(تصاویر)‌ ۱۰ فیلم جنون‌آمیز که باعث می‌شوند به سلامت روان خود شک کنید

(تصاویر)‌ ۱۰ فیلم جنون‌آمیز که باعث می‌شوند به سلامت روان خود شک کنید

در این فهرست باز هم با فیلم‌هایی طرف هستیم که پا را فراتر می‌گذارند و اصلا به قصد آزار و اذیت مخاطب ساخته شده‌اند. یعنی محال است که این فیلم‌ها را ببینید و این تصور برای شما پیش نیاید که فیلم‌ساز هدفش از نمایش این دنیای دیوانه‌وار چیست؟ آیا او واقعا در حال آزار و اذیت ما است؟

کد خبر : ۱۹۵۳۶۰
بازدید : ۲۰۰

این تصور غلط نزد بسیاری از مخاطبان سینما وجود دارد که سینما صرفا وسیله‌ای است برای سرگرمی و گذراندن اوقاتی خوش. بسیاری فقط برای چند ساعت فراموش کردن این دنیا و مشکلاتش فیلم می‌بینند و دوست دارند از طریق سینما ساعات خوشی را سپری کنند. اما باید این نکته را در نظر گرفت که برخی از فیلم‌ها کاری دقیقا برعکس این موضوع را انجام می‌دهند؛ یعنی ساخته می‌شوند که شما را به فکر فرو ببرند.

حتی دسته‌ی کوچک‌تری از فلیم‌ها هم وجود دارند که فقط برای به هم ریختن اعصاب تماشاگر ساخته می‌شوند. در این لیست سراغ همین دسته از آثار رفته‌ایم؛ فیلم‌هایی که مخاطب را تا مرز جنون پیش می‌برند و باعث می‌شوند که او نسبت به سلامت روان خود شک کند. خلاصه که فیلم درباره سلامت روان هر روزه ساخته می‌شود، مسیر عکسش را اما کمتر اثری در پیش می‌گیرد.

این که برخی از مخاطبان سینما، این هنر را فقط برای سرگرم شدن می‌خواهند، اصلا چیز بدی نیست. اتفاقا این نگرش نسبت به سینما بیش از هر نگرش دیگری طرفدار دارد. این که برخی دیگر از تماشاگران هم چیزهای بیشتری طلب می‌کنند و دوست دارند فیلمی آن‌ها را به چالش بکشد، چیزی معمول در عالم سینما است. اما این که تماشاگری دوست داشته باشد به تماشای فیلمی بنشیند که قدرت تحملش را به چالش می‌کشد، چندان معمول نیست.

چنین مخاطبی البته در عالم سینما کم نیست. در مقیاس کوچکتر اصلا تماشای هر فیلم ترسناکی بخشی از همین پروسه است؛ چرا که در نهایت تماشاگرانی به پای این فیلم‌ها می‌نشینند که دوست دارند احساس ترس را تجربه کنند. از دید بسیاری این تمایل به ترسیدن چندان طبیعی نیست اما بالاخره چنین مخاطبی وجود دارد.

اما ما در این فهرست باز هم با فیلم‌هایی طرف هستیم که پا را فراتر می‌گذارند و اصلا به قصد آزار و اذیت مخاطب ساخته شده‌اند. یعنی محال است که این فیلم‌ها را ببینید و این تصور برای شما پیش نیاید که فیلم‌ساز هدفش از نمایش این دنیای دیوانه‌وار چیست؟ آیا او واقعا در حال آزار و اذیت ما است؟

این درست که هر مخاطبی از پس تماشای این آثار برنمی‌آید اما اگر حوصله کنید و یکی از آن‌ها را تا به انتها ببینید، متوجه خواهید شد که سینما چه هنر والایی است و چه توانایی گسترده‌ای در زنده کردن و ایجاد احساسات یک سر متضاد در تماشاگرانش دارد. شناخت این قسمت سینما نه تنها اصلا چیز بدی نیست، بلکه ممکن است با مخاطبش کاری کند که طرفدار دائمی این فیلم‌ها شود؛ آثاری که باعث می‌شوند نسبت به سلامت عقل خود شک کنید.

۱۰. به خلاء وارد شو (Enter The Void)

31

  • کارگردان: گاسپار نوئه
  • بازیگران: پاز د لا ورتا، نا تانل براون و سیریل روی
  • محصول: ۲۰۰۹، فرانسه، آلمان و ایتالیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۳٪

گاسپار نوئه یکی از فیلم‌سازان موج نوی افراطی در سینمای فرانسه است. این موج افراطی که حیاتش به همین قرن حاضر بازمی‌گردد، شامل حال آثاری می‌شود که خشونت را به اشکال مختلف به من و شما نمایش می‌دهند. در واقع هنرمندان این دسته هیچ ابایی از نمایش بی‌پرده‌ی خشونت ندارند. البته ساز و کار نمایش خشونت نزد هر کدام از آن‌ها متفاوت است.

ممکن است کسی مانند جولیا دوکورنائو سازنده‌ی «خام» (Raw) و «تیتان» (Titane) که با این دومی نخل طلای کن را هم برد، پیدا شود و مستقیما به سمت سینمای ترسناک حرکت کند و ممکن است کسی مانند گاسپار نوئه هم پیدا شود که بیشتر به فضاسازی‌های دیوانه‌وار علاقه دارد و دوست دارد مخاطب را در مکانی رها کند که به مرداب می‌ماند وشخصیت‌هایی بسازد که در این مرداب هر چه دست و پا می‌زنند، بیشتر فرو می‌روند.

در «به خلاء وارد شو» دقیقا با چنین اثری طرف هستیم. فیلم‌ساز علاقه‌ای به تعریف کردن داستان به شیوه‌ای معمول ندارد. مخاطب هم گمان می‌کند درون فضایی پر از غبار و تاریک گرفتار آمده که هیچ چیزش سر جایش نیست. این مکان که از دید فیلم‌ساز به خلاء می‌ماند قرار است احساس پوچی را به ما منتقل کند. کیست که نداند درک احساس پوچ بودن همه چیز این هستی، یکی از بدترین احساسات دنیا است. گاسپار نوئه در این جا توانسته این کار را به خوبی انجام دهد.

از سوی دیگر طراحی گرافیکی اثر و قاب‌بندی‌های آن هدش‌ربا است. قاب‌های فیلم‌ساز در یک هماهنگی باشکوه با نورپردازی احساسی از سردرگمی را به مخاطب منتقل می‌کنند تا جهان پیچیده‌ی فیلم‌ساز شبیه به یک هزارتو جلوه کند. در چنین قابی است که حضور ما در این هزارتو آزار دهنده به نظر می‌رسد و مخاطبش را تا مرز جنون پیش می‌برد.

فیلم‌ساز برای ساخته شدن این دنیا تلاش کرده که از المان‌های هنر سوررئالیستی هم استفاده کند و جهانی بسازد که مرزی بین خیال و واقعیتش وجود ندارد. این هم عامل دیگری است که تماشاگر را دچار سردرگمی می‌کند.

«پسری در شهر توکیو به فروش قرص‌های روانگردان مشغول است. خود پسر هم حال و روز خوشی ندارد و مدام در شرایطی مانند خلسه به سر می‌برد. روزی او وارد یک توالت عمومی می‌شود و دیگر نمی‌تواند از آن خارج شود …»

۹. کله‌پاک‌کن (Eraserhead)

32

  • کارگردان: دیوید لینچ
  • بازیگران: جک نانس، شارلوت استیوارت
  • محصول: ۱۹۷۷، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪

مانند مورد قبلی فهرست یعنی فیلم «به خلاء وارد شو» در این جا هم با اثر سوررئالی طرف هستیم که شخصیت اصلی آن در یک هزارتوی بی‌انتها گرفتار آمده که انگار ساخته و پرداخته‌ی ذهن خودش است. اگر در آن فیلم گاسپار نوئه تاثیر قرص‌های روانگردان بهانه‌ای می‌شود برای ورود به این هزارتو، دیوید لینچ هیچ توضیح مشخصی برای تشریح موقعیت شخصیت اصلی خود نمی‌دهد. از همان ابتدا او جهانی دیوانه‌وار می‌سازد که منطق خودش را دارد؛ جهانی که هیچ چیزش طبیعی نیست و تنها موجود معمولی حاضر در آن انسانی است که بی‌هدف روزگار می‌گذراند و در جایی شبیه به زباله‌دانی زندگی می‌کند.

دیدن یک انسان معمولی در یک دنیای عجیب و غریب و به شدت ترسناک اولین عاملی است که باعث می‌شود تماشاگر از دیدن آن چه که بر پرده اتفاق می‌افتد، زده شود و کمی هم بترسد. این که انسانی معمولی زیستن در دنیایی سیاه و سفید، چرک و بدون منطق طبیعی را پذیرفته به خودی خود ترسناک است. اما عامل بعدی در ایجاد احساس انزجار در مخاطب، ساختن دنیایی کابوس‌گونه است. از اول فیلم من و شمای مخاطب احساس می‌کنیم که درون یکی از خواب‌های ترسناک خود گرفتار شده‌ایم و هیچ راه فراری هم از آن وجود ندارد.

در چنین قابی است که دیوید لینچ بزرگ پا را فراتر گذاشته و شروع به آزار و اذیت همین انسان معمولی می‌کند. از جایی به بعد این شخصیت کم می‌آورد و دیگر نمی‌داند که باید چه کند. جهان اطرافش که به یک زباله‌دانی بزرگ می‌ماند او را زیر پایش له می‌کند تا مرد وا دهد. عجیب این که ما هم این موضوع را با تمام وجود احساس و تصور می‌کنیم که در کنار مرد در حال له شدن هستیم. نکته‌ی دیگری که مخاطب را تحت فشار قرار می‌دهد، تنهایی بی‌انتهای شخصیت اصلی است. او انگار آخرین بازمانده‌ی بشر روی کره زمین پس از یک آخرالزمان و نابودی نسل آدمی است.

مهم‌ترین نکته در موفقیت فیلم فضاسازی خیره کننده‌ی آن است. دیوید لینچ از طریق ساختن همین فضا است که موفق می‌شود من و شما را تا پایان با خود همراه کند. از سوی دیگر باید این فیلم را به خاطر ارزش‌های تاریخ سینمایی آن هم دید. بالاخره با یکی از آثار نمادین سینمای سوررئالیستی طرف هستیم. از سوی دیگر این اولین فیلم بلند دیوید لینچ در مقام کارگردان است. فیلمی که باعث می‌شود تماشاگرش نسبت به سلامت روان خود شک کند.

«هیچ داستان چند خطی نمی‌توان برای این فیلم دیوید لینچ تعریف کرد و به هیچ وجه نمی‌توان قصه‌ی آن را در قالب کلمات بیان کرد؛ فقط باید آن را دید و با اتفاقات غریبش همراه شد.»

۸. بازی ذهن (Mind Game)

33

  • کارگردان: ماساکی یوسا
  • بازیگران: کوجی ایمادا، سایاکا مائدا و تاکشی فوجی
  • محصول: ۲۰۰۴، ژاپن
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪

نکته‌ی اول این که «بازی ذهن» انیمه‌ی خشنی است. فارغ از این که شخصیت اصلی آن در نهایت در یک برزخ بی‌انتها گیر می‌کند و مجبور است که مرگ خود را مدام به تماشا بنشیند، یک سری سکانس خشن در داستان وجود دارد که باعث می‌شود «بازی ذهن» مناسب مخاطب دل نازک نباشد. گرچه فیلم‌های این لیست هیچ کدام برای چنین مخاطبی مناسب نیستند اما این یکی به خاطر بی‌پروایی‌اش در نمایش خشونت باید با احتیاط بیشتری مورد توجه قرار گیرد.

از سوی دیگر این انیمه یک اثر تجربی است و داستان به آن معنای متداولش در آن جایی ندارد. آثار تجربی هدفشان قطعا جذب تماشاگر عام نیست و به دنبال چیزهای دیگری هستند. برای همراه شدن با فیلم «بازی ذهن» باید با حال و هوای آن همراه شد. اگر موفق به انجام این کار نشوید، قطعا تماشای اثر تا به انتها کاری طاقت‌فرسا خواهد بود. اصلا خصوصیت آثار تجربی همین است؛ آن‌ها هیچ تلاشی برای سرگرم کردن مخاطب خود انجام نمی‌دهند. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که شیوه‌ی گرافیکی کار هم چندان معمول نیست.

«بازی ذهن» اثر غریبی است. فیلم‌ساز تلاش کرده از همه جا تکه‌ای بردارد و به شیوه‌ی دیگری از آن استفاده کند. از اشاره به فیلم‌های رانک کاپرا تا اشاره به عناصر مذهبی در فیلم وجود دارند. این چنین با جهانی دیوانه‌وار طرف هستیم که به یک هزارتو می‌ماند که همه نوع اتفاقی در آن ممکن است که به وقوع بپیوندد و کولاژی است که همه نوع چیزی در آن یافت می‌شود. این خاصیت کولاژگونه آن قدر بی حد و مرز است که به عامل دیگری تبدیل می‌شود که مخاطب را تا مرز جنون پیش می‌برد.

از سوی دیگر فیلم‌ساز با نمایش جهان برزخی پس از مرگ شخصیت اصلی تلاش دارد که به شکلی نمادین بین این برزخ و بیکاری و روزمره‌گی او در ابتدای داستان پلی بزند و این دو را به هم وصل کند. البته این کار به شکل آزاردهنده‌ای انجام می‌شود؛ چرا که هدف فیلم‌ساز تلنگر زدن به تماشاگرش هم هست.

«نیشی جوان بیست ساله‌ی سردرگم و بیکاری است که دوست دارد روزی هنرمندی در زمینه کتاب‌های مصور شود. او روزی با دوست دوران کودکی خود در مترو برخورد می‌کند. دوستش او را به رستوران خانوادگی خود می‌برد و به اعضای خانواده‌اش معرفی می‌کند. در همان لحظه اعضای یک دار و دسته‌ی یاکوزا وارد رستوران می‌شوند و پدر آن دوست را تهدید می‌کنند. کار بالا می‌گیرد و دو طرف درگیر می‌شوند. نیشی که بعد از کلی کلنجار رفتن با خود ناگهان شجاع شده و شروع به کمک می‌کند، توسط گلوله‌ یکی از یاکوزاها کشته می‌شود. حال نیشی را در جهان پس از مرگ می‌بینیم که مجبور است مدام لحظه مردن خود را تماشا کند …»

۷. تولد (Begotten)

34

  • کارگردان: سی الیاس مریج
  • بازیگران: برایان سالزبرگ، دانا دمپسی و استیون چارلز بری
  • محصول: ۱۹۸۹، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۵.۶ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۰٪

«تولد» هم مانند فیلم‌های قبلی فهرست اثری است سوررئال و شدیدا خشن، البته این یکی خیلی راحت به نمایش مثله شدن اعضای بدن می‌پردازد.. حقیقتا پیشنهاد کردن این فیلم به دیگران برای تماشا چندان کار علاقلانه‌ای نیست؛ چرا که خشونت از هر قابش بیرون می‌ریزد  و فیلم‌ساز کاری ندارد جز این که من و شما را از هر آن چه که بر پرده می‌بینیم، منزجر کند. حتی تماشاگر علاقه‌مند به ژانر وحشت هم شاید نتواند این همه جنون جاری در قاب را تحمل کند و از جایی به بعد کم بیاورد و نیمه کاره فیلم را رها کند. و شاید تا مدتی هم فیلم نبیند.

از سوی دیگر «تولد» یک اثر صامت و سیاه و سفید است. اثری که انگار از دل دوران باشکوه سوررئالیسم در دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی زاده شده، با المان‌های ژانر وحشت ترکیب شده، چندتایی سکانس منزجر کننده و جنون‌آمیز به آن اضافه شده و در نهایت به دست ما رسیده تا توان تحمل تماشاگر را به چالش بکشد و کاری کند که او نسبت به سلامت عقل خود شک کند. خلاصه که «تولد» یک فیلم درباره سلامت روان است، که مخاطبش را به سمت جنون هل می‌دهد.

تصاویر فیلم شبیه به ترسناک‌ترین کابوس‌های ما است. این موضوع را حتی می‌توان با یک سرچ ساده و دیدن عکس‌های «تولد» هم مشاهده کرد. انگار کسی که آن را ساخته آدمی طبیعی نیست که شبیه به من و شما فکر می‌کند. «تولد» این احساس را به مخاطبش می‌دهد که گویی در دل جهنم ساخته شده و اثری انسانی نیست. این فیلم تجربی از آن دسته فیلم‌ها است که پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم کالت را دارند؛ اتفاقی که عملا افتاده و عده‌ای بنا به دلایلی غیر از دلایل سینمایی دوستش دارند.

نوشتن یک داستان چند خطی ساده بر این فیلم کار ساده‌ای نیست. اتفاقات و موقعیت‌هایی پشت سر هم ردیف می‌شوند که همه را به راحتی نمی‌توان تحلیل و تفسیر کرد. باید «تولد» را دید؛ یا با آن همراه می‌شوید و یکی از عجیب‌ترین احساسات را حین فیلم دیدن تجربه می‌کنید یا رهایش می‌کنید و سراغ فیلم دیگری می‌روید. اما داستان غریب یک فیلم درباره سلامت روان:

«مردی وارد کلبه‌ای شده و سپس خودش را کشته و تمام جوارحش را به بیرون می‌ریزد. زنی پس از به دنیا آوردن فرزندش قصد جانش را می‌کند. کسانی پیدا می‌شوند و فرزندش را می‌ربایند. ناگهان زن از ناکجا بر سر آن‌ها آوار شده و در ظاهر فرزندش را نجات می‌دهد اما دوباره خودش قصد جانش را می‌کند و …»

۶. اتاق ممنوعه (The Forbidden Room)

35

  • کارگردان: گای مدین
  • بازیگران: روی دوپویس، کلارا فوری و لوییس نگین
  • محصول: ۲۰۱۵، کانادا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۶٪

هر کسی از چیزی می‌ترسد و هر کسی به شیوه‌ی خودش با ترس‌هایش روبه‌رو می‌شود. گای مدین فیلمی درباره‌ی همین موضوع ساخته است. در فیلم یک زیردریایی وجود دارد که ماه‌ها در اعماق دریا گرفتار شده و انگار هیچ راه خلاصی از آن وجود ندارد. حال گای مدین به شخصیت‌هایش نزدیک شده و در چنین چارچوبی به نمایش ترس‌های آن‌ها می‌پردازد. برای رسیدن به این مضمون و ساختن یک فیلم درباره سلامت روان، او اول باید به درون تک تک شخصیت‌ها نقب بزند. پس در عمل باید ترجمان تصویری مناسبی برای حالات ذهنی شخصیت‌ها که همان احساس ترس است، پیدا کند.

در چنین چارچوبی است که همان المان‌های آشنای هنر سوررئالیستی در این لیست، خود را دوباره به رخ می‌کشند. جهان دیوانه‌واری که فیلم‌ساز با ساختن یک فیلم درباره‌ی سلامت روان در برابر ما قرار می‌دهد چنان ترسناک است که انگار از یک کابوس تمام نشدنی سرچشمه می‌گیرد؛ واقعا هم چنین چیزی وجود دارد. بالاخره با ترس‌های تمام نشدنی عده‌ای آدم سر و کار داریم که هر لحظه با وحشت از مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. در چنین بستری تصاویر مالیخولیایی فیلم یکی یکی از برابر دیدگان ما رد می‌شوند تا ما هم با تمام وجود ترس جاری در قاب را احساس کنیم.

در مقدمه گفته شد که تمام فیلم‌های عالم برای سرگرم کردن ما ساخته نمی‌شوند. گاهی فیلمی بر پرده‌ی نقره‌ای نقش می‌بندد که قصد دارد ما را در تجربه‌ای که محال است در زندگی عادی از سر بگذرانیم، شریک کند. «اتاق ممنوعه» چنین فیلمی است و قرار است تجربه‌ای نزدیک به مرگ را برای ما بازسازی کند. به همین دلیل هم این قدر بی‌پروا است. اما فیلم‌ساز به هیچ‌کدام از این‌ها راضی نیست. او روایتش را حتی از این هم دیوانه‌وارتر می کند.

در ادامه داستان بدون هیچ مقدمه و هیچ توضیحی سر از همه جا درمی‌آورد؛ از یک مزرعه گرفته تا بالای یک کوه. این روایت‌های تو در تو، لایه لایه روی هم جمع می‌شوند تا از یک فیلم درباره سلامت روان، اثری بسازند که قرار است شما را به فکر فرو ببرد. از جایی به بعد نمی‌توان حدس زد که کدام قسمت فیلم زاییده‌ی خیال شخصیت‌ها است و کدام بخش نیست. آن چه که بر پرده نقش می‌بندد بیشتر تصاویری است که از ذهن‌هایی آشفته سرچشمه گرفته و همین هم تماشای فیلم را به عملی سخت تبدیل می‌کند. «اتاق ممنوعه» عملا فیلمی است که مخاطبش را در مرز میان آسمان و زمین معطل نگه می‌دارد.

«خدمه یک زیردریایی ماه‌ها است که در اعماق دریا گرفتار شده‌اند. آن‌ها اگر به سطح آب برسند کشته خواهند شد. از سوی دیگر زیاد هم نمی‌توانند زیر آب بمانند. چرا که سطح اکسیژن رو به کاهش است. یکی از اعضای گروه تصمیم می‌گیرد که کاری کند و خود را به اتاق کاپیتان برساند. دیگران هم با او همراه می‌شوند اما از جایی به بعد گویی قدم در سرزمین ناشناخته‌ها می‌گذارند و …»

۵. ساعت (The Clock)

36

  • کارگردان: کریستین مارکلی
  • بازیگران: ویدئو آرت و بدون بازیگر
  • محصول: ۲۰۱۰، بریتانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –

«ساعت» یک ویدئوآرت ۲۴ ساعته است. اگر تمایل دارید که یک روز جمعه یا هر روز تعطیل دیگری خود را حسابی مجازات کنید می‌توانید به تماشای این کار تجربی کریستین مارکلی بنشینید که مونتاژی از تصاویر سینمایی یا تلویزیونی است که در آن‌ها زمان به شکل واقعی نمایش داده می‌شود. یعنی کریستین مارکلی خودش و تیمش را هم مجازات کرده تا بتوانند این فیلم را بسازند. او به همراه همکارانش نشسته، کلی فیلم و تصاویر تلویزیونی را زیر و رو کرده تا در نهایت بتواند تصاویری را جمع کند و کنار هم قرار دهد که ۲۴ ساعت کامل را نمایش می‌دهند.

اگر این کار دیوانگی و جنون نیست، پس چیست؟ پس اگر در این لیست دنبال یک فیلم درباره سلامت روان می‌گردید و دوست دارید که به سالم بودن خود و سازنده‌اش شک کنید، این تجربه‌ی زجرآور می‌تواند پیشنهاد خوبی باشد! ایده‌ی ساختن این ویدئو آرت در سال ۲۰۰۵ شکل گرفت. در آن زمان جناب مارکلی با گالری White Cube در لندن همکاری داشت و قرار شد تصویری هنری برای نشان دادن زمان روی یک صفحه‌ی بزرگ خلق کند. این ایده گسترش یافت و در نهایت به همین کاری که الان در برابر شماست، تبدیل شد.

او در نهایت تیمی از افراد را استخدام کرد و کار شاقی به آن‌ها سپرد. او از آن‌ها خواست که تصاویری از نشان دادن زمان یا ساعت در آثار مختلف پیدا کنند. همین کار و تدوینش بیش از سه سال زمان برد. اکنون این کار کریستی مارکلی مورد توجه گالری‌ها و موزه‌های بسیاری است. حقیقتا نگارنده‌ی این خطوط نمی‌داند که این کار مارکلی ارزشش را داشت یا نه؟ در هر صورت کاری ساخته که می‌توان تماشایش را نوعی مازوخیسم و خودآزاری دانست. البته علاقه‌مندان جدی سینما ممکن است در لحظاتی از این اثر لذت ببرند. چرا که تصاویر مختلفی از آثار شاخص سینمایی در آن وجود دارد که یادآوری تک تک آن‌ها خوشایند است.

«این ویدئو آرت از کنار هم قرار گرفتن ۲۴ ساعت مونتاژ تشکیل شده که هر لحظه‌اش زمان را نشان می‌دهد. قاب‌های اثر هم از فیلم‌های سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی گرفته شده است.»

۴. ایالت تباهی (Decasia)

37

  • کارگردان: بیل موریسون
  • بازیگران: مستند داستانی
  • محصول: ۲۰۰۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪

حقیقتا فیلم عجیب و غریب در این فهرست کم نیست. این یکی هم یکی دیگر از آن‌ها است. در این جا با اثری طرف هستیم که سفری می‌کند به دوران صامت سینما. فیلم‌ساز در ظاهر در حال نمایش چگونگی از بین رفتن سلولوئیدهایی است که زمانی فیلم‌ها روی آن‌ها ضبط می‌شد. انگار او در حال زاری برای دورانی از دست رفته است که اگر دیر بجنبیم، برای همیشه اثری از آن باقی نخواهد ماند. پس در نگاه اول گویی با فیلمی سر و کار داریم که از اهمیت مرمت فیلم‌های قدیمی می‌گوید. اما کار جناب بیل موریسون فقط این نیست.

او تمایل دارد از طریق نمایش این پروسه به خود زندگی انسانی هم برسد و کمی درس اخلاق آن لا به لا بگنجاند. باور بفرمایید که گاهی این کار زیاده‌وری است و اگر دنبال اثری در فهرست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان می‌گردید که بخواهد به زور و از خلال آثار مختلف سینمایی که هیچ ‌کدام صدا هم ندارند، شما را به دورانی پر شکوه پرتاب کند اما اجازه ندهد که فقط از تماشای آن زمانه و آثارش لذت ببرید، «ایالت تباهی» راست کار شما است.

حقیقتا حین تماشای اثر گاهی این تصور به وجود می‌آید که کاش فیلم‌ساز به جای پرداختن به حواشی کمی به خود آن فیلم‌ها بها می داد و دست از سر ما برمی‌داشت. اما خب اگر چنین بود، این فیلم سر از این فهرست در نمی‌آورد تا شما را به سمت جنون هل دهد و اعصابتان را به هم بریزد. باید چیزهای دیگری هم داشته باشد. البته برخی از کارهای فیلم‌ساز هوشمندانه است؛ این که او تلاش کرده از کنار هم قرار دادن تصاویر مختلف از آثار مختلف، قصه‌ای تازه بسازد، کار ارزنده‌ای است اما واقعا چه نیازی به چنین کاری است. در واقع او تصاویر کارهای مختلف دیگران را کنار هم قرار داده و فیلم تازه‌ای ساخته که هر لحظه از اثری به اثر دیگر کات می‌خورد و مثلا قرار است که روایت واحدی را در بر گیرد.

اما باور بفرمایید تماشای فیلم از جایی به بعد واقعا کار مشکلی است. اصلا چرا یکی باید حاصل دسترنج دیگران را چنین کنار هم قرار دهد که ما را عصبانی کند؟ چرا باید از قاب‌های دیگران استفاده کرد و فیلم خود را ساخت؟ احتمالا پس از تماشای «ایالت تباهی» دیگر مانند گذشته به سینمای صامت نگاه نخواهید کرد.

«کارگردان پلان‌ها و سکانس‌های فیلم‌های مختلف صامت را کنار هم قرار داده و داستانی تازه از دل آن‌ها بیرون کشیده است.»

۳. ۵۰۰۰ انگشت دکتر تی (The 5000 Fingers Of Dr. T.)

38

  • کارگردان: روی رولند
  • بازیگران: تامی رتینگ، هانس کانرید و ماری هیلی
  • محصول: ۱۹۵۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۳٪

فیلم «۵۰۰۰ انگشت دکتر تی» فیلم متعارف‌تری نسبت به اثر قبلی فهرست است. اجازه دهید برای لحظاتی از سینمای تجربی فاصله بگیریم و به سمت هالیوود حرکت کنیم. آن هم هالیوود دوران استودیویی که آثارش قصه‌محور هستند و سازندگان آثار مختلف تلاش می‌کردند داستان‌ را بر هر چیز دیگری ارجح بدانند. در چنین چارچوبی روی رولند، کارگردان فیلم اثری درباره‌ی کابوس‌های بچه‌ای ساخته که در آن‌ها در تلاش است که عده‌ای کودک و نوازنده‌ی نابغه‌ی پیانو را نجات دهد.

همه‌ی این حرف‌ها به این معنی نیست که می‌توان به تماشای «۵۰۰۰ انگشت دکتر تی» نشست و لذت برد. اصلا چنین فیلمی در فهرست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان وجود ندارد. در این جا هم فیلم‌ساز به نحوی دیگر موفق شده مخاطبش را عصبی کند و کاری کند که سلامت عقل خود را زیر سوال ببرد. از ابتدا تا انتها کودک حاضر در فیلم در هزارتویی از رویا و کابوس گرفتار آمده که هیچ انتهای ندارد. در این میان رنگ‌های تکنی‌کالر فیلم هم به جای آن که باعث ایجاد زیبایی شوند و به مخاطب آرامش دهند، روی اعصاب او راه می‌روند.

تصاویر گاه شاد و رنگارنگ اثر قرار نیست مخاطب را در دل یک رویای زیبا و پر از احساس غرق کند. بلکه کاملا برعکس؛ این فیلمی است درباره‌ی فرزندی که کابوس‌های ترسناک فراوانی دارد. در این جا با قصه کودکی طرف هستیم که پدر بالای سرش نیست. او معلم پیانوی خود را دوست ندارد؛ چرا که وی را رقیبی برای پدرش می‌داند.

حال به سال ساخت فیلم توجه کنید. در آن دوران حضور زنان مستقل در آمریکا رو به افزایش بود و همین هم برخی از هنرمندان را به واکنش واداشته بود. در چنین چارجوبی فیلم‌هایی این چنین هم ساخته می‌شدند که به تاثیر نبودن یا عدم حضور والدین بر زندگی فرزندان اشاره می‌کردند. حال جهان هنرمندانه‌ی موسیقی و ترکیبش با کابوس‌های کودک حاضر در قصه، تبدیل به فیلمی شده که هر لحظه تماشاگرش آرزو می کند کاش زودتر تمام شود.

البته اگر فکر می‌کنید که این به معنای بد بودن فیلم است، سخت در اشتباه هستید. اصلا قصد سازندگان همین بوده که مخاطب را با حال بد از سالن سینما به بیرون بفرستد. در این میان قاب‌بندی‌ها و دکورهای فیلم هم به فیلم‌برداری و نورپردازی و رنگ‌بندی اثر کمک کرده تا با یکی از بهترین فیلم‌های فهرست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان طرف شویم. به ویژه که فیلم «۵۰۰۰ انگشت دمتر تی» بسیار به تفاسیر روانشناختی آن هم از جنس فرویدی راه می‌دهد.

«کودکی در حال یاد گرفتن پیانو از یک معلم موسیقی است. او مدام کابوس می‌بیند. در کابوس‌هایش در حال نجات کودکانی دیگر مانند خود است. البته نوازنده‌های پیانو نابغه هم در این کابوس‌ها حضور دارند. چرا که این کودک دل خوشی از معلم پیانویش ندارد. او تصور می‌کند که این معلم قرار است با مادر بیوه‌اش وارد رابطه شود و این به معنای قرار گرفتن معلم در جایگاه پدر است …»

۲. زوال عقل (Dementia)

39

  • کارگردان: جان پارکر
  • بازیگران: آدرین برت، برونو و سوتا و بن رزمن
  • محصول: ۱۹۵۵، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۵٪

تصور کنید که به تماشای داستان زنی نشسته‌اید که در وسط شهر لس آنجلس، آن هم در یک شب تاریک به مشکل برخورده است. فیلم هم هیچ دیالوگی ندارد و باید مدام با کابوس‌ها و ترس‌های زنی طرف شوید که معلوم نیست در جستجوی چیست. فیلم «زوال عقل» از المان‌های سینمای ترسناک روانشناختی و البته کلیشه‌های سینمای نوآر برای ساختن دنیایی دیوانه‌وار استفاده کرده که هیچ چیزش سر جایش نیست.

مانند تمام فیلم‌های فهرست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان این یکی هم تلاش می‌کند شخصیت اصلی خود را در هزارتویی از خیال و واقعیت قرار دهد و تماشاگر را وادارد که تشخیص دهد کدام به کدام است. در چنین چارچوبی قطعا با اثری طرف هستیم که قصد بر هم زدن حال و هوای مخاطبش را دارد. البته فشار روانی وارد شده به شخصیت زن آن قدر زیاد است و شکل تعریف کردن داستان آن قدر دور از انتظار، که قطعا این مخاطب نسبت به سلامت روان خود شک می‌کند.

اگر حوصله داشتید و توانستید فیلم را تا به انتها ببینید، متوجه خواهید شد که تجربه‌ی یکه‌ای را پشت سر گذاشته‌اید. چرا که این فیلم در ظاهر قصه‌گو، به دنبال ساختن جهانی پر از کابوس است که گویی تقدیر و سرنوشتی شوم پدیدش آورده است. بدون دیالوگ بودن فیلم هم عامل دیگری است که باعث می‌شود تماشاگر احساس کند که فیلمی متفاوت را به تماشا نشسته است. اصلا ترکیب این دو عامل با هم خیابان‌های لس آنجلس و کوچه پس کوچه‌هایش به جهنم تبدیل کرده است.

در چنین چارچوبی از طریق نام فیلم هم می‌توان حدس زد که با چه اثری طرف هستیم؛ در این جا زنی در مرکز قاب قرار دارد که انگار عقلش را از دست داده یا تحت فشار در حال دیوانه شدن است. فیلم‌ساز هم به جای این که به عنوان ناظر بی‌طرف قصه را تعریف کند یا این که تلاش کند از شخصیت فاصله بگیرد، به او نزدیک شده و قصه را از زوایه‌ی نگاهش پیش می‌برد. در چنین قابی است که باید هم با اثری دیوانه‌وار سر و کار داشته باشیم که سر از لیست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان درمی‌آورد و البته مانند زن توانایی گفتن کلامی بر زبان ندارد. از سوی دیگر می‌توان این فیلم را در نقطه‌ی مقابل فیلم قبلی فهرست قرار داد و آن را در جهت دفاع از حقوق زنانی دانست که تلاش می‌کنند مستقل زندگی کنند.

از همه‌ی این موارد گذشته آن چه که مخاطب را بیش از همه تا حد جنون پیش می‌برد، مشخص نبودن چرایی پشت اتفاقات است.

«زنی در اتاق هتلش از یک کابوس بیدار می‌شود. او سراسیمه لباس می‌پوشد و از هتل بیرون می‌زند. مقصدش مشخص نیست و نمی‌داند که باید چه کند. وارد کوچه‌ی تاریک و خلوتی می‌شود که شخصی در آن به وی حمله می‌کند و …»

۱. تمیز، تراشیده (Clean, Shaven)

40

  • کارگردان: لاج کریگان
  • بازیگران: پیتر گرین، آلیس لویت و مگان اوون
  • محصول: ۱۹۹۳، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪

فیلم اول فهرست یک راست سراغ شخصیتی با بیماری اسکیزوفرنی رفته و تلاش کرده که روان آشفته‌ی او را به تصویر بکشد تا دیگر هیچ جایی برای شک و شبهه باقی نماند که این یک فیلم درباره‌ی سلامت روان است که ساخته شده که مخاطبش به عقل خود شک کند و سلامت روانش را زیر سوال ببرد. اصلا همین که فیلم‌ساز مانند فیلم قبلی فهرست به جای دوری از شخصیت، به وی نزدیک شده و تلاش کرده که قصه را از زاویه‌ی نگاه یک آدم مبتلا به اسکیزوفرنی تعریف کند باعث شده که سر از صدر این فهرست درآورد. البته که توانایی فیلم‌ساز در ساختن این جهان هذیانی و مالیخولیایی، بیش از هر چیزی در اقبال نسبت به آن تاثیر دارد.

محال است که در حین تماشای فیلم چند مرتبه‌ای تصمیم به قطع کردن و ادامه ندادنش نگیرید. این بالاخره اثری است دیوانه‌وار. فیلم‌ساز هم مشخص است که مدت‌ها درباره‌ی ذهن یک آدم این چنینی تحقیق کرده و تلاش داشته که فیلمی نزدیک به واقعیت بسازد تا مخاطب هم تجربه‌ای نزدیک به واقعیت را پشت سر گذارد. برای رسیدن به چنین دستاوردی طبعا باید این موضوع را که ممکن است فیلمش مخاطب دل نازک را پس بزند، به جان خرید.

نکته‌ی دیگری که باعث می‌شود تماشای فیلم به تجربه‌ی تلخی تبدیل شود تلاش شخصیت اصلی برای عاقل ماندن است. در آثار بسیاری با روان آشفته‌ی شخصیت‌ها طرف هستیم. همین که شخصیت از این روان‌نژندی آگاه شود، همه چیز بیشتر به هم می‌ریزد؛ چرا که رفتارش برای عاقل ماندن و رفتار درست بیشتر او را دیوانه جلوه می‌دهد.

در چنین قابی تصور کنید که درون ذهن شخص هم قرار دارید و فیلم‌ساز موفق شده ترجمان تصویری مناسبی برای نمایش دادن و ترسیم ذهنیات این مرد درست کند. چنین است که فیلم «تمیز، تراشیده» در صدر فهرست ۱۰ فیلم درباره سلامت روان قرار می‌گیرد.

در این میان و با هر چه جلوتر رفتن فیلم، داستان پیچیده‌تر می‌شود. از جایی به بعد تلاش های مرد برای عاقل ماندن به جستجوی او برای یافتن دختر گمشده‌اش گره می‌خورد. حال مخاطب در می‌ماند و نمی‌داند که آیا این دختر اصلا وجود خارجی دارد یا نه؟ از سویی تلاش‌های دیوانه‌وار مرد تماشای فیلم را به یک تقلای تمام نشدنی تبدیل می‌کند و از سوی دیگر مخاطب دلش برای دختری که حتی از وجودش اطمینان ندارد، می‌سوزد.

حلاصه که هیچ فیلمی بهتر از اثری که شخصیت اصلی آن از عدم سلامت روان رنج می‌برد، برای قرار گرفتن در صدر چنین فهرستی مناسب نیست. بازی پیتر گرین هم در ساخته شدن درست این فضا بی تاثیر نیست.

«مردی از یک اسکیزوفرنی حاد رنج می‌برد. او بعد از تشخیص بیماری خود تلاش می‌کند که با آن مبارزه کند و اجازه ندهد که بیماری بر او غلبه کند؛ چرا که باید دختر گمشده‌اش را پیدا کند و در صورت غلبه‌ی بیماری برای همیشه او را از دست خواهد داد …»

منبع: خبرآنلاین

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید