نفت بدهید، از ایران می‌رویم!

نفت بدهید، از ایران می‌رویم!

یکی از موضوعات مهم و اصلی رقابت بین این قدرت‌های صاحب نفوذ در ایران در اوایل قرن بیستم میلادی، امتیاز نفت شمال ایران بود.

کد خبر : ۱۰۴۳۱۸
بازدید : ۶۷۴۹

منابع عظیم ثروت های خدادادی ملت ایران در یکی دو قرن اخیر مورد طمع قدرت‌های خارجی بوده است. در واقع بخش عظیمی از تاریخ معاصر ایران، تاریخ رقابت های آشکار و نهان قدرت‌هایی نظیر روسیه و انگلیس و بعد‌ها شوروی سابق و آمریکا برای کسب امتیازات مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی در ایران بوده است.

یکی از موضوعات مهم و اصلی رقابت بین این قدرت‌های صاحب نفوذ در ایران در اوایل قرن بیستم میلادی، امتیاز نفت شمال ایران بود.

ناصرالدین شاه قاجار در بهمن ماه ۱۲۷۴ شمسی (شعبان ۱۳۱۳) با صدور فرمانی اجازه استخراج نفت را در سه محل تنکابن، کجور و کلارستاق مازندران به محمدولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم) وزیر خزانه و گمرک وقت اعطا کرد. این فرمان به مدت بیست سال به دلیل فقدان امکانات اکتشاف و حفاری معطل ماند تا اینکه در ششم بهمن ۱۲۹۴ مطابق با ۲۷ ژانویه ۱۹۱۶ به دنبال انعقاد قراردادی بین محمدولی خان تنکابنی که در این زمان وزیر جنگ کابینه مستوفی الممالک بود و «آرکادی مفودیوویچ خوشتاریا» گرجی تمام حقوق آن به مدت ۹۹ سال به خوشتاریا انتقال یافت.

این قرارداد یک ماه پس از امضا در تاریخ ۲۷ فوریه ۱۹۱۶ مطابق با ششم اسفند ۱۲۹۴ به شماره ۳۰ در دفتر ثبت اسناد وزارت امور خارجه ایران به ثبت رسید. به این ترتیب، اولین امتیاز نفت شمال کشور به یک تبعه خارجی واگذار شد؛ فردی که بعد‌ها نقش بیشتری در صحنه سیاسی ایفا کرد.

آرکادی مفودیوویچ خوشتاریا یکی از عناصر مرموز در بازی های سیاسی مربوط به نفت شمال ایران بود که با وجود ایفای نقش قابل توجهی در قضیه قرارداد نفت شمال، کمتر شناخته شده است. براساس اطلاعات موجود، خوشتاریا در جوانی باغبان قصر پرنس «الدن بورسکی» یکی از بزرگ‌ترین شاهزادگان دربار روسیه تزاری بود که به همراه خدم و حشم پرنس در کاخ ییلاقی او در شهر باطومی به خدمت اشتغال داشت.

این مرد متوسط اندام، با ابروانی پرپشت و چشمان سیاه و در عین حال بسیار باهوش و زیرک، درصدد برآمد به هر نحو ممکن وضع زندگی خود را تغییر دهد. به همین علت تلاش کرد تا هر چه بیشتر به پرنس نزدیک شود.

او که به نقطه ضعف ارباب خود پی برده بود و او را اسیر شهوت و زنبارگی می‌دید، با تدارک بساط عیش و نوش و فراهم آوردن دختران و زنان زیباروی برای او، موجبات نزدیکی خود را با پرنس فراهم کرد؛ کاری که برای خوشتاریا ثروت بسیاری به همراه داشت.

این وضع ادامه یافت تا اینکه پرنس بورسکی به وزارت کل بهداری روسیه منصوب شد. خوشتاریا فرصت را مغتنم شمرد و از پرنس خواست تا توصیه او را به سفیر روسیه در ایران بکند. با این توصیه نامه خوشتاریا مقارن آغاز جنگ اول جهانی به ایران آمد و از سوی پاکلیوفسکی سفیر وقت روسیه در ایران به گرمی پذیرفته شد.

او پس از مدتی توسط سفیر روسیه تقاضای ملاقات با رئیس الوزرای وقت ایران -مستوفی الممالک‌- را کرد و پس از انجام هماهنگی های لازم خوشتاریا با او دیدار و ملاقات کرد.

پس از این دیدار اتومبیل و شوفرش را به رئیس الوزرا اهدا کرد و امتیاز قطع درختان شمال ایران را به دست آورد. به دنبال آن به شمال کشور مسافرت کرد و زیر نظر یک مهندس آلمانی الاصل به نام ینورت به طراحی و ساخت چند دودکش عظیم به سبک کارخانه‌های بزرگ اقدام کرد و در اطراف آن چند ساختمان چوبی بنا نهاد و درحالی‌که کارگران با سوزاندن کاه، دود غلیظی از دودکش‌ها به هوا می‌فرستادند، عکس هایی از این دودکش‌ها گرفت.

سپس با آلبومی از عکس راهی مسکو شد و اعلام کرد که در ایران کارخانه‌های بزرگ نجاری و تهیه چوب ایجاد کرده است. به این ترتیب با جلب حمایت پرنس الدن بورسکی توانست به فروش سهام اقدام کند و، چون پرنس بورسکی هم جزو سهامداران بود، تعداد زیادی از تجار معتبر روسیه نیز به خرید سهام خوشتاریا علاقه‌مند شدند. در نتیجه مبالغ هنگفتی پول به دست آمد.

خوشتاریا با در دست داشتن این پول به ایران بازگشت و در منطقه ای میان انزلی و رشت یک کارخانه برق و چوب بری احداث کرد و راه آهن کوچک بین پیر بازار به رشت را بنا نهاد.

اما این اقدامات با اوج نهضت جنگل همراه بود. خوشتاریا فرصت را غنیمت شمرد و عمدا تمام کارخانه و دستگاه‌های چوب بری را به آتش کشید و با جعل یکسری اسناد و استشهاد محلی و همچنین به کمک پرنس، منافع سهامداران را از بین‌رفته اعلام کرد. سپس با پول سهامداران که ۱۰میلیون روبل بود، به استانبول رفت و در آنجا بانک بزرگی افتتاح کرد.

به دنبال انقلاب سوسیالیستی در سال ۱۹۱۷ و فرار اشراف و شاهزادگان روسیه به کشورهای همسایه، خوشتاریا به خرید جواهرات این آوارگان پرداخت و از این طریق هم به سرمایه هنگفتی دست یافت. پس از چندی و همزمان با به قدرت رسیدن رضاشاه در ایران، خوشتاریا بار دیگر عازم ایران شد و بنای دوستی با رضا شاه و تیمور تاش را گذاشت.

او در گراندهتل ساکن شد و با دادن میهمانی های پرخرج برای اشراف و دولتمردان، هرچه بیشتر به آنان نزدیک شد. پس از مدتی در منطقه میان پشته قصر مجللی بنا نهاد و در یکی از میهمانی‌ها آن را به رضاشاه پیشکش کرد. این قصر در یکی از زمستان های سرد که میهمانی بزرگی در آن برپا بود، طعمه حریق شد و از بین رفت و رضاشاه بنای جدیدی را ایجاد کرد که به کاخ میان پشته پهلوی معروف شد.

با چنین اقداماتی خوشتاریا نفوذ زیادی در میان دولتمردان ایران یافت و با استفاده از نفوذ روسیه در ایران، به کسب امتیاز نفت در مناطق مختلف کشور به‌ویژه در شمال و سمنان پرداخت و همان‌طور که پیش از این بیان شد، اولین امتیاز نفت را از محمدولی خان تنکابنی به‌دست آورد.

محمدولی خان تنکابنی در ۹ مهر ۱۲۸۸ شمسی پس از گذشت چند ماه از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روسیه در تهران، به نخست وزیری منصوب شد و اولین کابینه کامل پس از پیروزی مشروطه خواهان را تشکیل داد.

او که یکی از دو سردار فاتح تهران بود، پیش از قبولی پست نخست وزیری، در هیات دولتی که بدون رئیس الوزرا پس از فتح تهران تشکیل شده بود، سمت وزارت جنگ را به عهده داشت.

اشغال ایران
به هر حال محمدولی خان تنکابنی زمانی به نخست وزیری رسید که مجلس شورای ملی تعطیل بود و نیروهای ارتش تزاری روسیه سرتاسر شمال ایران را اشغال کرده بودند. دولت روسیه که از قرارداد میان خوشتاریا و تنکابنی اطلاع یافته بود، فرصت را مغتنم شمرد و با اعمال فشار بر سپهسالار اعظم کوشید تا حوزه آن قرارداد را به سراسر شمال ایران تعمیم و گسترش دهد.

به همین منظور خواستار اعطای امتیاز نفت شمال ایران به خوشتاریا شد و خروج نظامیان خود را از خاک ایران به اعطای این امتیاز مشروط کرد. در نتیجه این فشارها، دولت سپهسالار مجبور شد «امتیاز استخراج نفت و موم طبیعی معدنی» را در سال ۱۲۹۴ شمسی (۱۹۱۶ میلادی) به خوشتاریا و در واقع به روسیه تزاری اعطا کند.

در قرارداد ۱۲ ماده ای که میان محمدولی خان تنکابنی، نخست وزیر و وثوق الدوله وزیر خارجه وقت ایران با خوشتاریا منعقد شد، حق انحصار کشف و استخراج نفت، گاز طبیعی، قیر و موم طبیعی در حوزه استان‌های گیلان، مازندران و استرآباد به استثنای منطقه امتیاز واگذاری به سپهسالار به مدت هفتاد سال به خوشتاریا داده شد.

براساس این قرارداد، صاحب امتیاز موظف بود پس از رسیدن به نفت یکصد هزار منات نقره و یکصد هزار منات بلیت اکسیون بدون حق استرداد و همچنین هر سال از منافع خالص صدی شانزده به دولت ایران بدهد؛ کلیه عمله و کارگران را از اتباع ایران به کار گمارد و پس از انقضای مدت قرارداد کلیه اسباب و ماشین آلات و ابنیه و ساختمان‌ها و کلیه چاه‌ها و چشمه‌های نفت را بدون استثنا به دولت ایران تحویل دهد.

دولت ایران هم موظف شده بود اراضی مورد نیاز شرکت را مجانی در اختیار آن قرار دهد و از اخذ حقوق گمرکی برای اسباب و ماشین آلات وارداتی شرکت خودداری کند. اما این قرارداد هم سرنوشتی بهتر از قرارداد اول تنکابنی - خوشتاریا نداشت و هرگز به مرحله اجرا درنیامد؛ چراکه با انتشار خبر انعقاد این قرارداد مخالفت‌ها با آن بالا گرفت.

ماهیت تحمیلی آن و نبود مجلس به‌عنوان تنها مرجع قانونی اعطای امتیازات دستمایه این مخالفت‌ها را تشکیل می‌داد. از سوی دیگر شرکت نفت انگلیس و ایران نیز از ترس آنکه رقیبی در سرزمین ایران برای آن پیدا شود و بازار نفت جهانی را از دست آن خارج کند، به مخالفت با آن برخاست و با استفاده از عناصر انگلوفیل درون کابینه کوشید زمینه‌های لغو قرارداد را فراهم آورد.

بر اثر این فشار‌ها بود که وقتی صمصام السلطنه روی کار آمد، اولین اقدام کابینه خود را لغو امتیاز خوشتاریا قرار داد. همزمان با این اقدامات، بخت هم به یاری ملت ایران آمد و با پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، زمامداران شوروی کلیه امتیازات غیرمشروع را که در عهد تزاری با عنف و زور از ایران گرفته شده بود، به‌طور یک جانبه ملغی کردند. به این ترتیب، به نظر می‌رسید برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران، یک امتیاز استعماری بدون آنکه هزینه جانی و مالی برای ملت ایران داشته باشد، لغو شده است.

انگلستان و اولین خیزش برای تصاحب امتیاز نفت شمال

امیدواری نسبت به لغو قرارداد نفت شمال از سوی زمامداران جدید شوروی چندان نپایید؛ چراکه خوشتاریا پس از اعلام موضع مسکو نسبت به معاهدات و امتیازات دوران تزاری و همچنین ناکامی در به تصویب رساندن قرارداد در مجلس شورای ملی ایران، راهی اروپا شد تا شاید خریداری برای امتیاز خود بیابد.

او پس از تلاش بسیار و سرگردانی در پایتخت های اروپایی، سرانجام موفق شد نظر مساعد اولیای شرکت نفت انگلیس و ایران را نسبت به خرید امتیاز نفت شمال ایران جلب کند. انگلیسی‌ها که پس از انقلاب اکتبر شوروی به آرزوی دیرین خود رسیده و یکه تاز میدان ایران شده بودند، با دریافت پیشنهاد خوشتاریا، از آن استقبال کردند و حاضر شدند این امتیاز را به مبلغ یکصدهزار لیره خریداری کنند.

به این ترتیب، به دنبال خرید امتیاز از خوشتاریا، شرکت نفت انگلیس و ایران به تاسیس یک شرکت تابعه به نام «شرکت نفت های شمال ایران» با سرمایه ۳میلیون لیره در لندن کرد و کوشید مقدمات اجرای آن را فراهم آورد.

از سوی دیگر، در همین زمان دولت گرجستان با حمایت لندن از شوروی اعلام استقلال کرد و بهانه لازم را به اولیای شرکت نفت انگلیس و ایران داد تا اعلام کنند که قرارداد نفت شمال ایران ارتباطی به دولت روسیه سابق و شوروی پس از انقلاب اکتبر ندارد خوشتاریا تبعه دولت گرجستان بود و به عنوان یک گرجی و نه روس با آن شرکت وارد مذاکره شده است.

اما دولت وقت ایران نگران واکنش دولت شوروی بود؛ ضمن اینکه از گسترش حوزه فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران نیز واهمه داشت؛ چراکه آن را مقدمه ای برای اعمال نفوذ کامل انگلستان بر سرتاسر ایران می‌پنداشت.

به همین دلیل دولت ایران قرارداد خوشتاریا را فاقد وجاهت قانونی خواند و اعلام کرد، چون این امتیاز توسط مجلس شورای ملی به عنوان تنها مرجع قانونی اعطای امتیازات به تصویب نرسیده است، بنابراین جنبه قانونی و رسمی ندارد. همزمان با این چالش ها، دولت ایران در سال ۱۹۲۱ قراردادی را با دولت شوروی به امضا رساند که به موجب آن تمام امتیازات واگذار شده در دوره تزاری به استثنای یک قرارداد، لغو شد.

اضافه بر این در قرارداد مقرر شده بود که دولت ایران نباید در آینده هیچ امتیازی در منطقه تحت نفوذ روسیه به قدرت سومی واگذار کند. با انعقاد این قرارداد، بهانه‌هایی را که دولت ایران برای اثبات الغای امتیاز خوشتاریا نیاز داشت فراهم آمد.

با وجود این، شرکت نفت انگلیس و ایران دست بردار نبود و اصرار داشت خوشتاریا تبعه روسیه نبوده بلکه شهروند دولت گرجستان است و بنابراین قرارداد او با دولت وقت ایران ارتباطی به دولت شوروی ندارد؛ اما این استدلال شرکت نفت انگلیس و ایران به زودی فروپاشید؛ چراکه در اول فروردین ۱۳۰۰ جمهوری گرجستان به اتحاد جماهیر شوروی پیوست و از حالت یک کشور مستقل خارج شد.

به این ترتیب، نخستین اقدام دولت انگلستان تحت پوشش شرکت نفت انگلیس و ایران برای تصاحب نفت شمال ایران ناکام ماند.

با وجود این، لندن از پای ننشست و با طراحی و اجرای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سناریوی جدیدی را در ایران به مورد اجرا گذاشت که درصورت اجرای کامل آن، دیگر نیازی به انعقاد قراردادهای استعماری همچون قرارداد نفت شمال ایران نبود؛ چراکه بر اثر کودتا، دولتی در ایران بر سر کار آمد که ظاهری مستقل و ملی داشت؛ ولی به‌شدت تحت سیطره و نفوذ انگلستان بود.

هدف انگلستان جایگزینی استعمار پنهان و غیرمستقیم به جای استعمار مستقیم در ایران بود تا حساسیت رقبای دیرینی همچون شوروی و دولت تازه به دوران رسیده آمریکا که داعیه ضدیت با استعمار را داشت، برنیانگیزد. با کودتای رضاخان علیه سلسله قاجار، مرحله نوینی در حیات سیاسی ایران آغاز شد که تاثیر بسزایی بر سرنوشت نفت ایران داشت.

بخشی از مقاله‌ای به قلم حسین یکتا

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید