(تصاویر) سفر به ایران قدیم؛‌ قاب هایی از همایش کانون بانوان و سیگار مارلبرو

(تصاویر) سفر به ایران قدیم؛‌ قاب هایی از همایش کانون بانوان و سیگار مارلبرو

عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکس‌های فوتبالی و...​

کد خبر : ۱۹۴۹۹۴
بازدید : ۱۱۲۵

با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.

همایش کانون بانوان ایران‌

34

این عکس در سال ۱۳۱۴ ‌در محل کانون بانوان ایران نزدیکی میدان حسن‌آباد تهران برداشته شده است. ‌پشت این عکس به خط  ‌‌نصرت تسلیمی‌مقدم (حکیمى) ‌نام عده‌ای از بانوان در آن نوشته شده که به‌شرح زیر است: ردیف ایستاده‌، از راست به‌چپ:  نصرت تسلیمی‌مقدم (حکیمى)، بدرالملوک بامداد،   بانو علوى،  اشرف نبوی‌(آسا)‌، مهربانو دنبلى، ‌اختر کیا (کامبخش).  ردیف نشسته وسط: بتول همایون، بانو غفارى، ‌اخترالملوک (آریانى)، بانو هاجر (تربیت)، ناشناس‌، ‌فخر عظما (عادل)‌، فخرالشرف.  ردیف نشسته ‌ روی زمین: منیر افخم (افخمى)، بانو (ریاضى)، مهرانور، ناشناس، ‌‌شمس‌الملوک‌(مصاحب). نام‌های داخل پرانتز، نام همسران این بانوان است که نام خانودگی آنان در دسترس نیست.‌ بانوانی که عضو هیات مدیره بودند ولی موقع عکس‌برداری حضور نداشتند: پروین اعتصامی، پری حسام، قمر کیا، شمس‌الضحی نشاط ‌.( موسسه مطالعات تاریخ ایران: کانون بانوان ایران)

 

‌خاطره ری‌شهری از درخواست یک جریان سیاسی برای رد‌صلاحیت یک کاندیدا

35

نخستین وزیر اطلاعات ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ماجرای درخواست یکی از مسئولان اصلی برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری را درباره رد صلاحیت یکی از نامزدها افشا کرده است. حجت‌الاسلام محمد محمدی ری‌شهری که سال 1363 به عنوان اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی منصوب شد؛ در کتاب خاطرات خود که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده، گفته است: یاد دارم‌ که‌ در دوران‌ تصدی‌ وزارت‌ اطلاعات‌، در جریان‌ برگزاری یکی‌ از انتخابات‌ها، یکی‌ از مسئولان‌ اصلی‌ برگزاری‌ انتخابات‌ که‌ وابسته‌ به‌ یک‌ جریان‌ سیاسی‌ بود، ضمن‌ تماس‌ تلفنی‌، از من‌ خواست‌ مطلبی برای‌ رد کردن‌ صلاحیت‌ یکی‌ از نامزدها، به‌ وزارت‌ کشور بفرستم‌.
 
پاسخ‌ دادم‌ که‌: «در وزارت‌ اطلاعات‌، چیزی که‌ موجب‌ رد صلاحیت‌ وی باشد وجود ندارد» ؛ اما او با اصرار می‌خواست‌ وزارت‌ اطلاعات‌ برای‌ رد صلاحیت‌ وی‌ کاری کند و می‌گفت‌: «چطور می‌شود که‌ اطلاعاتی‌ دال‌ بر رد صلاحیت‌ چنین‌ شخصی‌، در وزارت‌ اطلاعات‌ نباشد!» محمد محمدی ری شهری از سال 1363 تا 1368 وزیر اطلاعات بود. پس از آن، به عنوان دادستان کل کشور و دادستان دادگاه ویژه روحانیت منصوب شد. سرپرست حجاج ایرانی بودن، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری از دیگر مسئولیت‌های ری شهری بود.(منبع: کتاب خاطره‌ها، جلد سوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

تبلیغات سیگار مارلبرو در یک سمینار بین‌المللی در ایران

36

اولین بذر توتون سیگار توسط «حکیم فانوس» 11 خرداد ۱۲۶۶‌ در رشت کاشته و در مهر 1316 «کارخانه انحصار دخانیات» توسط رضا پهلوی افتتاح می‌شود.

در این حضور بیش از یکصد ساله‌‌ سیگار و دخانیات در ایران، فراز و نشیب‌های مختلفی را مشاهده می‌کنیم: از یک سو سیاست‌های تشویقی برای افزایش تولید، ورود سیگارهای خارجی، تبلیغات سیگار در رسانه‌ها و برنامه‌های مختلف و از سوی دیگر، مبارزه با قاچاق سیگار، تولید سیگارهای داخلی، مبارزه با مصرف سیگار و حتی شکل‌گیری انجمن‌ها و نهادهایی برای مبارزه با سیگار نظیر «جمعیت ملی مبارزه با سیگار».

نمونه‌ای از این وقایع را می‌توان در اخبار منتشر شده در روزنامه‌ها دنبال کرد: در 27 بهمن ۱۳۵۴روزنامه اطلاعات از ورود سیگار وینستون ایرانی به بازار خبر می‌دهد و قیمت هر بسته ۲۰ عددی آن را ۳۷ ریال اعلام می‌کند؛ در ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ خبر ممنوعیت سیگار کشیدن در جلسات دولتی منتشر می‌شود؛ روزنامه اطلاعات در ۲۶ فروردین ۱۳۵۷ با تیتر «سیگار خارجی گران شد» و «دخانیات قیمت هر بسته سیگار خارجی را پنج ریال افزایش داد» به وضعیت دخانیات می‌پردازد؛ در 2 شهریور ۱۳۵۹ روزنامه اطلاعات در تیتر خود خبر می‌دهد که «سیگار آزادی به بازار آمد!»

روزنامه میزان، ۲ دی ۱۳۵۹ در تیتر «شرکت دخانیات؛ سیگار بهمن به‌زودی به بازار می‌آید» آمدن سیگار جدیدی به بازار را نوید می‌دهد. یکی از اسناد موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تلاش برای کاهش مصرف سیگار از سوی انجمن سینماداران ایران است. بر اساس این سند؛ نامه‌ای ‌ از سوی انجمن سینماداران ایران در تاریخ 22 فروردین 2536(‌مطابق 1356 ‌شمسی) برای مدیر سینمای پولیدور (سینما‌ قدس فعلی ‌در میدان ولیعصر تهران)، اشاره می‌شود به اینکه در همه دنیا دولت‌ها و جمعیت‌ها مبارزات دسته‌جمعی علیه کشیدن سیگار را شروع کرده‌اند و «این مبارزات کم و بیش به نتیجه رسیده و هنگامی می‌توان امیدوار بود که این سم کشنده تا اندازه‌‌ای‌ از بین برود که همه افراد یک جامعه در این جهاد شرکت کنند.»

از آنجایی که در آن دوران مصرف سیگار، تخمه و انواع خوراکی در سینماها آزاد بود، در این نامه از مدیر سینما خواسته می‌شود که مانع مصرف سیگار در داخل سالن سینما شود و اشاره می‌کند که «از آنجایی که سالن‌های سینماها یک محل عمومی بوده و چنانچه بتوان تماشاچیان را لااقل برای مدت 2 ساعت هم که شده از کشیدن سیگار منع نمود، علاوه بر اینکه به بهداشت محیط سینما به‌خصوص برای افرادی که سیگار نمی‌کشند کمک می‌شود، حداقل مدت دو ساعت از دخول سم به بدن تماشاچیان جلوگیری خواهد شد.» در ادامه این نامه گفته می‌شود «نسل جوان کشور به‌طور غیرقابل توصیفی به دود کردن سیگار با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند» و ضمن اینکه از مدیر سینما می‌خواهد پیگیر منع مصرف سیگار هنگام نمایش فیلم باشد، مقدمات پخش فیلم و پوستر و شعارهای مخصوص مبارزه با سیگار را نیز فراهم کند.

داستان آفریننده رنگین کمون

37

ثمین به گفته خودش موش آزمایشگاهی پدر شده بود. پدر گوش‌هایش را با موم پر می‌کرد و او را وا می‌داشت، بدون استفاده از حس شنوایی حرف‌های او را دریابد. آزمایش‌های پدر به نتیجه رسید و برای نخستین بار در ایران، سمعکی را به نام تلفن گنگ اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رساند.

ثمین بدینگونه در فضای آموزش و پرورش کلاس پدر از ارتباط طبیعی صوت و کلام آگاهی پیدا کرد و دریافت که هر واژه بار صوتی و احساس موزیکال خود را دارد و این ۲ را می‌توان جای یکدیگر نشاند. آزمایش‌های پدر از یک طرف و آشنایی مادر با موسیقی و تارنوازی از جهت دیگر تاثیری ترکیبی در ثمین بر‌جای گذاشت که راه آینده او را روشن ساخت. ثمین در باغچه اطفال خواننده سرودهایی بود که از پیوند شعر پدر و آهنگ مادر پدید می‌آمد.

با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۸ ‌ثمین باغچه‌بان نیز چون تنی چند از آهنگسازان دیگر به استخدام این سازمان در آمد. زال و رودابه نام نخستین اثر صحنه‌ای اوست که با الهام از شاهنامه فردوسی، برای اجرا در شب گشایش تالار آفریده شد. بنیاد گروه‌های آواز جمعی به وسیله همسر نیز، او را برانگیخت که با کار روی ترانه‌های بومی ایران، قطعاتی برای آواز و گروه بیافریند.

در همین دوران «‌اِولین» همسرش‌، مامور تشکیل یک گروه کُر کودکان می‌شود و بیش از 200 بچه از پرورشگاه را گرد‌هم می‌آورد و آموزش آنها را پی می‌گیرد. همین گروه کُر بهانه ساختن اثری شد که نام ثمین باغچه‌بان بیش از هر چیز با آن شناخته می‌شود: رنگین کمون.ثمین آفریننده دنیای رنگین بود. دنیایی که در آن ترس اگر بود، ترس خیس شدن گنجشکی بود که «پر زده و رفته است» و ما دل‌نگران می‌خواندیم:

«گنجشک اشی‌مشی ... می‌ترسم مریض بشی ... تو دشت و تو بیابون ... می‌باره برف و بارون» ثمین، رنگین‌کمون را به پدرش اهدا کرده که نخستین شعرها و سروده‌ها را به او یاد داده و برایش دفترچه نقاشی و مدادهای رنگی خریده... و دستش را گرفته تا بتواند تصویر اولین آهو، کشتی، کلاغ، خورشید و آدم‌ها را بکشد...

نمی‌توان از ثمین باغچه‌بان سخن گفت و از کوشش‌های او در زمینه ادبیات سخن به میان نیاورد. او از نادر موسیقیدانان ایرانی بود که دستی توانا در نوشتن داشت و گزارش، نقد و قصه می‌نوشت. در سفر ترکیه به ناظم حکمت شاعر چپ‌گرای ترک علاقه‌مند شد و در بازگشت به ایران، برخی از آثار او را به فارسی برگرداند. بعدها به ترتیب سراغ عزیزنسین و یاشار کمال رفت و کارهایی از آن ۲ را نیز به فارسی در‌آورد.

منبع: هفت صبح

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید