چرا قهرمانان یونان باستان نمی‌توانستند از «سرنوشت» بگریزند؟

چرا قهرمانان یونان باستان نمی‌توانستند از «سرنوشت» بگریزند؟

در تراژدی‌های یونانی، «سرنوشت» را نیرویی گریزناپذیر نشان می‌دهند که با اراده و اختیار در هم تنیده است. آیا ما آینده‌مان را خودمان می‌سازیم یا از پیش نوشته شده است؟

کد خبر : ۲۶۴۲۴۷
بازدید : ۳۹

فرادید| آیا ما خودمان سرنوشت‌مان را می‌نویسیم یا آن چیزی از پیش تعیین شده است؟  این پرسش اصلی بسیاری از نمایش‌نامه‌های یونان باستان بود. مفهوم «تقدیر» در اندیشه‌ی یونانیان در قلب فلسفه‌ی آنان جای داشت. اگر خدایان چیزی را برای تو مقدر کرده باشند، گریزی از آن نیست. 

به گزارش فرادید، سه تراژدی‌نویس بزرگ یونان، آیسخولوس، سوفوکل و اوریپیدس به این موضوع می‌پرداختند که چگونه نیروهای بیرونی می‌توانند بر زندگی انسان‌ها حاکم شوند. آنان می‌خواستند تماشاگران به این بیندیشند که آیا رویدادهای زندگی نتیجه‌ی شانس هستند یا تصمیم و اراده. 

اُدیپ شهریار: پیشگویی گریزناپذیر

A

چندین تراژدی قدرت تقدیر را نشان داده‌اند، از جمله اُدیپ شهریار اثر سوفوکل. وقتی اُدیپ به دنیا می‌آید، پیشگویی می‌شود روزی پدرش را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد.  پدر و مادرش، شاه لائوس و ملکه یوکاسته، می‌کوشند از این سرنوشت بگریزند و نوزاد را بر کوهی رها می‌کنند، اما از تقدیر نمی‌توان گریخت. 

اُدیپ، ناآگاه از گذشته‌ی خود، در خانواده‌ی سلطنتی کورینت بزرگ می‌شود و آنان را پدر و مادر خود می‌داند. روزی در پی مشاجره‌ با بیگانه‌ای، بیمناک می‌شود که شاید آن پیشگویی درباره‌ی او راست باشد. به همین دلیل قصر کورینت را ترک می‌کند و  در مسیر سفر بدون آنکه پدرش را بشناسد، او را می‌کشد،؛ سپس باز هم بدون آنکه بداند با ملکه‌ی بیوه‌ی تبس، یعنی مادرش یوکاسته ازدواج می‌کند. شگفت آن‌که هر چه بیشتر می‌کوشد از تقدیر بگریزد، بیشتر به آن نزدیک می‌شود. اُدیپ نمی‌تواند از سرنوشتی که برایش رقم خورده فرار کند. 

داستان اُدیپ پرسشی هولناک را برمی‌انگیزد: آیا او به‌راستی اراده‌ی آزاد داشت یا همه‌چیز پیش از تولدش تعیین شده بود؟  گرچه او تصمیم می‌گیرد و می‌کوشد مسیرش را برگزیند، همه‌ی اعمالش سرانجام به همان فرجامی می‌انجامد که از آغاز مقرر شده بود. 

در یونان باستان باور داشتند که حتی نیرومندترین فرمانروایان هم نمی‌توانند از تقدیر بگریزند. داستان اُدیپ همچنان هراس‌انگیز است، زیرا به ما یادآور می‌شود شاید نتوانیم بر همه‌ی رویدادهای زندگی‌مان تسلط یابیم، شاید برخی از آن‌ها از پیش تعیین شده باشند، شاید از همان هنگام که سیارات به حرکت درآمدند. 

آگاممنون: تقدیر، انتقام و نفرین خاندان آترئوس

B

در آگاممنون اثر آیسخولوس، تقدیر تنها تجربه‌ای فردی نیست، بلکه نفرینی‌ست که نسلی پس از نسل دیگر بر یک خاندان سایه می‌افکند.  آگاممنون پیش از آن‌که بر صحنه ظاهر شود، محکوم به رنج است.  خدایان خاندان او را به‌دلیل گناهان نیاکانش به‌ویژه پدرش آترئوس که روزی فرزندان برادرش را برای شام پخت و به او داد، برای انتقام نشانه گرفته‌اند. ایزدان چنین رفتارهایی را نمی‌بخشند و هر نسل باید بهای آن را بپردازد. 

پادشاه با کشتن دخترش ایفی‌ژنیا، سرنوشت شوم خود را رقم می‌زند، او این کار را می‌کند تا بادی به راه بیفتد و کشتی‌هایش را به سوی تروآ ببرد. هرچند فکر می‌کند با این کار شایسته‌ی یاری خدایان در نبرد می‌شود، اما در واقع تنها زنجیره‌ای از انتقام‌ها و کینه‌جویی‌ها را آزاد می‌کند. 

