پایانِ خونین دعوا با دخترخاله
پسرم تکیهگاه من و دخترم بود. بعد از کشتهشدن او، دخترم به بیماری اعصاب مبتلا شده است و تحت درمان قرار دارد. من ۱۵ سال کار کردم و با سختی زیاد توانستم کامیار را بزرگ کنم، اما این پسر بیرحمانه او را کشت. من برایش حکم قصاص میخواهم.
کد خبر :
۹۵۹۹۸
بازدید :
۲۷۱۸
پسر جوانی که درپی درگیری با دخترخالهاش باعث قتل پسری شده بود، با رضایت اولیایدم از قصاص نجات پیدا کرد و بهلحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.
این مرد جوان قبل از بازداشت قصد فرار داشت، اما توسط مأموران شناسایی و دستگیر شد. دهم بهمن سال ۹۷ بهدنبال وقوع درگیری خونین در یکی از خیابانهای شمال تهران مأموران راهی محل حادثه شدند.
شواهد نشان میداد راننده یک پژو ۲۰۶ پس از درگیری با سه پسر یکی از آنها به نام کامیار را با ضربه چاقو کشته و گریخته است. جسد با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس پس از بررسی فیلم ضبطشده در دوربینهای مداربسته، پلاک خودروی قاتل فراری را بهدست آورد و به ردیابی راننده پرداخت.
درحالیکه تحقیقات در این زمینه آغاز شده بود، روشن شد راننده پژو ۲۰۶ خودرو را بهصورت وکالتی فروخته است و قصد خروج از کشور را دارد.
مأموران پلیس با اطلاعاتی که از شاهدان گرفته بودند، به ردیابی قاتل فراری پرداختند و قبل از اینکه بتواند ایران را ترک کند او را در مرز باکو دستگیر کردند. بیژن ۳۰ساله در بازجوییها به درگیری خونین اعتراف کرد و به بازسازی صحنه قتل پرداخت.
این متهم بعد از اتمام تحقیقات مقدماتی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه محاکمه مادر مقتول درحالیکه وضعیت روحی بدی داشت و گریه میکرد، برای قاتل پسرش حکم قصاص خواست.
این زن گفت: پسرم تکیهگاه من و دخترم بود. بعد از کشتهشدن او، دخترم به بیماری اعصاب مبتلا شده است و تحت درمان قرار دارد. من ۱۵ سال کار کردم و با سختی زیاد توانستم کامیار را بزرگ کنم، اما این پسر بیرحمانه او را کشت. من برایش حکم قصاص میخواهم.
سپس بیژن در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن روز همراه دخترخالهام، فریبا، برای تفریح بیرون رفته بودیم. من از ماشین پیاده شدم تا خرید کنم. وقتی دوباره سوار ماشین شدم متوجه شدم دخترخالهام ازطریق موبایل با یک پسر جوان تماس تصویری گرفته است.
من آن پسر را میشناختم و از اینکه فریبا با او ارتباط برقرار کرده بود، ناراحت شدم. آنها قبلا با هم رابطه داشتند، اما این رابطه پایان یافته بود و من به فریبا گفته بودم نباید دوباره وارد یک رابطه بیمار شود و دردسر درست کند. بحث بین من و فریبا بالا گرفته بود. این درحالی بود که رهگذران این صحنه را میدیدند.
متهم در ادامه اظهاراتش افزود: درحالیکه درگیری ما بالا گرفته بود، چند پسر آمدند و پرسیدند: چرا با هم دعوا میکنید؟ به آنها گفتم دعوا فامیلی است و دخالت نکنند،، اما دست از سرمان برنداشتند. آنها فکر میکردند من فریبا را اذیت میکنم.
میخواستند به فریبا کمک کنند. با اینکه چندبار تأکید کردم من پسرخاله فریبا هستم و دست از سر ما بردارند، اما آنها همچنان بهسمت من حملهور شدند و بینمان درگیری رخ داد. من اصلا کامیار را نمیشناختم و قصدی برای قتل او نداشتم.
آنها به سمت من حمله کردند و من را کتک زدند. من که تنها بودم از داخل ماشینم چاقوی آشپزخانه را برداشتم و در این درگیری یک ضربه به گردن کامیار زدم. فکر میکردم وقتی آنها چاقو را ببینند، عقبنشینی میکنند، ولی بدتر شد و دوباره حمله کردند که همین حملهکردن هم باعث شد پسر جوان ضربه بخورد.
او ادامه داد: من واقعا قصد کشتن آن پسر جوان را نداشتم، او و دوستانش به من حمله کرده بودند. وقتی کامیار خونآلود روی زمین افتاد، ترسیدم و با ماشین فرار کردم. من همان موقع تصمیم گرفتم از کشور خارج شوم. بههمیندلیل به آذربایجان رفتم و مادرم وکالتی ماشینم را فروخت تا برایم پول بفرستد.
سپس مادر متهم که با وثیقه آزاد بود، به اتهام مساعدت در فراریدادن فرزندش در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: وقتی فهمیدم پسرم قصد دارد از کشور خارج شود، فوری ماشین او و مقداری طلا را فروختم تا برایش پول فراهم کنم. من نمیخواستم پسرم در کشور غریب بدون پول بماند. من اصلا از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم. فکر میکردم درگیری رخ داده و تمام شده است.
با پایان اظهارات این زن، قضات وارد شور شدند و بیژن را به قصاص محکوم کردند. مادر او نیز از اتهام معاونت در فراریدادن فرزندش تبرئه شد.
حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده بود که بیژن توانست رضایت اولیایدم را جلب کند و به زندگی برگردد. اینبار کیفرخواست علیه مرد جوان به اتهام اخلال در نظم عمومی و به لحاظ جنبه عمومی جرم صادر شد و متهم بار دیگر مورد محاکمه قرار گرفت.
بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، او در جایگاه قرار گرفت و گفت: در جلسه قبل هم گفتم من خصومتی با کامیار نداشتم و اصلا او را نمیشناختم. وقتی دیدم دخترخالهام با پسر غریبهای تماس تلفنی گرفته، عصبانی شدم. من با پسر غریبه دعوا کردم و وقتی با فریبا درگیر بودم، کامیار و دوستانش سررسیدند. آنها بیدلیل وارد دعوا شدند و من را کتک زدند و من از ترسم چاقو کشیدم.
او به قضات گفت: دنیا برایم تمام شده بود که خانوادهام با تلاش زیاد توانستند رضایت اولیایدم را جلب کنند. من شرمنده اولیایدم و خانواده خودم هستم و پشیمانم. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم با توجه به رضایت اولیایدم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند. طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی او به سه تا ۱۰ سال زندان محکوم خواهد شد.
۰