سفر در زمان؛ تاسیس هنگ ژاندارمری و آموزش تیراندازی به افسران ایرانی

اولین قدم بزرگ و مهم برای تأسیس هنگ برداشته شد. افسران و درجهداران هنگ شروع به تکمیل شدن نمودند و برای اسکان افراد گروهها در زمین حوالی پادگان کلبههای چوبی ساخته شد. همچنین میدان تمرین صف جمع نظامی میدان سواری کوچک و سالن ورزش با وسایل ورزش سوئدی احداث شد. اما در رابطه با بالا بردن سطح مهارت تیراندازی برای همه سربازان دوره آموزش گرم.
این کتاب شرح مسافرت، خاطرات ایام و اقامت سی ساله "اریک کارلبری "ژاندارم ارتش کشور سوئد به ایران است. او در سال ۱۹۱۲ م ۱۲۹۱ /. ش/ ۱۳۳۱ ه. ق، در اواخر دوره قاجار به منظور تاسیس هنگ ژاندارمری ایران با تعدادی از افسران سوئدی به ایران آمد.
سروان تورل هم میبایست بعد از حرکت افراد پیاده نظام با سی نفر ژاندارم سواره طوری حرکت کند که قبل از طلوع آفتاب در جنوب دهکده (پلکین) که در فاصله ۲۰ کیلومتری شمال محل استقرار اردوگاه و در دامنه کوه قرار داشت حاضر باشد. نیروهای شرکتکننده در عملیات ۴ دسته پیاده نظام و یک واحد سواره نظام در این عملیات شبانه شرکت داشتند و عملیات خیلی دقیق و حساس و مهم بود و این اولین بار بود که جوخهها همراه با فرماندهان در راه پیمایی و یک حمله ناگهانی شبانه شرکت میکردند لذا میبایست خیلی جدی بود و دقت بکار برد.
اولین قدم بزرگ و مهم برای تأسیس هنگ برداشته شد. افسران و درجهداران هنگ شروع به تکمیل شدن نمودند و برای اسکان افراد گروهها در زمین حوالی پادگان کلبههای چوبی ساخته شد. همچنین میدان تمرین صف جمع نظامی میدان سواری کوچک و سالن ورزش با وسایل ورزش سوئدی احداث شد. اما در رابطه با بالا بردن سطح مهارت تیراندازی برای همه سربازان دوره آموزش گرم.
تیراندازی بر قرار شد ولی همانطوری که قبلاً گفته شد آنها در بکار بردن اسلحه مهارت و آشنایی کامل داشتند، اما این مهارت موضوعی است و فشنگگذاری و تیراندازی موضوعی دیگر و برای یک تیرانداز خوب شدن که بتواند سریع و دقیق و در همه موقعیتها و وضعیتها تیراندازی کند کار مشکلتر است؛ لذا اولین اقدام من ساختن یک میدان تیراندازی مناسب با هدفهای ثابت و مشخص بود ما در حقیقت برای رفتن سر میز غذا به کشور پارس نرفته بودیم باید کار میکردیم و سریع هم کار میکردیم موقعیت آن چنان بود که حقیقتاً آدم میتوانست تمام ابتکارات و ابداعات خود را بکار برد. در یک دشت وسیع در شمال قزوین که با یک کوه مناسب در پشت آن مسدود شده بود میدان تیر هنگ پنجم ژاندارمری با یک مدل بسیار ساده و ارزان ساخته شد. عمل به نظم درآوردن میدان تیر میبایست سریع ولی مطابق منظور و خواسته ما انجام میشد. برای نصب تابلو هدفها ۲۰ عدد حفره در یک خط مستقیم حفر گردید و روی هر حفره یک میله و روی هر میله یا دستک یک تابلوی هدف با یک عکس نیم تنه آدم از ورق آهنی نصب گردید و در کنار هدفهای نیم تنه یک دستک با وزنه مناسب و ثابت هم قرار گرفت.
ابتداء سربازان آموزش فشنگگذاری انجام دادند. نشانه روی تک تیراندازی و سپس و سرانجام تیراندازی رگبار را در محدوده پادگان شروع کردند. برای این کار سربازان به گروههای ده نفری تقسیم شدند و آموزش تیراندازی در فاصله ۲۰۰ متری را شروع کردند.
اول سربازان بطور گروهی و در حالت درازکش تیراندازی کردند دوم در حال ایستاده طوری که رهبر گروه به عنوان تیرانداز اول شروع به تیراندازی مینمود و بقیه ۹ نفر گروه در پشت سرش اثرات اصابت گلوله نظارت میکردند و آنها میتوانستند اصابت گلوله را در آن زمین صاف و خشک به خوبی ببینند اگر گلوله به پایین هدف اصابت میکرد فریاد میزدند پایین خورد و اگر گلوله سمت راست اصابت میکرد میگفتند خورد دست راست و اگر سمت چپ اصابت میکرد میگفتند (خورد دست چپ) و اگر گلوله به بالا هدف اصابت میکرد میگفتند خورد (بالا) واگر به هدف نیم تنه اصابت میکرد هدف نیم تنه به چرخش در میآمد و در این حال تیرانداز از دیدن مهارت خویش به شدت خشنود میشد وقتی که برای علامتگذاری محل اصابت گلولهها پس از تیراندازی به پای هدفها میرفتیم بعضی اوقات هیچگونه آثاری از اصابت گلوله در رو در روی هدف مشاهده نمیشد.
همگی افراد با اسلحه مدرن و عالی ما که یک اسلحه سبک موزر آلمان با کالیبر ۹ میلیمتر بود آموزش دیدند دریافت قبولی مستلزم آن بود که در آزمون انجام شده حداقل نصف تعداد تیرهای شلیک شده در فاصله ۲۰۰ و ۳۰۰ متری به هدف اصابت نموده باشند آنکه قبولی میگرفت یک علامت نشان ممتاز که یک ستاه طلایی بود لله دریافت میکرد و روی بازوی چپش نصب میشد و به بهترین نتیجه تیراندازی تیرانداز پاداش نقدی پرداخت میشد. ضمناً تیراندازی کردن با اسلحه کمری آمریکایی نیز دومین برنامه بود و سفارش شده بود که این تیراندازی هم با علامتگذاری انجام شود. افسران و درجهداران با اسلحه کمری موزر آلمانی مسلح شدند و برای آنها آموزش، تمرین مخصوص و مسابقه تیراندازی با اسلحه کمری انجام شد.
در تابستان سال ۱۹۱۳ مدتها بود که کار تأسیس هنگ پنجم ژاندارمری به پایان رسیده بود و هنگ از هر لحاظ آماده و کامل شده بود آموزش به خوبی انجام شده بود، چون که کار سپرده شده بما یک کار شرأفتی بود که میبایست صداقت در عمل داشته باشیم. در دوران فرمانروایی ایام کودکی احمدشاه نظیر الملک که مقیم لندن بود به عنوان نایب السلطنه کشور پارس تعیین شده بود و قبلاً در طی یک باز دیدی که در تهران داشت بوسیله پرتاب بمب به سوی ماشین او بر علیهاش سوء قصد شده بود و حالا مسئولیت حفاظت و ایمنی او را در طی مسافرتی که از منطقه داشت هنگ ژاندارمری ما بعهده داشت و میبایست او را از انزلی تا تهران اسکورت کنیم.
در حالی که تا رشت نگهبانان ثابت در طول جاده داشتیم معهذا برای کنترل بیشتر در یک محدوده بزرگتر سوارانی هم اعزام نمودیم طبق دستور میبایست ما به عنوان گارد نظامی احترامات لازم را هنگام عبور ایشان به جای میآوردیم و به عنوان گارد محافظ او تا تهران باقی میماندیم. نظیر الملک از باکو با یک کشتی جنگی روسی وارد انزلی شد و سرگرد مولر Moller را ملاقات نمود و سرگرد مولر نایب السلطنه را تا منجیل نیمه راه قزوین رشت همراهی نمود و در آنجا من اسکورت را عهده دار شدم در همان ماشینی که نایب السلطنه و همسرش ممه قره گزولو و دختر ایشان و پسرکوچکشان سفر میکردند من هم مستقر شدم. پسر بزرگ ایشان به نام محسن برای به پایان رساندن درسهایش در کامبریج لندن در انگلستان باقی مانده بود.
منبع: انتخاب