کلی‌تمنسترا، همسرش هرگز او را نمی‌بخشد. وقتی پادشاه پیروز از جنگ تروآ بازمی‌گردد، به دام مرگی برنامه‌ریزی‌شده می‌افتد: کلی‌تمنسترا و معشوقش او را در حمام می‌کشند. 

الهه‌های انتقام یا «ارنینی‌ها»، می‌کوشند عدالت را برقرار کنند: هر که خون بریزد، باید با خون خود تاوان دهد. در مورد آگاممنون، این به معنای مرگ پسرش نیز هست، هرچند این اتفاق در این نمایش روی نمی‌دهد. 

به این ترتیب، نمایش بیش از آن‌که یک درام دلهره‌آور باشد، به دادگاهی با بازگشت‌های پی‌درپی شبیه است. آیا هیچ‌کدام از شخصیت‌های آن اراده‌ی آزاد دارند؟ اگر ندارند آیا اهمیتی دارد؟ آیا کسی مجبور است انتقام مرگ والدینش را بگیرد، همان‌طور که اورِستِس بعداً انجام می‌دهد، فقط به این دلیل که سرنوشت چنین رقم زده است؟ 

همچنین قابل‌تأمل است که آیا زنجیره‌ی قتل و انتقام در خاندان آتریوس باید روزی متوقف شود و اگر بله، چگونه می‌توان آن را پایان داد؟ 

آنتیگونه: تقدیر در برابر وظیفه‌ی اخلاقی

1

اُدیپ و آنتیگونه، اثر فرانتس دیتریش، ۱۸۷۲

در نمایش آنتیگونه از سوفوکل، تقدیر با وظیفه‌ی اخلاقی و فرمان الهی در تضاد است. آنتیگونه، دختر اُدیپ در موقعیتی تراژیک گرفتار است: باید میان انجام آنچه درست می‌داند و اطاعت از فرمان پادشاه یکی را برگزیند. 

وقتی برادرش پولونیکس خائن خوانده می‌شود و شاه کرئون دستور می‌دهد جسدش دفن نشود، آنتیگونه درمی‌یابد که دردسر در راه است. زیرا به باور یونانیان، عدم دفن جسد خشم خدایان را برمی‌انگیزد. با این‌حال، او از قانون انسانی سرپیچی می‌کند و برادرش را دفن می‌کند، حتی اگر بهایش مرگ باشد. 

این کار سرنوشت شوم آنتیگونه را رقم می‌زند. کرئون که از ضعف اقتدارش می‌ترسد، او را به مرگ محکوم می‌کند. با این حال، آنتیگونه عقب‌نشینی نمی‌کند، زیرا باور دارد قانون خدایان بر هر فرمان بشری برتر است، حتی اگر بهای آن جانش باشد. 

برخی می‌گویند آنتیگونه قربانی تقدیر بود؛ برخی دیگر می‌گویند لجاجت خودش موجب سقوط او شد. شاید راه دیگری هم داشت، اما تصمیم گرفت بهای ایمانش را بپردازد. در نهایت، سوفوکل پرسشی ژرف پیش می‌کشد: آیا انسان بازیچه‌ی بی‌رحمانه‌ی تقدیر است یا می‌تواند آزادانه تصمیم بگیرد؟ نمایش پاسخی دوگانه می‌دهد: هر دو! 

مِدِئا: سرنوشت بیگانه

2

مدئا، اثر اِولین دِ مورگان، حدود ۱۸۵۵–۱۹۱۹

در مدئا اثر اوریپیدس، تقدیر تنها پیشگویی یا اراده‌ی خدایان نیست، بلکه سرنوشتِ انسانی است که در سرزمینی بیگانه هرگز پذیرفته نمی‌شود. مدئا، جادوگری قدرتمند از سرزمینی دیگر، محکوم است به‌دلیل عشق، خیانت و انتقام به نابودی کشیده شود. 

او برای یاری رساندن به جِیسون، قهرمان یونانی، همه چیز را فدا می‌کند، خانه، خانواده و سرزمین خود. اما پس از آن‌که او را به پیروزی می‌رساند، جیسون او را رها می‌کند و با زن جوان‌تری ازدواج می‌کند. 

در یونان باستان، نقش و رفتار زنان و مردان به‌روشنی تعریف شده بود و سرپیچی از آن خطرناک بود. برخی معتقدند مدئا محکوم به رنج بوده، اما آیا فقط بدشانس بود یا خودش موجب بدبختی‌اش شد؟ او که هرگز حاضر به زندگی پر از فلاکت نمی‌شود، فعالانه به دنبال انتقام می‌رود و نتیجه‌ای ترسناک به بار می‌آورد: برای آسیب زدن به جیسون، مدئا دو پسرشان را می‌کشد. 

این روش حساب‌شده و بی‌رحمانه‌ی او برای کنار آمدن با وضعیتی وحشتناک، موجب شده این نمایش یکی از قدرتمندترین و هراس‌انگیزترین آثار تراژدی یونانی باشد. 

می‌توان استدلال کرد عشق او را واداشت چنین کاری کند و همان عشق او را به نابودی کشاند. از سوی دیگر، می‌توان گفت مدئا قربانی سرگردان سرنوشت نبود. پس آیا شخصیتی تراژیک بود که هیچ شانسی نداشت یا زنی بود که دقیقاً به دنبال آنچه می‌خواست رفت و اجازه نداد هیچ چیز مانعش شود؟ 

پرومته در زنجیر: سرپیچی از تقدیر و خدایان

 3

پرومته در زنجیر، اثر توماس کول، ۱۸۴۷

در پرومته در زنجیر اثر آیسخولوس، تقدیر هم زندان است و هم سرچشمه‌ی نیرو. پرومته، تیتانی که قدرت پیش‌بینی دارد، از سرنوشت خود آگاه است، می‌داند سرکشی او رنجی جاودانه در پی دارد، بااین‌حال در برابر زئوس می‌ایستد. 

پرومته علیه خدایان شورش می‌کند و آتش را می‌دزدد و به انسان‌ها می‌دهد، کاری که به آن‌ها دانش، گرما و پیشرفت می‌بخشد. زئوس از این کار خشمگین می‌شود و پرومته را تنبیه می‌کند: او را به صخره‌ای می‌بندند و عقابی بی‌وقفه کبدش را می‌خورد. 

داستان او پرسشی بنیادی ایجاد می‌کند: آیا شرافتمندانه‌تر است تسلیم تقدیر شویم یا با آن بجنگیم، حتی اگر مقاومت بی‌فایده باشد؟  پرومته با سرکشی و رنج خود، نماد روح سرکش و تسلیم‌ناپذیر انسان می‌شود. 

باکخای: سرنوشت، جنون و اراده‌ی الهی

در نمایش باکخای اثر اوریپید، سرنوشت تحت‌تأثیر قدرت الهی، غرور انسانی و توهم کنترل تعیین می‌شود. پنتئوس، پادشاه تبس، خود را خردمند و فرمانروا بر سرنوشت خویش می‌پندارد، اما به زودی درمی‌یابد که در برابر خدا ناتوان است. 

وقتی خدای مورد نظر از جایی دیگر می‌آید تا پرستش مذهبی خود را در شهر برقرار کند، پنتئوس از به رسمیت شناختن او سر باز می‌زند. در عوض، این پادشاه تازه‌وارد را کلاهبردار می‌خواند و مراسم دیوانه‌وار را که در پشت آن حقیقتی اساسی نهفته، ممنوع می‌کند. 

غرور افراطی خودش موجب می‌شود پنتئوس نبیند چگونه می‌تواند آنچه به‌ظاهر آشوبناک است را کنترل کند، کاری که دیونیسوس از ابتدا برای او برنامه‌ریزی کرده بود! 

دیونیسوس با حیله پنتئوس را وادار می‌کند لباس زنانه بپوشد تا مراسم باکیک را مشاهده کند. در این حالت دیوانه‌وار، او به پایان وحشتناکی می‌رسد؛ زنانی که از شدت شور و هیجان دیوانه شده‌اند، او را با حیوانی اشتباه می‌گیرند و اعضای بدنش را تکه‌تکه می‌کنند، حتی مادرش آگاوه. این عملی هولناک، اما در عین حال سرنوشتی اجتناب‌ناپذیر است. 

اما آیا پنتئوس از ابتدا محکوم به نابودی بود؟ آیا با سرپیچی از یک خدا، خودش سرنوشت شومش را رقم زد؟ آیا اگر به دیونیسوس احترام گذاشته بود، اوضاع می‌توانست متفاوت باشد؟ آیا امکان داشت زنده بماند؟ 

تراژدی یونانی ظاهراً جواب منفی می‌دهد. اگر بخواهی با سرنوشت، به‌ویژه سرنوشت الهی مقابله کنی، متوجه می‌شوی این سرنوشت با شدت به تو بازمی‌گردد. 

مفهوم تقدیر در تراژدی یونان باستان چیست؟ 

4

اُدیپ نابینا خانواده‌اش را به خدایان می‌سپارد، اثر بنین گانیرو، ۱۷۸۴

در تراژدی یونانی، تقدیر نیرویی گریزناپذیر است که در تار و پود هستی انسان تنیده شده است. گاه در قالب پیشگویی، گاه اراده‌ی خدایان و گاه نفرینی خانوادگی؛ در هر حال شخصیت‌ها ناگزیرند سرانجام سهمگینی را بپذیرند. 

با این حال، همین ضعف‌ها، انتخاب‌ها و سرسختی انسان‌هاست که آنان را به سوی آن سرنوشت سوق می‌دهد.  تراژدی‌های یونانی نبرد میان تقدیر و اراده‌ی آزاد را به تصویر می‌کشند: برخی چون پرومته در برابر تقدیر می‌ایستند، برخی چون آگاممنون اسیر گذشته هستند. 

اما پرسش همچنان باقیست: آیا همه چیز از پیش نوشته شده یا اعمال ما معنا دارند؟  آیا تنها به‌سوی آینده‌ای از پیش تعیین‌شده گام برمی‌داریم یا می‌توانیم مسیر خود را برگزینیم؟  این پرسشی هولناک است: آیا کاری که می‌کنیم به راستی تفاوتی ایجاد می‌کند یا زندگی ما از آغاز رقم خورده است؟

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید