همسرکشی مرد موسفید، فقط با یک مُشت!
یک مشت از سوی مرد موسفید کافی بود تا همسر جوانش برای همیشه خاموش شود. راز این جنایت هفتماهه زمانی فاش شد که پلیس به داستانسراییهای دروغین قاتل پی برد.
کد خبر :
۱۱۶۱۲
بازدید :
۱۲۲۱
یک مشت از سوی مرد موسفید کافی بود تا همسر جوانش برای همیشه خاموش شود. راز این جنایت هفتماهه زمانی فاش شد که پلیس به داستانسراییهای دروغین قاتل پی برد.
به گزارش روزنامه ایران، ساعت 4 عصر 25 تیرماه سال جاری پلیس در جریان مرگ مرموز زنی 40 ساله در شهرری قرار گرفت. دقایقی نگذشته بود که مأموران کلانتری 172 حضرت عبدالعظیم خود را به بالای سر جسد «مریم» رساندند و در همان بررسیهای ابتدایی مشخص شد این زن به خاطر شکستگی جمجمه و خونریزی شدید به کام مرگ فرو رفته است.
با گزارش این صحنه مرموز به بازپرس شعبه هفتم دادسرای عمومی شهرری، تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران دست به کار شد تا رازگشایی کند. کارآگاهان در نخستین اقدام به تحقیق از پسر قربانی پرداختند و شنیدند وی در تماس تلفنی پدر ناتنیاش به نام مسعود به خانه مادرش رفته و با جسد مریم روبهرو شده است.
این پسر سیاهپوش گفت: «ساعت 10 صبح بود که مسعود با من تماس گرفت و ادعا کرد مادرم پاسخگوی تماسهای تلفنی او نیست و به این بهانه از من خواست تا به خانه مادرم بروم.»
وی افزود: «نزدیکیهای ظهر به خانه مادرم رسیدم اما کسی در خانه را باز نکرد. با مسعود تماس گرفته و وی را در جریان قرار دادم و او نیز پس از ساعاتی خودش را به خانه مادرم رساند. با کلید خانه که در اختیارش بود وارد خانه شدیم، ناگهان با جسد مادرم در کف خانه روبهرو شدیم.»
وقتی تجسسها روی شوهر مریم، که مرد 66 سالهای با نام مسعود است، متمرکز شد، کارآگاهان پی بردند وی پس از مرگ همسر اولش در سال 90 با مریم که او نیز چند سال پیش همسرش درگذشته بود ازدواج کرده اما با این وجود، هردوی آنها به صورت جداگانه زندگی میکردند!
مسعود در بازجوییها گفت: «صبح روز حادثه هرچه به تلفن خانه و گوشی تلفن همراه مریم زنگ زدم، او پاسخگو نبود. همسرم از مدتی پیش فشار خون پیدا کرده بود، به همین خاطر با پسرش تماس گرفتم و از او خواستم تا به خانه مادرش سری بزند. پس از تماس تلفنی پسر ناتنیام و بیان این مطلب که مادرش در خانه را باز نمیکند، خودم هم به محل زندگی مریم رفتم و با کلید خانه که تنها در اختیار من و مریم قرار داشت، در خانه را باز کرده و هر دو وارد شدیم و صحنه مرگ مریم را دیدیم.»
کارآگاهان در این شاخه به تحقیق از همسایههای مریم پرداختند و شنیدند مسعود برخلاف ادعاهایش مبنی بر اینکه در چند روز گذشته به خانه همسرش نرفته، همه دیدهاند که او یک روز پیش از مرگ مریم در حال خروج از خانه وی دیده شده و عجیب اینکه پریشان حال نیز بوده است. همین گفتهها کافی بود تا پلیس با فرضیهای مبنی بر دخالت مسعود در مرگ همسرش روبهرو شود و خیلی زود مشخص شد قربانی از چندی پیش قصد جدایی از مسعود را داشته است.
کارآگاهان با وجود اصرارهای مسعود مبنی بر اینکه به خانه مریم نرفته بود، فاش ساختند او در حال داستانسرایی است و همین کافی بود تا مسعود بازداشت شود. این مرد باز اصرار بر بیگناهی کرد تا اینکه روز 13 بهمن سکوت خود را شکست و قتل مریم را به گردن گرفت.
وی گفت: «در روز 24 تیر ماه به خانه مریم رفته بودم که او باز خواستار جدایی شد. من بهشدت مخالف بودم اما او همچنان اصرار میکرد که باید او را طلاق دهم تا اینکه عصبانی شده و ضربه محکمی را به صورت مریم زدم، شدت ضربه به حدی بود که مریم از ناحیه سر به دیوار برخورد کرد و دچار خونریزی شد. پس از لحظاتی مریم روی زمین افتاد. بدنش سرد شده بود، خیلی ترسیده بودم اما کاری از دستم برنمیآمد. به همین خاطر بهسرعت از خانه خارج شده و به خانه خودم در نارمک رفتم. فردای آن روز به بهانه اینکه مریم جواب تماسهای مرا نمیدهد با پسرش تماس گرفتم و ...».
به گزارش روزنامه ایران، ساعت 4 عصر 25 تیرماه سال جاری پلیس در جریان مرگ مرموز زنی 40 ساله در شهرری قرار گرفت. دقایقی نگذشته بود که مأموران کلانتری 172 حضرت عبدالعظیم خود را به بالای سر جسد «مریم» رساندند و در همان بررسیهای ابتدایی مشخص شد این زن به خاطر شکستگی جمجمه و خونریزی شدید به کام مرگ فرو رفته است.
با گزارش این صحنه مرموز به بازپرس شعبه هفتم دادسرای عمومی شهرری، تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران دست به کار شد تا رازگشایی کند. کارآگاهان در نخستین اقدام به تحقیق از پسر قربانی پرداختند و شنیدند وی در تماس تلفنی پدر ناتنیاش به نام مسعود به خانه مادرش رفته و با جسد مریم روبهرو شده است.
این پسر سیاهپوش گفت: «ساعت 10 صبح بود که مسعود با من تماس گرفت و ادعا کرد مادرم پاسخگوی تماسهای تلفنی او نیست و به این بهانه از من خواست تا به خانه مادرم بروم.»
وی افزود: «نزدیکیهای ظهر به خانه مادرم رسیدم اما کسی در خانه را باز نکرد. با مسعود تماس گرفته و وی را در جریان قرار دادم و او نیز پس از ساعاتی خودش را به خانه مادرم رساند. با کلید خانه که در اختیارش بود وارد خانه شدیم، ناگهان با جسد مادرم در کف خانه روبهرو شدیم.»
وقتی تجسسها روی شوهر مریم، که مرد 66 سالهای با نام مسعود است، متمرکز شد، کارآگاهان پی بردند وی پس از مرگ همسر اولش در سال 90 با مریم که او نیز چند سال پیش همسرش درگذشته بود ازدواج کرده اما با این وجود، هردوی آنها به صورت جداگانه زندگی میکردند!
مسعود در بازجوییها گفت: «صبح روز حادثه هرچه به تلفن خانه و گوشی تلفن همراه مریم زنگ زدم، او پاسخگو نبود. همسرم از مدتی پیش فشار خون پیدا کرده بود، به همین خاطر با پسرش تماس گرفتم و از او خواستم تا به خانه مادرش سری بزند. پس از تماس تلفنی پسر ناتنیام و بیان این مطلب که مادرش در خانه را باز نمیکند، خودم هم به محل زندگی مریم رفتم و با کلید خانه که تنها در اختیار من و مریم قرار داشت، در خانه را باز کرده و هر دو وارد شدیم و صحنه مرگ مریم را دیدیم.»
کارآگاهان در این شاخه به تحقیق از همسایههای مریم پرداختند و شنیدند مسعود برخلاف ادعاهایش مبنی بر اینکه در چند روز گذشته به خانه همسرش نرفته، همه دیدهاند که او یک روز پیش از مرگ مریم در حال خروج از خانه وی دیده شده و عجیب اینکه پریشان حال نیز بوده است. همین گفتهها کافی بود تا پلیس با فرضیهای مبنی بر دخالت مسعود در مرگ همسرش روبهرو شود و خیلی زود مشخص شد قربانی از چندی پیش قصد جدایی از مسعود را داشته است.
کارآگاهان با وجود اصرارهای مسعود مبنی بر اینکه به خانه مریم نرفته بود، فاش ساختند او در حال داستانسرایی است و همین کافی بود تا مسعود بازداشت شود. این مرد باز اصرار بر بیگناهی کرد تا اینکه روز 13 بهمن سکوت خود را شکست و قتل مریم را به گردن گرفت.
وی گفت: «در روز 24 تیر ماه به خانه مریم رفته بودم که او باز خواستار جدایی شد. من بهشدت مخالف بودم اما او همچنان اصرار میکرد که باید او را طلاق دهم تا اینکه عصبانی شده و ضربه محکمی را به صورت مریم زدم، شدت ضربه به حدی بود که مریم از ناحیه سر به دیوار برخورد کرد و دچار خونریزی شد. پس از لحظاتی مریم روی زمین افتاد. بدنش سرد شده بود، خیلی ترسیده بودم اما کاری از دستم برنمیآمد. به همین خاطر بهسرعت از خانه خارج شده و به خانه خودم در نارمک رفتم. فردای آن روز به بهانه اینکه مریم جواب تماسهای مرا نمیدهد با پسرش تماس گرفتم و ...».
۰