عکس؛ سفر در زمان؛ سال ۱۳۳۷ شمسی، اتوبوس رشت به تهران

عکس؛ سفر در زمان؛ سال ۱۳۳۷ شمسی، اتوبوس رشت به تهران

در دل یک قاب فراموش‌شده از دهه سی، مسافران ایستاده‌اند؛ میان خاک و باران، میان رؤیا و واقعیت. اتوبوسی در حاشیه رشت، نه فقط وسیله‌ای برای سفر، که روایتی‌ست از نسلی آراسته، خسته، و دل‌بسته به فردایی که شاید هیچ‌گاه نرسید.

کد خبر : ۲۴۴۵۷۸
بازدید : ۱۰۵۳۱

تاریخی که بر این عکس نقش بسته، به میانه دومین دهه فرمانروایی محمدرضا پهلوی بازمی‌گردد؛ روزگاری که ایران، پس از طوفان‌های جنگ و اشغال، نفسی تازه می‌کرد. نه خبری از نعره احزاب مخالف بود، نه شعله‌ای از شورش و تنش. شاه، در اوج ثبات و اقتدار بر تخت سلطنت تکیه زده بود و کشور به‌ظاهر در آرامشی مصنوعی غرق شده بود.

به گزارش فرارو، در آن روزگار، هنوز خودروهای شخصی در میان شهرها رواج نیافته بودند. جاده‌ها عمدتاً پذیرای اتوبوس‌هایی بودند که تن خسته مردمان را از شهری به شهر دیگر می‌بردند، در سفری که گاه ساعت‌ها و حتی روزها طول می‌کشید. اما رشت، این شهر باران‌خورده‌ی شمال، حکایتی دیگر داشت. شهری با پیشینه‌ای آکنده از فرهنگ، سیاست و تقابل با قدرت؛ شهری که از دیرباز پنجره‌ای نیمه‌باز به روسیه تزاری و سپس شوروی گشوده بود. رشت پناهگاه اندیشه بود، مأوای روشنفکران و اهل قلم، جایی که در سایه درختان چنار، کتاب‌خواندن امری روزمره بود و کافه‌ها پاتوق سیاست‌پیشگان خاموش. 

51_11zon

در این تصویر که انگار لحظه‌ای از تاریخ را در خود منجمد کرده، بیشتر افراد مسافر اتوبوس‌اند؛ به‌جز یکی دو نفر راننده کامیون‌هایی که در حاشیه ایستاده‌اند. برخلاف تصور رایج که آن سال‌ها را با تصویر مردمانی درهم و با مرغ و خروس در بغل می‌شناسد، این مسافران آراسته‌اند؛ ظاهری مرتب با لباس‌هایی شسته‌رفته و نگاهی که به دوردست‌ها خیره مانده است.

مرد میانسالی که کلاه لبه‌دار به سر دارد، بی‌تردید نماد نسلی است که روزگاری به رؤیای عدالت اجتماعی دل بسته بود؛ شاید یکی از مبارزان چپ‌گرا که پس از سال‌ها حبس، در سال ۱۳۲۰ آزاد شده و برای گریزی از غوغای سیاسی تهران، به رشت کوچ کرده است. نویسنده‌ای تنها که در کنج یک کتاب‌فروشی کوچک، حقیقت را نه در میدان بلکه در کلمات جست‌وجو می‌کند و هرازچندگاه، بار سفر به تهران می‌بندد تا کتاب‌های نوظهور را به دست مشتاقان رشتی برساند.

چند جوان خوش‌پوش، آن‌سوتر ایستاده‌اند؛ کت‌وشلوار پوشیده، موقر و متین. می‌توانند فرزندان زمین‌داران رشتی باشند؛ طبقه‌ای مرفه که برای تحصیل راهی تهران شده‌اند اما دل‌شان هنوز در کوچه‌پس‌کوچه‌های رشت می‌تپد. هرچند وقت یک‌بار، از همین اتوبوس برای بازگشت استفاده می‌کنند، با چمدانی پر از کتاب و دلی لبریز از دغدغه آینده.

مقابل مغازه‌ای چند مسافر دیگر به گفت‌وگو ایستاده‌اند و راننده‌ای که با دست‌های روغنی، موتور اتوبوس را وارسی می‌کند. همگی آماده‌اند برای حرکت به سوی تهران؛ هم آن‌ها و هم کامیونی که بارش کاه و چوب‌هایی‌ست که از دل جنگل‌های گیلان به پایتخت روانه می‌شود.

اکنون، پس از گذر دهه‌ها در بازنگری این عکس، گویی زمان از حرکت ایستاده است. تصویری از زندگی آنگاه که هنوز رنگ اصالت به خود داشت؛ روزگاری که همه چیز ساده‌تر بود اما شاید صادقانه‌تر. بویی از زندگی در هوا بود نه با طعم تکنولوژی، بلکه با عطر خاک، باران و رؤیاهایی که در چمدان‌های چرمی بسته شده بودند.

۱۵
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید