آیا دوران ماقبل تاریخ یک بهشت «فمینیستی» بود؟

آیا دوران ماقبل تاریخ یک بهشت «فمینیستی» بود؟

این تصور که زن‌سالاری و مردسالاری دو قطب مخالف هستند در قرن نوزدهم با نظریه‌های مارکسیستی شکل گرفت و بدون شواهد کافی در باستان‌شناسی ریشه دواند و سپس وارد آگاهی عمومی شد.

کد خبر : ۲۶۴۳۶۶
بازدید : ۳۲

فرادید| یک ایده پایدار و گسترده وجود دارد مبنی بر اینکه در دوره‌ای از تاریخ، جایگاه زنان و مردان برابر بوده، حتی زنان حکومت می‌کردند و جوامع نیز  خوشحال‌تر و صلح‌آمیزتر بودند. سپس مردسالاری پدید آمد و پس از خشونت‌ها و سرکوب‌های فراوان، به حالت کنونی رسیدیم. 

به گزارش فرادید، این تصور که زن‌سالاری و مردسالاری دو قطب مخالف هستند در قرن نوزدهم با نظریه‌های مارکسیستی شکل گرفت و بدون شواهد کافی در باستان‌شناسی ریشه دواند و سپس وارد آگاهی عمومی شد. 

اما انسان‌شناسان تمایل داشتند دیدگاه محتاطانه‌تری در پیش بگیرند. آن‌ها تنوع گسترده‌ای در روابط جنسی و جنسیتی در جوامع انسانی، چه مدرن و چه تاریخی، مشاهده کردند و برخی بر این باور بودند که این تنوع شاید در ماقبل‌تاریخ هم وجود داشته است. اثبات این موضوع دشوار بود، تا حدی به دلیل اینکه تعیین جنسیت (چه رسد به جنسیت اجتماعی) در بقایای باستانی همواره سخت بود؛ اما نزدیک ۲۰ سال پیش، اوضاع تغییر کرد. 

انقلاب موسوم به DNA باستانی (توانایی استخراج DNA از استخوان‌های کهن و تحلیل آن) این امکان را فراهم کرد که بتوان جنسیت افراد مرده را از دیرباز تعیین و روابط خانوادگی آن‌ها را بررسی کرد. ترکیب شیمیایی استخوان‌ها و دندان‌های آن‌ها (به ویژه نسبت ایزوتوپ‌ها یا انواع عناصر موجود) نشان می‌داد آن‌ها در مکان‌های مختلف زیسته‌اند و تغذیه‌شان تغییر کرده یا خیر. تصویر بدست‌آمده از این ابزارهای نوین نشان می‌دهد تنوع در روابط جنسیتی ماقبل‌تاریخ به‌شکل گسترده وجود داشته و هیچ نقطه عطفی که یک سیستم به سیستم معکوس خود تبدیل شده باشد، رخ نداده است. 

ایده مارکسیستی که در واقع به همکار مارکس، فریدریش اِنگِلس، نسبت داده می‌شود، این بود که انسان‌ها تا زمانی که کشاورزی از خاورمیانه گسترش یافت، جامعه‌ای برابرگرا داشتند. اما با سبک زندگی ثابت‌تر و انباشت ثروت ناشی از کشاورزی، نیاز به دفاع از این ثروت و تعیین قوانین ارث ایجاد شد. با رشد جمعیت، مردان بر نخبگانی که برای هماهنگی این امور شکل گرفته بودند تسلط یافتند، بخشی به این دلیل که در جنگ بهتر عمل می‌کردند و ثروت به سوی نسل مردانه منتقل شد. خویشاوندان مرد نیز تمایل داشتند در محل خود باقی بمانند و همسران زن آن‌ها به نزد آن‌ها نقل مکان می‌کردند. از نظر او سرکوب زنان بیشتر محصول جانبی این تغییرات بود. 

نظریه‌ای دیگر که در دهه ۱۹۶۰ توسط باستان‌شناس لیتوانیایی، ماریجا گیمبوتاس مطرح شد، این بود که جوامع زن‌محور در اروپا برای مدت طولانی غالب بودند (تا حدود ۵۰۰۰ سال پیش) تا اینکه توسط قبایل مردسالار کوچ‌کننده از استپ‌ها سرنگون شدند. 

مادرتباری (انتقال ثروت از طریق نسل زنانه) و اقامتگاه مادرزادی (زندگی نزدیک خویشاوندان زن) اغلب با هم همراه هستند و هر دو با جایگاه و نفوذ بالاتر زنان مرتبط هستند. سال ۲۰۱۷، ژنتیک‌دانان آمریکایی گزارش دادند که برای بیش از ۳۰۰ سال، حدود قرن دهم میلادی، یک گروه نخبه مادرتبار در «چاکو کَنیون» در ایالت نیومکزیکو زندگی می‌کردند. سپس، در ژوئن همان سال، پژوهشگران چینی از یک جامعه کشاورزی مادرتبار در شرق چین گزارش دادند که کمابیش به همان مدت دوام داشت، اما بیش از ۳۰۰۰ سال زودتر. این یافته‌ها به دیگر شواهد می‌پیوندند که نشان می‌دهد جوامع مادرتبار در تمام قاره‌های مسکونی وجود داشته‌اند، دست‌کم از زمان ظهور کشاورزی. 

اما گرچه زنان در جوامع مادرتبار جایگاه بالاتری دارند، لزوماً تصمیم‌گیرنده نیستند. این مسئولیت در اصل بر عهده مردان باقی می‌ماند، اما برادران زنان، نه همسرانشان. و از آنجا که DNA و ایزوتوپ‌های باستانی داده‌های زیادی درباره قدرت زنان ارائه نمی‌کنند، روابط قدرت جنسیتی در ماقبل‌تاریخ همچنان موضوع بحث است. در واقع، این پژوهش‌ها محققان را مجبور کرده تا از خود بپرسند منظورشان از قدرت چیست. اگر همسرِ زن یک حاکم مرد با حمایت‌ها و مشاوره‌هایش بر اطرافیان و سیاست‌های او اثر گذاشته باشد، آیا قدرتش کمتر از مرد است؟ 

باستان‌شناسان نمونه‌های زیادی از زوج‌هایی که به‌شکل مشترک در عصر برنز حکومت کرده‌اند (دورانی که پس از ورود آن عشایر به اروپا رخ داد) می‌شناسند و منابع تاریخی بعدی نیز گواه نقش زنان نخبه در شکل‌دهی تصمیمات در قاره‌های مختلف هستند. شاید آن‌ها در دوران پیشین نیز چنین نقشی داشتند. اعمال «قدرت نرم» توسط زنان در جوامع مردسالار حتی ممکن است پیش از ظهور هومو ساپینس وجود داشته باشد. فرانس د وال، نخستی‌شناس در کتاب ۲۰۲۲ خود با نام Different، شرح می‌دهد که چگونه یک شامپانزه ماده آلفا به نام «ماما» با یک بوسه، جانشینی برای شامپانزه نر آلفا که از او برتر بود، منصوب کرد. 

در سال‌های اخیر، یک نکته دیگر هم روشن شده است. اگرچه نظر انگلس ممکن است در ارتباط دادن ثروت با پدرسالاری تا حدودی درست بوده باشد، عوامل دیگری هم روابط جنسیتی را شکل داده‌اند، از جمله نحوه امرار معاش جامعه. ماه فوریه، پژوهشگران چینی و بریتانیایی گزارش دادند که روستاهای سنتی مادرتبار در تبت طی ۷۰ سال گذشته به سمت برابری جنسیتی حرکت کرده‌اند، زیرا از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد بازارمحور منتقل شده‌اند. درگیری هم نقش خود را دارد. با اینکه جوامع مادرتبار و پدرتبار به یک اندازه جنگجو هستند، به گفته کارول اِمبِر انسان‌شناس، درگیری داخلی برخلاف جنگ با دشمن خارجی، جوامع را به سمت پدرتباری بودن سوق می‌دهد، زیرا قبیله‌های درگیر جنگ ترجیح می‌دهند پسران خود را نزدیک نگه دارند. 

همزمان، شواهدی در حال جمع‌آوری است که نشان می‌دهد زنان در گذشته‌های دور می‌جنگیدند، شکار می‌کردند و نقش شمن را ایفا می‌کردند. هیچ نقش یا موقعیتی همیشه و همه‌جا برای آن‌ها ممنوع نبوده است. زنان تصمیم‌گیرنده شاید نادر بوده‌اند، اما هرگز غایب نبوده‌اند. یافته‌های جدید DNA باستانی از دانشگاه ترینیتی دوبلین نشان می‌دهد دست‌کم در برخی نقاط بریتانیا، هنگام تسلط قبایل سلت در عصر آهن، مادرتباری وجود داشته است. در ترکیب با شواهد باستان‌شناسی از زنان جنگجو و توصیفات رومی از زنان رؤسای قبایل، به نظر می‌رسد زنان سلت توانایی اعمال قدرت سخت و نرم را داشته‌اند. 

جوامع مادرتبار امروز هم وجود دارند، مردم موسو در چین و هاپی‌های آریزونا نمونه‌های آن هستند که از نسل همان قبایل چاکو کَنیون هستند. شمار آن‌ها کاهش یافته، زیرا دولت‌های ملی قدرت پدرسالانه‌شان را اعمال می‌کنند، اما آن‌ها یادآور این هستند که برخی جوامع منقرض‌شده بیشتر به برابری جنسیتی گرایش داشتند تا بسیاری از جوامع مدرن ما و اینکه همه جوامع ظرفیت تغییر دارند.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید