(تصاویر) زندگی خصوصی، عکس ها و بیوگرافی استاد شهریار

(تصاویر) زندگی خصوصی، عکس ها و بیوگرافی استاد شهریار

استاد شهریار پیر ادبیات پارسی و ترکی است. او کافیست شعری بخواند تا سریع بغض‌ها ترکیده شود. استاد شهریار سرمایه گران‌بهای ایران است که باید شعرهای او نسل به نسل و سینه به سینه همچون شی گرانبها به آیندگان انتقال داده شود.

کد خبر : ۲۰۸۲۴۰
بازدید : ۲۸۸۹

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در 11 دی 1285 هجری خورشیدی از میرآقا بهجت خشگنابی و خانم ننه خشگنابی در شهر تبریز متولد شد.

دوران کودکی

شهریار  دوران کودکی را به علت شیوع بیماری در شهر به روستای اجدادی‌اش خشگناب واقع در شهرستان بستان‌آباد سفرکرد و مدتی در آنجا سپری کرد.

 پدرش «میرآقا بهجت خشگنابی» و به روایتی «سید اسمعیل موسوی» نام داشت که در تبریز وکیل بود.

شهریار، یکی از بزرگترین شاعرهای جهان

17_11zon (2)

استاد محمدحسین شهریار نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود اما اشعار نخستین شهریار عمدتا به زبان فارسی سروده شده است.

تحصیلات

محمدحسین تحصیلات کلاسیک خود را در مدرسه متحده و سیکل را در مدرسه فردوسی تبریز به پایان رساند و در سال 1300 برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و در تهران تحصیلات متوسطه را در دارالفنون گذراند  و سپس در سال 1303 شمسی وارد مدرسه طب شد.

شکست عشقی و ترک تحصیل

18_11zon

شهریار در اوایل تحصیل پزشکی در تهران عاشق ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی (فرمانده گارد محافظ احمدشاه قاجار بود و مدتی مافوق رضاشاه پیش از سلطنت شد. مدتی فرماندار کل آذربایجان بود. و سپس وزیر جنگ رضاشاه و دولت فروغی شد) می‌شود و چند سال با یکدیگر نامزد بودند. اما در نهایت آن دختر با چراغعلی سالار حشمت معروف به امیر اکرم ازدواج می‌کند. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکترا، تحصیلش را به‌علت شکست عشقی و ناراحتی و خیال و پیش‌آمدهای دیگر، ترک کرد.

شهریار درباره شکست عشقی خود گفته است:

دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت

 شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

 در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

کار در بانک کشاورزی

با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران ملحق شد.

دوستان وی در تهران

19_11zon (2)

شهریار در تهران با بزرگان هنر و ادب همنشینی و دوستی داشت از جمله با: ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار، ایرج میرزا و عارف قزوینی.

 در سال‌های بعد نیز با نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، کریم امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان دوستی و رابطه داشت.

حیدر بابایه سلام و اوج نبوغ شهریار

20_11zon

شهریار می گوید وقتی که اشعار فارسی خود را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:

“پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!”

درخواست مادر و اطرافیان باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیز بیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.منظومه «حیدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.

 “حـیـدر بابا” نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.

 این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است.

 شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.

 منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.

زندگی شخصی

21_11zon

شهریار در سال 1332 بعد از 33 سال دوری از تبریز به زادگاهش برگشت و با استقبال عجیب مردم روبرو شد.

 بعد از یکسال زندگی در تبریز سال 1333 و در 48 سالگی با نوه دختر عمه‌اش خانم عزیزه عبدالخلقی که معلم 21 ساله ای بود ازدواج کرد.

 ثمره این وصلت دو دختر بنام های شهرزاد و مریم و یک پسر بنام هادی می‌باشد.

خصوصیات اخلاقی شهریار

شهریار شاعری مومن و مسلمان بود. از خصوصیات اخلاقی او می توان به مهمان دوستی و مهمان نوازی او اشاره نمود. او فردی حساس، فروتن و درویش مسلک بود.

استاد شهریار علاقه مفرط به تمامی هنرها به خصوص شعر، موسیقی و خوشنویسی داشت و خط نسـخ و نــسـتعلیق و بویژه خط تحریر را خوب می‌نوشت. در جوانی سه تار می‌زد طوری که نواختن او اشک استاد ابوالحسـن صبا را جاری می‌کرد و برای ساز خود می‌سرود.

علاقه به ایران

ایران‌دوستیِ شهریار در سروده‌هایش، همچون «سروده تختِ جمشید» یا در «ستایشِ فردوسی»، بازتابی گسترده دارد.

شهریار که خود از آذربایجان بود و بدان بوم مهری بسیار داشت، آذربایجان‌دوستی‌اش بر پایهٔ ایران‌دوستی‌اش بود. از همین رو بود که گفت:

ترکی ما بس عزیز است و زبانِ مادری

لیک اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان

مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد

هم بایستد بر سرِ پیمانِ حق تا پایِ جان

یا در سروده دیگرش در ستایشِ فردوسی:

فلک یک‌چند ایران را اسیرِ ترک و تازی کرد

در ایران خوانِ یغما دید تازی، ترک‌تازی کرد

وطن‌خواهی در ایران خانمان بر دوش شد چندی

به جز در سینه‌ها آتشکده خاموش شد چندی

چو از شهنامه، فردوسی چو رعدی در خروش آمد

به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد

زبانِ پارسی گویا شد و تازی خموش آمد

زِ کنجِ خلوتِ دل، اهرمن رفت و سروش آمد

ماجرای عشق آتشین شهریار

22_11zon (2)

در اوایل تحصیل پزشکی شهریار عاشق دختری بنام ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی (فرمانده گارد احمدشاه قاجار) شد و با او رابطه عاشقانه ای داشت.

چراغعلی سالار حشمت رقیب عشقی شهریار و پسر عموی رضا شاه بود به همین دلیل ثریا مجبور به ازدواج با او شد.

شهریار پس از ازدواج ثریا قبل از فارغ التحصیلی، درس را کنار گذاشت و به نیشابور رفت و تا سال 1314 در سازمان اسناد این شهر مشغول بکار شد اما اواخر سال 1314 بخاطر بیماری به تهران اعزام شد و دوباره عشق سابق خود را دید.

ثریا برای عیادت از شهریار به دیدن او در بیمارستان رفت و در آنجا شهریار این غزل را سرود:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

ثریا و شهریار دیگر ارتباطی با یکدیگر نداشتند و بنا به گفته پسر شهریار در سال 1348 تنها دو نامه توسط ثریا ارسال شده که شهریار هم در جواب آنها غزل‌های مشهور خود را ارسال کرده است.

 ثریا هفت سال بعد از مرگ شهریار، تقریبا در سال 1374 فوت کرده و هیچ تصویر و عکسی از وی موجود نیست.

تلخ ترین خاطره زندگی شهریار

23_11zon (2)

مادر شهریار در تاریخ 31 تیر ماه 1333 فوت نمود. او تلخ ترین اتفاق زندگی خود را مرگ مادر می داند و برای او شعر زیبا و غم انگیزی به نام ای وای مادرم سرود. مادرشهریار نیز همچون پدر در قم دفن شد.

شعر استاد شهریار درباره مادرش:

آهسته باز از بغل پلّه ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ئی سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگیّ ما همه جا وول می خورد

هر کنج خانه صحنه ئی از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم.

مرگ

شهریار، به علت بیماری، ابتدا در بیمارستان امام خمینی تبریز و سپس در بیمارستان مهر تهران بستری شد.

 او در تاریخ 27 شهریور 1367 در سن 81 سالگی درگذشت و دو روز بعد، بنا به وصیت خودش، در مقبرةالشعرا در تبریز به خاک سپرده شد.

 بیت زیر، که از آخرین سروده‌های وی است، بر روی سنگ قبر او حک شده‌است:

نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار

با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان

یادبود

24_11zon (1)

بزرگداشت شهریار 27 شهریور ماه هر سال، که روز شعر و ادب فارسی نام‌گذاری شده‌است توسط بنیاد شهریار برگزار می‌شود.

مجموعه تلویزیونی شهریار

25_11zon (2)

مجموعه تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوه‌هایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شده‌است، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکه دو سیما به نمایش درآمد که اعتراض دختر شهریار، مریم بهجت تبریزی به همراه داشت مبنی بر اینکه «نود درصد سریال شهریار ساختگی است»، اما پسر شهریار، هادی بهجت تبریزی معتقد است «این سریال در کلیات هیچ مشکلی نداشت و در جزئیات هم دست هنرمند باز است که تغییراتی را به‌وجود آورد تا مجموعه برای مخاطب جذابیت داشته باشد»

26_11zon (1)

کلام آخر

کاش میشد بیشتر درباره استاد شهریار می نوشت… او نابغه شعر است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را  با این اسطوره بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از  خواندن این مقاله و همچنین شعرهای استاد شهریار نهایت لذت را برده باشید.

بهترین شعرهای استاد شهریار 

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

 آمدی جانم به قــربانت صفا آورده ای

 درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای

 با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام

آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

پیــــرم و گــــاهی دلـــم یــــاد جوانی مـــی کند
بلبل شوقـــــم هوای نــغمه خوانـی می کنــد
 
 
بی ثــــــمر هر ساله در فکر بــهارانـــــم ولی
چون بهاران می رسد با مـن خزانی می کند
طفل بــــودم دزدکی پیــــر و علیلــــــم ساختند
هر چه گردون می کنـــد با ما نـهانی می کنـد

سن یاریمین قاصدی سن

ایلش سنه چای دئمـــــــیشم

خیالینـــــــی گؤندریـــــب دی

بس کی من آخ وای دئمیشم

آخ گئجه لر یاتمامیشــــــام

من سنه لای ـ لای دئمیشم

سن یاتالی من گؤزومــــه

اولدوزلاری سای دئمیشـم

هرکس سنه اولدوز دئیـــه

اؤزوم سنه آی دئــــــمیشم

منبع: روزانه

۴
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید