عروس قاتل بخشیده شد
زن جوان که همسرش را با قرص برنج به قتل رسانده بود، ٢ بار تا پای چوبه دار رفت، اما سرانجام توانست در جلسه صلح و سازش از خانواده مقتول رضایت بگیرد.
کد خبر :
۴۴۴۵
بازدید :
۳۲۶۱
زن جوان که همسرش را با قرص برنج به قتل رسانده بود، ٢ بار تا پای چوبه دار رفت، اما سرانجام توانست در جلسه صلح و سازش از خانواده مقتول رضایت بگیرد.
صلح پایان کابوسهای زندان
نامش فرناز است، زنی با مدرک لیسانس روانشناسی که وقتی با اتهام قتل روبه رو شد ٣٨ ساله شده بود؛ یک زن جوان که پس از جدایی از همسر اولش، دوباره تن به ازدواج داده بود؛ این بار اما سناریوی هولناکی را برای جدا شدن از شوهرش به اجرا گذاشت. نقشهای که خیلی زود برملا شد و پایش را به دنیای مجرمان باز کرد,٣سال از زندگیاش را پشت میلههای زندان گذراند؛ کابوس طناب سرد دار بارها گریبانش را در خواب گرفته بود. او سحرگاههای مهر و آذرماه سال گذشته را تا پای چوبه دار رفت؛ اما هر بار با بزرگواری اولیای دم مقتول، مهلتی برای جبران گذشته میگرفت. صبح روز یکشنبه ٥ مهرماه، زندگی روی دیگرش را به فرناز نشان داد؛ مادر و فرزندان مقتول او را به خاطر «حضرت فاطمه زهرا (س)» بخشیدند.
جلسه صلح و سازش در دادسرای جنایی
تلاش عوامل اجرای احکام، خیرین و هنرمندان کشور یک اعدامی دیگر را از قصاص نجات داد. جلسهای که صبح دیروز در دفتر «محمد شهریاری» سرپرست دادسرای جنایی پایتخت برگزار شد، جلسهای برای صلح بود، برای سازش برای فرهنگسازی یک تصمیم انسانی از جنس « بخشش».
فرناز متهم به قتل با دستهای دستبند خورده روی صندلی نشسته بود، خیلیهای دیگر هم به این جلسه آمده بودند. خبرنگاران، عوامل اجرای احکام، خانواده متهم و درنهایت مادر و تنها پسر مقتول. اولیای دم اگر چه بالهای جسمشان در تمام این سالهای تلخ شکسته بود اما آمده بودند تا بگویند قلبی به وسعت آسمان دارند همراه با پیامی که از عمق دلهای صمیمی و پاکشان زبانه کشید و بر زبانشان جاری شد.
در اول جلسه، قاضی شهریاری شرایط رضایت را که در جهت التیام زخمهایی بود که در این سالها بر خانواده مقتول گذشت، قرائت کرد. مادر مقتول اشکهایش جاری شده بود، میخواست حرف بزند اما بغض راه کلامش را بسته بود. سکوت سنگینی بر اتاق حکمفرما شده بود تا اینکه اشک، بغض گلوی پیرزن را شکست و با صدای غمگیناش گفت: «بچهام از دستم رفت و حالا نمیخواهم یک پدر و مادر دیگر را با قصاص فرزندشان داغدار کنم. در این مسأله بارها از خدا خواستم که هدایتم کند تا راه درست را انتخاب کنم. راهی که هم رضایت او باشد و هم رضایت بندگانش. یکی از الطافی که خداوند به ما داده است نیز همین حس انساندوستی و بخشش است. به همین خاطر بار سنگینی را به دوش کشیدم و حالا به خاطر حضرت فاطمه زهرا (س)رضایت میدهم.»
بازخوانی پرونده قتل عروس خطاکار
٥ مرداد سال ٩١ زن جواني با مراجعه به کلانتري ١٣٠ نازيآباد به ماموران اعلام کرد: «چند روز پیش همسرم از خانه خارج شد اما پس از آن ديگر به خانه بازنگشت. در اين چند روز زن ناشناسي چندينبار با من تماس گرفت و با اظهار نگراني درخصوص سرنوشت همسرم، خود را بهعنوان همسر دوم او معرفی کرد و مدعي شد که شوهرم آخرين بار ٣١ تير در حاليکه وضعيت خوبي نداشته به خانه او رفته و درخواست کرده تا او را به بيمارستان ببرد. با توجه به اظهارات همسر فقداني درخصوص تماسهاي مکرر زن ناشناس، کارآگاهان پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران، با شناسايي هويت اين زن ناشناس به تحقيق از وي پرداختند. این زن که فرناز نام داشت با طرح ادعاهاي متناقض منکر اطلاع از سرنوشت همسرش شد. در ادامه رسيدگي به پرونده، کارآگاهان با توجه به دلايل و مدارکي که نشان از وقوع جنايت داشت، همزمان با انجام تحقيقات از فرناز به بررسي بانک اطلاعاتي اجساد ناشناس کشف شده پرداختند و طي تحقيقات خود موفق به شناسايي جسد مرد گمشده شدند.
فرناز وقتی در برابر مدارک و مستندات پلیس قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: «با همسرم اختلاف داشتم، بعد از مدتی تصمیم گرفتیم از یکدیگر جدا شویم. شب حادثه وقتی همسرم به خانه آمد متوجه شدم ١٠میلیون پول نقد همراه خودش دارد. به همین خاطر وسوسه شدم و تصمیم گرفتم او را با قرص خوابآور بیهوش کنم تا پولهایش را به سرقت برده و از خانه فرار کنم. به همین خاطر با یکی از دوستانم تماس گرفتم و از او خواستم که برایم چند عدد قرص خوابآور بیاورد. وقتی دوستم قرصها را به دستم رساند آنها را پودر کردم و در داخل کپسولهای ویتامین ریختم و این کپسول را به همسرم دادم. بعد از اينکه قرص خورد حالش بد شد.
نميدانستم که قرص کشنده است اما چند ساعت بعد همسرم به کام مرگ فرو رفت. ترسیده بودم و به همین خاطر دوباره با دوستم تماس گرفتم و بعد با هم قرار گذاشتيم. ماجرا را با او در میان گذاشتم و با کمک او جسد را به کهريزک بردیم. پس از دستگیری متوجه شدم آن قرصها به جای قرص خوابآور قرص برنج بوده است.»پس از آخرين دفاعيات متهم و وکيل مدافعش قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شده و فرناز را به قصاص محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور نیز تایید شده بود. متهم به قتل با گرفتن رضایت اگر چه توانست از قصاص نجات پیدا کند اما طبق قانون از لحاظ جنبه عمومی جرم مجازات حبس را پیش رو دارد ضمن اینکه بهخاطر سرقت پولهای مقتول با رأی دادگاه به ٢سال زندان و ٧٤ ضربه شلاق محکوم شده است.
گفتوگو با زن متهم به قتل
چند سال داری؟
٤١ ساله شدهام.
تحصیلاتت چیست؟
لیسانس روانشناسی دارم.
بچه داری؟
٢ پسر و یک دختر از همسر اولم داشتم، اما دخترم در ٢ سالگی و پسرم در ١٩ سالگی به خاطر سرطان فوت شدند و الان تنها یک پسر ١٩ ساله دارم.
از شرایط زندگیات قبل از جنایت بگو؟
مدتی بود که از همسرم جدا شده بودم که با مقتول آشنا شدم. مرد خوب و مهربانی بود اما او هم یک بار ازدواج کرده بود و ٢ فرزند داشت. آشنایی ما به ازدواج ختم شد و من بار دیگر پای سفره عقد نشستم. بعد از مدتی با همسر دومم هم دچار اختلاف شدم تا اینکه وسوسه سرقت پولهایش پای من را به دنیای جنایتکاران باز کرد.
فکر میکردی خانواده مقتول رضایت دهند؟
شنیدن کلمه بخشش از خانواده همسرم رویایی بود که هر لحظه آرزویش را داشتم، اما بههرحال یک قاتل بودم و نمیتوانستم از اولیای دم توقع بخشش داشته باشم. در این مدت ٢ بار پای چوبه دار رفتم، هر بار وحشت از کابوس اعدام در سحرگاههای پاییزی تجربهای هولناک برایم بود. با این حال اولیای دم در این ٢ دفعه به من مهلت دادند. همین موضوع امیدم را بیشتر کرد. در زندان خیلی به خدا نزدیکتر شده بودم و حالا با اعلام رضایت خانواده مقتول بیش از پیش میدانم خدا، خدای آدمهای خطاکار هم هست.
صلح پایان کابوسهای زندان
نامش فرناز است، زنی با مدرک لیسانس روانشناسی که وقتی با اتهام قتل روبه رو شد ٣٨ ساله شده بود؛ یک زن جوان که پس از جدایی از همسر اولش، دوباره تن به ازدواج داده بود؛ این بار اما سناریوی هولناکی را برای جدا شدن از شوهرش به اجرا گذاشت. نقشهای که خیلی زود برملا شد و پایش را به دنیای مجرمان باز کرد,٣سال از زندگیاش را پشت میلههای زندان گذراند؛ کابوس طناب سرد دار بارها گریبانش را در خواب گرفته بود. او سحرگاههای مهر و آذرماه سال گذشته را تا پای چوبه دار رفت؛ اما هر بار با بزرگواری اولیای دم مقتول، مهلتی برای جبران گذشته میگرفت. صبح روز یکشنبه ٥ مهرماه، زندگی روی دیگرش را به فرناز نشان داد؛ مادر و فرزندان مقتول او را به خاطر «حضرت فاطمه زهرا (س)» بخشیدند.
جلسه صلح و سازش در دادسرای جنایی
تلاش عوامل اجرای احکام، خیرین و هنرمندان کشور یک اعدامی دیگر را از قصاص نجات داد. جلسهای که صبح دیروز در دفتر «محمد شهریاری» سرپرست دادسرای جنایی پایتخت برگزار شد، جلسهای برای صلح بود، برای سازش برای فرهنگسازی یک تصمیم انسانی از جنس « بخشش».
فرناز متهم به قتل با دستهای دستبند خورده روی صندلی نشسته بود، خیلیهای دیگر هم به این جلسه آمده بودند. خبرنگاران، عوامل اجرای احکام، خانواده متهم و درنهایت مادر و تنها پسر مقتول. اولیای دم اگر چه بالهای جسمشان در تمام این سالهای تلخ شکسته بود اما آمده بودند تا بگویند قلبی به وسعت آسمان دارند همراه با پیامی که از عمق دلهای صمیمی و پاکشان زبانه کشید و بر زبانشان جاری شد.
در اول جلسه، قاضی شهریاری شرایط رضایت را که در جهت التیام زخمهایی بود که در این سالها بر خانواده مقتول گذشت، قرائت کرد. مادر مقتول اشکهایش جاری شده بود، میخواست حرف بزند اما بغض راه کلامش را بسته بود. سکوت سنگینی بر اتاق حکمفرما شده بود تا اینکه اشک، بغض گلوی پیرزن را شکست و با صدای غمگیناش گفت: «بچهام از دستم رفت و حالا نمیخواهم یک پدر و مادر دیگر را با قصاص فرزندشان داغدار کنم. در این مسأله بارها از خدا خواستم که هدایتم کند تا راه درست را انتخاب کنم. راهی که هم رضایت او باشد و هم رضایت بندگانش. یکی از الطافی که خداوند به ما داده است نیز همین حس انساندوستی و بخشش است. به همین خاطر بار سنگینی را به دوش کشیدم و حالا به خاطر حضرت فاطمه زهرا (س)رضایت میدهم.»
بازخوانی پرونده قتل عروس خطاکار
٥ مرداد سال ٩١ زن جواني با مراجعه به کلانتري ١٣٠ نازيآباد به ماموران اعلام کرد: «چند روز پیش همسرم از خانه خارج شد اما پس از آن ديگر به خانه بازنگشت. در اين چند روز زن ناشناسي چندينبار با من تماس گرفت و با اظهار نگراني درخصوص سرنوشت همسرم، خود را بهعنوان همسر دوم او معرفی کرد و مدعي شد که شوهرم آخرين بار ٣١ تير در حاليکه وضعيت خوبي نداشته به خانه او رفته و درخواست کرده تا او را به بيمارستان ببرد. با توجه به اظهارات همسر فقداني درخصوص تماسهاي مکرر زن ناشناس، کارآگاهان پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران، با شناسايي هويت اين زن ناشناس به تحقيق از وي پرداختند. این زن که فرناز نام داشت با طرح ادعاهاي متناقض منکر اطلاع از سرنوشت همسرش شد. در ادامه رسيدگي به پرونده، کارآگاهان با توجه به دلايل و مدارکي که نشان از وقوع جنايت داشت، همزمان با انجام تحقيقات از فرناز به بررسي بانک اطلاعاتي اجساد ناشناس کشف شده پرداختند و طي تحقيقات خود موفق به شناسايي جسد مرد گمشده شدند.
فرناز وقتی در برابر مدارک و مستندات پلیس قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: «با همسرم اختلاف داشتم، بعد از مدتی تصمیم گرفتیم از یکدیگر جدا شویم. شب حادثه وقتی همسرم به خانه آمد متوجه شدم ١٠میلیون پول نقد همراه خودش دارد. به همین خاطر وسوسه شدم و تصمیم گرفتم او را با قرص خوابآور بیهوش کنم تا پولهایش را به سرقت برده و از خانه فرار کنم. به همین خاطر با یکی از دوستانم تماس گرفتم و از او خواستم که برایم چند عدد قرص خوابآور بیاورد. وقتی دوستم قرصها را به دستم رساند آنها را پودر کردم و در داخل کپسولهای ویتامین ریختم و این کپسول را به همسرم دادم. بعد از اينکه قرص خورد حالش بد شد.
نميدانستم که قرص کشنده است اما چند ساعت بعد همسرم به کام مرگ فرو رفت. ترسیده بودم و به همین خاطر دوباره با دوستم تماس گرفتم و بعد با هم قرار گذاشتيم. ماجرا را با او در میان گذاشتم و با کمک او جسد را به کهريزک بردیم. پس از دستگیری متوجه شدم آن قرصها به جای قرص خوابآور قرص برنج بوده است.»پس از آخرين دفاعيات متهم و وکيل مدافعش قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شده و فرناز را به قصاص محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور نیز تایید شده بود. متهم به قتل با گرفتن رضایت اگر چه توانست از قصاص نجات پیدا کند اما طبق قانون از لحاظ جنبه عمومی جرم مجازات حبس را پیش رو دارد ضمن اینکه بهخاطر سرقت پولهای مقتول با رأی دادگاه به ٢سال زندان و ٧٤ ضربه شلاق محکوم شده است.
گفتوگو با زن متهم به قتل
چند سال داری؟
٤١ ساله شدهام.
تحصیلاتت چیست؟
لیسانس روانشناسی دارم.
بچه داری؟
٢ پسر و یک دختر از همسر اولم داشتم، اما دخترم در ٢ سالگی و پسرم در ١٩ سالگی به خاطر سرطان فوت شدند و الان تنها یک پسر ١٩ ساله دارم.
از شرایط زندگیات قبل از جنایت بگو؟
مدتی بود که از همسرم جدا شده بودم که با مقتول آشنا شدم. مرد خوب و مهربانی بود اما او هم یک بار ازدواج کرده بود و ٢ فرزند داشت. آشنایی ما به ازدواج ختم شد و من بار دیگر پای سفره عقد نشستم. بعد از مدتی با همسر دومم هم دچار اختلاف شدم تا اینکه وسوسه سرقت پولهایش پای من را به دنیای جنایتکاران باز کرد.
فکر میکردی خانواده مقتول رضایت دهند؟
شنیدن کلمه بخشش از خانواده همسرم رویایی بود که هر لحظه آرزویش را داشتم، اما بههرحال یک قاتل بودم و نمیتوانستم از اولیای دم توقع بخشش داشته باشم. در این مدت ٢ بار پای چوبه دار رفتم، هر بار وحشت از کابوس اعدام در سحرگاههای پاییزی تجربهای هولناک برایم بود. با این حال اولیای دم در این ٢ دفعه به من مهلت دادند. همین موضوع امیدم را بیشتر کرد. در زندان خیلی به خدا نزدیکتر شده بودم و حالا با اعلام رضایت خانواده مقتول بیش از پیش میدانم خدا، خدای آدمهای خطاکار هم هست.
۰