پزشک‌ها هم نمی‌دانند، اما شاید همین خوب باشد

پزشک‌ها هم نمی‌دانند، اما شاید همین خوب باشد

پزشکان و متخصصان دربارۀ مراقبت از نوزادان توصیه‌های متفاوت و گاه متناقضی دارند، از تغذیه گرفته تا خواب و حتی مسائل ساده‌ای مثل استفاده از پروبیوتیک. والدین معمولاً در میان این انبوه پیشنهادهای متناقض سردرگم می‌شوند و آرامش خود را از دست می‌دهند. اما گاهی همین اختلاف‌نظرها حکایت از یک حقیقت مهم دارد، حقیقتی غیرمنتظره که شاید اگر والدین بدانند، کمتر دچار اضطراب شوند.

کد خبر : ۲۲۷۹۱۳
بازدید : ۴۱

اُلگا کازان، آتلانتیک— وقتی برای یافتن پاسخ سؤالی در‌خصوص مراقبت و نگهداری از نوزادتان به وب‌سایتی مراجعه می‌کنید، به‌ احتمال زیاد چنین سند سلب مسئولیتی را نیز در کنار توصیهٔ وب‌سایت می‌بینید: «حتماً از پزشک فرزندتان سؤال کنید».

مشکل این است که در بسیاری مواقع پاسخ سؤال شما بستگی به پزشکی دارد که آن را جواب می‌دهد. در خلال چند ماهی که پسرم زنده بود، پزشکان و متخصصان گوناگون نظرات متفاوتی را در‌بارهٔ مراقبت از او بیان کردند: فرزندم به سویا حساسیت دارد و احتمالاً چنین حساسیتی ندارد؛ باید روزانه نیم‌ ساعت او را، در‌حال جیغ‌وفریاد، روی شکمش بخوابانم تا عضلات کمرش تقویت شود و نباید زحمت این کار را به خودم بدهم؛ باید به او پروبیوتیک بدهم و نباید بدهم؛ باید از کرم‌های استروئیدی برای پوست صورتش استفاده کنم و نباید این کار را بکنم؛ باید بافت نازک زیر زبان او، یا همان بندِ زبانی‌اش، را ببرند یا «آزاد» کنند تا بتواند راحت‌تر شیر بخورد و نباید این کار انجام شود (در میان «جامعهٔ» طرف‌دار آزاد‌کردن بند زبانی، برخی معتقد بودند این عمل باید منحصراً با قیچی جراحی انجام شود، اما گروهی دیگر فقط استفاده از لیزر را توصیه می‌کردند).

علت این‌همه اختلاف‌نظر این است که برای بسیاری از اقدامات درمانی اطفال شواهد کافی -در قالب آزمایش‌های وسیع، تصادفی، کنترل‌شده و عاری از سوگیری- وجود ندارد. هیچ دانشمندی پژوهشی کاملاً پذیرفتنی انجام نداده که به والدین نشان دهد دقیقاً استفاده از کدام پروبیوتیک یا کرم استروئیدی بهترین نتیجهٔ ممکن را در بر دارد (لازم به ذکر نیست که حتی اتفاق‌نظر وجود ندارند بهترین نتیجهٔ ممکن کدام است). اما این دستورالعمل‌های متناقض برای والدین جوان همان‌قدر که آزاردهنده‌اند، اطمینان‌بخش نیز هستند، زیرا دست‌کم نشان می‌دهند که غالباً هیچ روش درست یا غلطی برای مراقبت از کودکان شیرخوار وجود ندارد.

بسیاری از پزشکان اطفال حتی با سازمان‌ها متبوع خود هم توافق ندارند. بنا به توصیهٔ آکادمی پزشکی اطفال آمریکا، کودکانی که با شیر مادر تغذیه می‌شوند باید از چهارماهگی مکمل آهن بخورند و تا هنگام شروع استفاده از غذاهای جامد آن را ادامه دهند، اما وقتی از پزشک فرزندم راجع‌به این موضوع سؤال کردم، گفت که باید مکمل آهن را بعد‌ از غذاهای جامد شروع کنم. و یکی از دوستانم که به‌تازگی مادر شده بود به من گفت که پزشک فرزندش استفاده از مکمل آهن را به‌کلی منع کرده است.

