عکس؛ سفر در زمان؛ عباس زریاب خوئی

عباس زریاب خویی، نامی که با دقت علمی، عمق دانایی و عشق به ایران گره خورده، از واپسین چهرههای برجسته فرهنگپژوهی ایران بود؛ پژوهشگری که با همه فرصتهای جهانی، دل به خاک وطن سپرد و میراثی ماندگار در تاریخنگاری و فرهنگ ایرانی بر جای گذاشت.
«دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی! نمیگویم او واپسین بود ولی در میان واپسینها، بیگمان برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند» این توصیفی است که محمدرضا شفیعی کدکنی، آن پیر دانای شعر و تحقیق از عباس زریاب خویی بهحق بر زبان آورده است؛ زریابِ فرهیخته که نامش برای اهل فرهنگ، هموزن دقت، وسواس علمی و عمق دانایی است.
به گزارش فرارو، زریاب خویی، دانشآموخته ممتاز دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران، پس از پایان تحصیلات به کتابخانه مجلس سنا راه یافت و خیلی زود به عنوان مدیر آن برگزیده شد اما این فقط آغاز راهی بود که او را به افقهای بلندتر رساند. در سال ۱۳۳۴، با حمایت سیدحسن تقیزاده، موفق به دریافت بورس تحصیلی از بنیاد اوقاف هومبولت آلمان شد؛ مؤسسهای که درهای دانشگاههای ماینتس، فرانکفورت و مونیخ را به روی او گشود.
در همین سالها بود که زریاب با فروتنیای خاصِ بزرگان، رساله دکتریاش را به پایان برد. بعدها نیز به دعوت «والتر هنینگ» به برکلی رفت؛ جایی که با زبان و ادبیات فارسی با همان شورِ همیشگی محافل دانشگاهی غرب را روشنی بخشید.
اما زریاب با همه فرصتهای علمی و کرسیهای بینالمللی دل در گرو ایران داشت. در سال ۱۳۴۱، در حالیکه میتوانست استاد ثابت دانشگاه برکلی باشد، تصمیم گرفت به وطن بازگردد. او به گروه تاریخ دانشگاه تهران پیوست، به تدریس و تحقیق پرداخت و بهزودی به مرجعی بدل شد که دانشجویان و استادان با هر پرسشی به سراغش میرفتند. دایرهالمعارفی زنده بود در قالب یک انسان آرام و متواضع اما روزگار همواره با دانایان خوشرفتار نیست؛ زریاب نیز مدتی بعد از دانشگاه کنار گذاشته شد.
در ایام بازنشستگی خلوت گزید، در تحقیق فرو رفت و چندی بعد به بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی دعوت شد. این همکاری هم معیشت او را سامان داد و هم جامعه علمی را از گنجینه بیپایان دانش او بهرهمند کرد.
تصویری از عباس زریاب خوئی
امروز اگر به کتابها و مقالههایش نگاه کنیم تنها بخشی از آن وسعت شگفتانگیز داناییاش را خواهیم شناخت. زریاب خویی از معدود مورخانی بود که تاریخ را نه تنها با اسناد بلکه با جان مینوشت. آثارش گسترهای از ایران باستان تا سدههای میانه را در بر میگیرد؛ از ترجمه تا تصحیح، از تحلیل تا تبیین.
عباس زریاب خویی، همانگونه که شفیعی کدکنی گفت، نه فقط یک پژوهشگر بلکه نمادی از عشق به فرهنگ ایرانی بود. امروز جای او خالی است اما پژواک گامهایش هنوز در راهروهای دانش شنیده میشود.