«شک‌گرایی فلسفی» ما را به چه چیزی مشکوک می‌کند؟

«شک‌گرایی فلسفی» ما را به چه چیزی مشکوک می‌کند؟

شک‌گرایی شاید به یک معنا دروازه اصلی ورود به فلسفه باشد. زیرا اگر آنچه را که از پیش می‌دانیم بدیهی و مسلم بگیریم، دیگر جایی برای پرسش، کنجکاوی و شگفتی فکری باقی نمی‌ماند. شک‌گرایی نوعی طغیان در برابر ستون‌هایی است که دانش کنونی ما بر آن‌ها استوار است؛ اما عمیق‌ترین نوع شک‌گرایی آن رویکردی است که به خودِ «توانایی یا امکان دانستن» شک می‌کند.

کد خبر : ۲۵۷۷۱۹
بازدید : ۱۷

فرادید| شک‌گرایی بیشتر یک موضع فلسفی است تا یک آموزه یا عقیده خاص. این نگرش در اصل جنبه‌ای معرفت‌شناختی دارد و می‌پرسد که آیا ادعاهای مربوط به دانش قابل توجیه‌اند یا صرفا باورها، عقاید و جزم‌اندیشی‌هایی بی‌پایه هستند؟

به گزارش فرادید؛ مکاتب گوناگونی از شک‌گرایی وجود دارد که هر یک به دسته‌ای از ادعاهای معرفتی مربوط می‌شوند. برای نمونه، اگر شما شک‌گرای اخلاقی باشید، مشروعیت گزاره‌های اخلاقی را زیر سؤال می‌برید. به همین ترتیب، اگر شک‌گرای علمی باشید، اعتبار ادعاهای حوزه علم را به‌طور انتقادی بررسی می‌کنید. به‌طور کلی، هیچ حوزه‌ای از دانش از تیررس شک‌گرایی در امان نیست؛ حتی خودِ معرفت‌شناسی که شک‌گرایی از دل آن برمی‌خیزد.

4

ماهیت شک‌گرایی معرفت‌شناختی

در شک‌گرایی معرفت‌شناختی، امکان خودِ دانایی زیر سؤال می‌رود. اگر شما یک شک‌گرای معرفت‌شناختی باشید، این پرسش را طرح می‌کنید که آیا اساساً می‌توان چیزی را با یقین دانست یا نه. در اینجا دیگر امکانِ داشتن ادعاهای معرفتی بدیهی فرض نمی‌شود و همین ما را با یک پارادوکس روبه‌رو می‌سازد. اگر حکم کنیم که دانش اساساً دست‌یافتنی نیست، همین گزاره خود یک ادعای معرفتی به شمار می‌آید. این وضعیت یادآور پارادوکس مشهور سقراط است: «تنها چیزی که می‌دانم این است که هیچ چیز نمی‌دانم».

با وجود این تناقض آشکار، شک‌گرایی معرفت‌شناختی در واقع نشانه‌ای از آگاهی ما به محدودیت‌های‌مان به‌عنوان موجودات داننده است. این نگرش به‌طور انتقادی به بررسی میزان اعتمادپذیری راه‌های گوناگون کسب دانش می‌پردازد، به‌ویژه اعتبار ادراک حسی و عقل.

5 بنیاد شک‌گرایی

اگر می‌خواهید اساس دانسته‌های خود را به چالش بکشید، آگریپا فیلسوف یونانی سده نخست میلادی (که به «آگریپای شک‌گرا» مشهور است) یکی از نقطه‌های آغاز مناسب است. گرچه اطلاعات کمی از او در دست است، اما او به دلیل تدوین بنیادهای شک‌گرایی معرفت‌شناختی شهرت یافته است. آگریپا پنج شیوه یا «طرز» را معرفی کرد که نشان می‌دهند هر ادعای معرفتی چگونه می‌تواند تضعیف یا بی‌اعتبار شود.

۱. اختلاف‌نظر

هر موضوعی می‌تواند هم‌زمان با استدلال‌هایی نیرومند، هم تأیید و هم رد شود. هیچ ادعای معرفتی از نقد و چالش مصون نیست، بنابراین همه دانش‌ها در نهایت بی‌نتیجه و ناتمام باقی می‌مانند.

۲. تسلسل بی‌پایان

هر توجیهی برای یک ادعای معرفتی، به توجیه دیگری نیاز دارد و این زنجیره تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد. مثلاً می‌گوییم آسمان آبی است. برای توجیه آن به ادراک حسی خود از آسمان اشاره می‌کنیم؛ اما سپس باید اعتبار حواس خود را هم ثابت کنیم، و این خود به دلایل بیشتری نیاز دارد. در نتیجه، هیچ توجیهی به نقطه پایانی قطعی نمی‌رسد.

۳. نسبیت

دانش همواره به شخصِ داننده وابسته است، بنابراین همه معرفت‌ها نسبی‌اند. ما چیزی را در خلأ نمی‌دانیم؛ بلکه دانایی همیشه در متن یک موقعیت و شرایط خاص به دست می‌آید. نمونه ساده آن قضاوت‌های زیبایی‌شناسانه متفاوت است، اما در سطح عمیق‌تر، ایده‌آلیسم فلسفی بر این باور است که کل تجربه ما از واقعیت ذاتاً ذهنی و وابسته به آگاهی ماست.

۴. فرض یا پیش‌انگاشت

همه دانش‌ها بر یک فرض اثبات‌ناپذیر بنا می‌شوند. این نکته دوباره به مشکل تسلسل بی‌پایان بازمی‌گردد و نیاز به یک نقطه آغاز را نشان می‌دهد. اینجا آگریپا نقدی به «بنیادگرایی» وارد می‌کند؛ دیدگاهی که یک اصل نخستین را بنیاد دانش می‌گیرد. برای نمونه، «می‌اندیشم، پس هستم» در فلسفه دکارت چنین جایگاهی دارد. اما آگریپا می‌گوید این تنها یک فرض است، نه حقیقت اثبات‌شده.

۵. دور باطل

گاهی یک ادعا با استدلال‌هایی توجیه می‌شود که خودْ وابسته به پذیرش همان ادعا هستند. در نتیجه، این نوع استدلال هیچ نیرویی برای قانع‌کردن ندارد، مگر آنکه از همان ابتدا ادعای اصلی پذیرفته شده باشد.

2

آیا می‌توان در «ندانستن» آرامش یافت؟

آگریپا پیرو «پورهونیسم» بود؛ قدیمی‌ترین مکتب شک‌گرایی فلسفی که به‌وسیله ائنسیدموس پایه‌گذاری شد و از فیلسوفی به نام «پورهون اهل اِلیس» الهام گرفت. پورهونیسم بر این باور است که باید زندگی را بدون داوری دربارۀ درستی یا نادرستی هر ادعای معرفتی گذراند.

اگر بپذیریم که اساساً توانایی دانستن یقینی نداریم، نه می‌توانیم دانشی را رد کنیم و نه آن را بپذیریم. از نگاه پورهونیسم، تعلیق داوری‌ها و پرهیز از باور داشتن به درستی یا نادرستی هر گزاره‌ای، انسان را به نوعی آرامش ذهنی می‌رساند که در زبان یونانی «آتاراکسیا» (به معنای سکون و آرامش درونی) نامیده می‌شود.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید