روزنامه منتشر نشود پس روزنامهدار چه کند با این همه خبرنگار و نویسنده و گزارشگر.
این چه ویروس دموکراتی است که قبل از همه به جان رکن چهارم دموکراسی افتاده؟ دیر یا زود کرونا بساطش را جمع میکند و میرود. چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند، اما آیا برای آن روز نیامده ما احتیاج به ابزار و ادوات روشنفکری نداریم؟ آیا بعد از کرونا قرار نیست از صاحبان قدرت حسابکشی کنیم و بازار نقد را داغ کنیم.
من هم میدانم که این کرونا سفتتر و سختتر از آن است که بشود برای پس از مرگش برنامه ریزی کرد. من هم میدانم که کرونا بسیاری از مناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را زیر و رو میکند، معالوصف باید فکری کنیم، برنامهای بریزیم، طرحی دراندازیم تا مصایب این مریضی سرشکن شود و بارش روی دوش همه بیفتد.
نمیشود همه سر جای خودشان بمانند، سفت و محکم مشغول پلشتزدایی از خود و خانواده خود شوند، اما آن کارگر بیچاره نه برای فردا که برای امروزش کاسه چه کنم چه کنم دست بگیرد. نمیشود همه به فکر بهداشت فردی و جمعی باشند، اما خبرنگار پنجرهاش را رو به آیندهای تیره و تار باز کند.
نمیدانم خطابم به دولت باشد یا به ملت. هر کس صدای مرا میشنود علاوه بر اقشار آسیبپذیر اصل و فرع روزنامهها را دریابد و جلوی بحران را بگیرد. شما را به خدا تا دیر نشده دریابید که غفلت موجب پشیمانی است.
۰