آکادمی پزشکی اطفال آمریکا به والدین توصیه می‌کند که لازم نیست سرِ گهواره را برای بهبود مشکل رفلاکس نوزاد بالا بیاورند. این موضوع احتمالاً به گوش پزشک فرزند من نرسیده، چون او توصیه می‌کرد سر گهواره را بالا بیاوریم. کارخانهٔ سازندهٔ گهواره هم ظاهراً از این موضوع بی‌خبر است و بالاآورنده‌هایی با شیب کم را به فروش می‌رساند. همچنین، بنابر اظهار آکادمی پزشکی اطفال آمریکا، شیرخواران باید در شش ماه اول زندگی در اتاق والدینشان بخوابند، اما دو پزشک مختلف به من و شوهرم گفتند که می‌توانیم پسرمان را از ماه اول یا دوم در اتاقی جداگانه بخوابانیم.

روزی من از پزشک متخصص آلرژی اطفال پرسیدم که آیا ممکن است اگزمای پسرم نشانهٔ آلرژی او به لبنیات باشد؟

با اوقات‌تلخی گفت «ببینید، من نمی‌دانم! از گوگل‌کردن دست بردارید و نوشته‌های امیلی اوستر را بخوانید».

از‌قضا، من آثار امیلی اوستر را به‌دقت می‌خوانم. او نویسندهٔ خبرنامهٔ «پَرنت‌دیتا» و چندین کتاب محبوب در‌بارهٔ فرزندپروری است. به اوستر زنگ زدم تا از او بپرسم چرا فهمیدن درست‌ترین روش مراقبت از شیرخواران این‌قدر سخت است؟

اوستر به من گفت که انجام آزمایش‌های تصادفی و کنترل‌شده، مثلاً به‌منظور تعیین زمان لازم برای خواباندن شیرخوار روی شکم، به میلیون‌ها دلار بودجه و هزاران والدینی نیاز دارد که فرزندشان را ماه‌ها، به میزان‌های مختلف، روی شکم بخوابانند. معدود والدینی حاضر می‌شوند چنین کاری‌ کنند. و وقتی دانشمندان سرانجام به نتیجه برسند، برای مثال ۳۰ دقیقه در روز، توفیق مالی چندانی پیدا نمی‌کنند. اوستر گفت «نمی‌توانم زمان ۳۰ دقیقه را مثل اختراع ثبت کنم». پس چون نمی‌شود این یافته را مثل دارویی پرفروش فروخت، کسی حاضر نمی‌شود هزینۀ پژوهش‌ها را قبول کند.

در عوض، پزشکان بر آموخته‌هایشان در دانشکدهٔ پزشکی یا دوره‌های تخصصی متکی هستند یا حتی، همان‌طور که آرون کارول متخصص اطفال و مدیر‌عامل آکادمی‌هلث می‌گوید، «به آنچه والدین یا پدر‌بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها یادشان داده‌اند» استناد می‌کنند. کارول می‎‌گفت بخشی از برنامه‌های درسی دانشکدهٔ پزشکی مبتنی‌بر شواهدند، اما برخی از مطالب بیشتر شبیه «خِرد حرفه‌ای» یا شیوه‌هایی هستند که ریشه در سنت دارند.

برای مثال، آزاد‌کردن بند زبانی، که از قبل هم مداخله‌ای بحث‌برانگیز به شمار می‌آمد، اکنون بحث‌برانگیز‌تر شده، زیرا اکثر متخصصان گوش‌وحلق‌وبینی آن را با قیچی جراحی و برخی دندان‌پزشکانِ اطفال با استفاده از لیزری خاص انجام می‌دهند. چرا؟ فقط به‌این‌دلیل که هر گروه همیشه به همین صورت انجام داده است. آنا مسنر، متخصص گوش‌وحلق‌وبینی اطفال در بیمارستان کودکان تگزاس و یکی از نویسندگان گزارش وضعیت بندهای زبانی، می‌گوید «معمولاً افراد به‌شدت طرف‌دار کاری می‌شوند که خودشان انجام می‌دهند، حتی وقتی شواهد متقنی دال بر برتری یکی از شیوه‌ها بر دیگری موجود نباشد».

سایر رشته‌های پزشکی نیز بر شواهد ناقص و ناهمگن مبتنی‌اند، اما تخصص اطفال در این زمینه بی‌همتاست، زیرا مردم سؤالات فراوانی دربارهٔ نکات بسیار جزئی دارند و به نظر می‌رسد پاسخ‌ها همگی بسیار سرنوشت‌ساز هستند. بزرگ‌سالان ندرتاً نگران مصرف مولتی‌ویتامین‌های اشتباه می‌شوند، اما انگار انتخاب غذای مناسب برای فرزندتان موضوع مرگ ‌و زندگی است -دست‌کم وقتی تحت‌تأثیر تغییرات هورمونی هستید و در شبانه‌روز فقط دو ساعت می‌خوابید.

کارول ماجرای روزی که اولین فرزندش را ۲۲ سال پیش از بیمارستان به خانه آورد تعریف کرد. در بیمارستان کلاهی بر سر نوزاد گذاشته بودند و کارول نمی‌دانست اجازه دارد آن را از سرش بردارد یا نه.

کارول، که آن زمان دورهٔ تخصص اطفال را می‌گذراند، از متخصص مجرب‌تری در درمانگاهشان پرسید که فرزندش تا چه زمانی باید آن کلاه را به سر داشته باشد.

کارول می‌گفت «او فقط خندید، چون هیچ‌کس پاسخ چنین سؤالاتی را نمی‌داند».

به‌علاوه، این کمبود شواهد به رواج مداخلات غیرعلمی و اثبات‌نشده، مثل به‌کارگیری کایروپراکتیک مخصوص شیرخواران، می‌انجامد. والدینِ مستأصل فرزندشان را به‌دلیل گریه‌های مکرر و شدید مربوط به قولنج، که علت مشخصی هم برایش نمی‌یابند، نزد درمانگر کایروپراکتیک می‌برند، شیرخوار نهایتاً بهتر می‌شود (زیرا همهٔ قولنج‌ها در نهایت خوب می‌شوند) و درمانگر کایروپراکتیک فی‌الفور آن را «شاهدی» برای تبلیغ ادعای خود در‌خصوص تأثیر دست‌کاری ستون فقرات در درمان قولنج قلمداد می‌کند.

البته برخی توصیه‌های پزشکان اطفال، مثلاً در‌خصوص اهمیت واکسن‌های دوران کودکی و خواباندن شیرخواران به پشت، بر پایهٔ شواهد محکمی استوارند. مشکل این است که بسیاری از متخصصان اطفال میان توصیه‌های مبتنی‌بر علم و توصیه‌هایی که احتمالاً فقط ایده‌های خوبی هستند تمایز قائل نمی‌شوند.

برای اینکه تفاوت این دو را متوجه شوید، اوستر توصیه می‌کند که از پزشک فرزندتان بپرسید «چرا این توصیه را می‌کنید؟». البته منظور به‌چالش‌کشیدن تخصص او نیست، بلکه تشخیص این موضوع است که آیا صحبت پزشکتان مبتنی‌بر پژوهش است یا حدس‌وگمان یا چیزی دیگر؟

و عجیب اینکه توصیه‌های متضاد پزشکان اطفال چه‌بسا برای والدین تسکین‌دهنده باشد. وقتی همۀ پزشکان روی چیزی مثل واکسن‌‌زدن توافق دارند، غالباً به این دلیل است که عواقب کار به‌دقت مطالعه شده و مهم است. اوستر می‌گوید اما «در حوزه‌هایی که افراد نظرات مختلفی دارند، پیامدها جزئی‌اند». وقتی فراتحلیل‌های بزرگ مسیرهای متضادی را نشان می‌دهند یا متخصص‌های گوناگون به نتایج متفاوتی می‌رسند یا کتاب‌های مراقبت از نوزادان توصیه‌های متناقضی می‌کنند، غالباً نشان‌دهندهٔ این است که چندان فرقی نمی‌کند چه‌کاری انجام بدهید.

از اوستر پرسیدم «معنی‌‌اش این است که لازم نیست در‌بارهٔ پروبیوتیک‌ها و اینکه واقعاً کدامشان از بقیه بهتر است این‌قدر به مغزم فشار بیاورم؟».

اوستر گفت «خدای من! راجع‌به این فکر می‌کنی که کدام پروبیوتیک بهتر است؟ خنده‌دار است».

این مطلب در تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۲۴ عنوان «Why It’s So Hard to Know What to Do With Your Baby» در وب‌سایت آتلانتیک منتشر شده است.

اُلگا کازان (Olga Khazan) نویسندۀ آتلانتیک است و دربارۀ سلامت، جنسیت و علم مطلب می‌‌نویسد. کازان همچنین نوشته‌‌هایی در واشنگتن پست، لس‌‌آنجلس تایمز، فوربز و برخی دیگر از نشریات منتشر کرده است.

منبع: ترجمان

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید