کرونا، افشاگر سیستم سلامت معیوب
انسان موجودی بدنمند و اجتماعی است. تقلیل انسانها به بدنهای جداافتاده، از اصل نارواست، چراکه از ابتدا انسان با تمامی تنوعات بومی و فرهنگیاش، در تعامل با دیگری، ساخته شده و معنای بیولوژیکی و جسمانی فردی خود را پیدا میکند.
کد خبر :
۷۷۵۷۹
بازدید :
۵۳۰۲
عبدالرحمن نجلرحیم | پس از اعلام شیوع ویروس کرونا در شهر قم حتما شما هم به سخنان رئیسجمهور روحانی گوش دادهاید. به نظر من یک جمله از سخنان ایشان جای تأمل بسیار دارد. این جمله در رابطه با موضوع قرنطینه پس از شیوع ویروس کرونا بود که ایشان فرمودند: «قرنطینه محله و شهر نداریم، آنچه (هست) قرنطینه فرد است (چهارشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۸).
واقعیت این است که ایشان با این جمله معروف، یکی از اصول بنیادین پزشکی نوین در جهان سرمایهداری چند قرن گذشته را خلاصه کردند. در ضمن نشان دادند که چقدر به اصل محوریت فرد در همه مسائل اجتماعی از جمله بهداشت و درمان اعتقاد دارند. اقتصاد سرمایهداری لیبرال در غرب و توسعه آن به کشورهای عقبمانده و تحت سیطره بود که فردیت را محور قرار داده و منافع فردی در بازار آزاد را بهترین نوع اداره سیاسی جامعه معرفی میکند.
بالطبع سلامت و علم پزشکی نیز متکی بر روشهای تقلیلگرایانه علمی، در خدمت نظام سرمایهداری حاکم تا حد امکان از آمیختگی با مسائل اجتماعی دور نگه داشته میشود و حول فیزیولوژی، آناتومی و آسیبشناسی فردی و اعضای بدن شکل میگیرد. از طرف دیگر نباید نادیده بگیریم که آقای رئیسجمهور ادامهدهنده سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی جهان غرب در کشور ما هستند که از دوران سازندگی تاکنون ادامه داشته است.
در ادامه این برنامه اقتصادی و سیاسی، بهداشت و درمان نیز هرچه بیشتر باید از بخش دولتی به بخش خصوصی واگذار شود و تأمین سلامت فردمحور به دست بازار آزاد سپرده شود. سلامت کالایی است که باید در بازار آزاد خریداری شود. البته با وجود شرایط سیاسی حاکم، اتفاقی که برای بخش بهداشت و درمان نیز میافتد، همان است که خود ایشان به آن «خصولتیسازی» میگویند که به نوعی نشانه ترس از نفوذ غیر در بازار اقتصاد انحصاری است.
واقعیت این است که در این بازار آشفته با وجود دفترچههای جورواجور بیمه درمانی عمومی و خصوصی و بخش دولتی ناکارآمد غیرمجانی و بخش خصوصی تشنه سود بادآورده، بیعدالتی و نابرابری در امر بهداشت و درمان عمومی بیداد میکند.
در اینجا این فرد است که مسئول تأمین درمان و بهداشت خود است و اوست که در صورت بیماری باید مذمت شود که به بدن خود خوب رسیدگی نکرده است. فراموش نکنیم که در شرایط حاکم تنها توان مالی راهگشای رسیدن به امکانات بهتر بهداشت و درمان با قدرت خرید بالاست که از عهده اکثریت فرودست جامعه برنمیآید.
شاید بپرسید که این موضوعات به من پزشک مغزپژوه چه ربطی پیدا میکند. واقعیت است که پس از سالها ممارست در پزشکی، مغزپژوهی و هماندیشی بینارشتهای به این نتیجه رسیدهام که باید روشهای پوزیتویستی و تقلیلگرایانه، دوگانهپندارانه ذهن و بدن دکارتی را که مورد سودجویی فردگرایانه و استثمارگرایانه نظامهای سرمایهداری لیبرالی و نئولیبرالی قرا میگیرد، مورد انتقاد قرار داد و به جمعبندی جدیدی رسید. بدیهی است که این نقد جدید و تحولزا بر پایه یافتههای علمی جدید در مغزپژوهی اجتماعی مدرن استوار است.
شاید بپرسید که این موضوعات به من پزشک مغزپژوه چه ربطی پیدا میکند. واقعیت است که پس از سالها ممارست در پزشکی، مغزپژوهی و هماندیشی بینارشتهای به این نتیجه رسیدهام که باید روشهای پوزیتویستی و تقلیلگرایانه، دوگانهپندارانه ذهن و بدن دکارتی را که مورد سودجویی فردگرایانه و استثمارگرایانه نظامهای سرمایهداری لیبرالی و نئولیبرالی قرا میگیرد، مورد انتقاد قرار داد و به جمعبندی جدیدی رسید. بدیهی است که این نقد جدید و تحولزا بر پایه یافتههای علمی جدید در مغزپژوهی اجتماعی مدرن استوار است.
بر اساس این تعریف جدید، انسان موجودی نیست که بتوان آن را بر محور فردیت آن مورد شناسایی قرار داد. بلکه انسان از ریشه و بن، موجودی اجتماعی است و نمیتوان موجودیت او، از جمله سلامت بدنیاش را به صورت واحدهای تکافتاده فردی، بدون تعامل دوجانبه و پیوسته با محیط زیست از جمله فرهنگ. جامعه، سیاست و اقتصاد مورد بررسی قرار داد.
در این راستا، زیستشناسی (بیولوژی)، علم پزشکی و بهداشت نیز غیر قابل انفکاک از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی است. بنابراین مطالعه فردمحور برای رسیدن به ابعاد سلامت جسمانی از جمله مغزی ـ. ذهنی، در نهایت کوششی بیسرانجام، چه بسا ناهنجار و معیوب خواهد بود.
انسان موجودی بدنمند و اجتماعی است. تقلیل انسانها به بدنهای جداافتاده، از اصل نارواست، چراکه از ابتدا انسان با تمامی تنوعات بومی و فرهنگیاش، در تعامل با دیگری، ساخته شده و معنای بیولوژیکی و جسمانی فردی خود را پیدا میکند. به همین دلیل و بنا بر وجود نواقص موجود در نظامهای بهداشتی درمانی فردمحور در جهان است که اقبال به سوی پزشکی اجتماعی در مراکز دانشگاهی غرب نضج گرفته است.
به عنوان نمونه میتوان از بخش مطالعات بینارشتهای پزشکی اجتماعی در کینگز کالج لندن به ریاست پروفسور نیکلاس رز نام برد که بر اساس ایدههای جدید و نقد رویکردهای نئولیبرالیستی در جهان سرمایهداری تأسیس شده است.
در کشور ما نیز دیر یا زود باید اساس نظام بهداشت و درمان، تغییر پیدا کند. نظامی که الگوبرداری ناشیانه، کاریکاتورمآبانه و ناقصالخلقانه از معیوبترین نظامهای سلامتی نئولیبرالیستی غرب است. لازم نیست در این مورد کندوکاوی صورت گیرد، زیرا این موضوع به طور فشرده در جمله رئیسجمهور نمایان است. دولت اذعان دارد در مقابله با ویروسی که سلامت عمومی و اجتماعی را به خطر انداخته، تنها به فکر قرنطینه «فرد» است.
بدیهی است که در چنین سیستمی هنگام خطر بحران عمومی سلامت، فرایند تشخیص، درمان و پرستاری نیز نابرابرانه خواهد بود و دسترسی امکانات برای افراد فرادست به مراتب سهلتر، مهیاتر و همهجانبهتر از فرودستان خواهد بود. کمااینکه از آمار منتشرشده از نسبت مبتلایان به مردگان (تعداد زیاد فوتشدگان نسبت به تعداد مبتلایان کشفشده) و همچنین از اعلام فوری افراد مبتلا در میان دولتمردان، چنین امتیازاتی در کشف و رسیدگی به موارد ابتلا آشکار است.
۰