۱۰ فیلم بد با بازیهای فوقالعاده خوب
در این مقاله، به بررسی ۱۰ فیلم بد خواهیم پرداخت که در آنها بازیگری عالی به چشم میخورد، و با وجود کیفیت پایین فیلم، بازیگران با استعداد درخشیدهاند.
سینما همیشه یک بستر مناسب برای معرفی استعدادهای جدید و برجسته بوده است. برخی از فیلمها ممکن است از نظر کیفیت به سطح بالایی نرسند، اما بازیگران آنها توانستهاند با عملکرد خود نور امیدی در دل مخاطبان روشن کنند.
در این مقاله، به بررسی ۱۰ فیلم بد خواهیم پرداخت که در آنها بازیگری عالی به چشم میخورد، و با وجود کیفیت پایین فیلم، بازیگران با استعداد درخشیدهاند.
۱۰. فلینستونها (The Flintstones)
- سال انتشار: ۱۹۹۴
- امتیاز IMDB فیلم: ۵ از ۱۰
- مدت زمان: ۹۱ دقیقه
تبدیل یک اثر انیمیشنی محبوب به فیلم همیشه یکی از چالشهای بزرگ در صنعت سینما بوده است. این تلاشها معمولاً با چالشهای زیادی مواجه میشود، از جمله تلاش برای حفظ عناصر اصلی که باعث محبوبیت منبع اصلی شدهاند. در طول سالها، نمونههای زیادی از این نوع تبدیلها مشاهده شده است، از فیلم پاپی 1980 و آلویین و سنجابها تا فیلمهای گارفیلد و بازسازیهای زنده دیزنی در دوران مدرن. هر کدام از این تلاشها سعی داشتهاند تا جذابیت انیمیشنهای کلاسیک را در قالبی جدید ارایه دهند؛ اما بسیاری از این تبدیلها نتوانستهاند به درستی جادو و جذابیت نسخههای اصلی را به تصویر بکشند.
فیلم فلینستونها با کارگردانی برایان لئا و بازیگران برجستهای چون جان گودمن و ریک موریانیس، نمونهای از این چالشها و موفقیتهاست. در این فیلم، جان گودمن در نقش فرد فلیندستون و ریک موریانیس در نقش بارنی رابل بازی کردهاند. با وجود اینکه این فیلم با نقدهای متنوعی روبرو شد و به نظر میرسد نتوانسته به تمام انتظارات و معیارهای خود برسد، اما در زمینه انتخاب بازیگران موفق عمل کرده است.
یکی از نقاط قوت این فیلم، انتخاب مناسب جان گودمن به عنوان فرد فلیندستون است. جان گودمن با تواناییهای بازیگری خود به خوبی توانسته است شخصیت فرد فلینستون را زنده کند. حتی اگر خود گودمن در مورد کار کردن در این فیلم چندان رضایت نداشته باشد، اما توانسته با صدای خاص و حرکات خود، به شکلی وفادار به شخصیت کارتونی فرد فلینستون عمل کند. او با استفاده از فیزیک بدنی و احساسات مشابه با شخصیت انیمیشنی، موفق شده است تا به نوعی ارتباطی قوی با مخاطبان برقرار کند و حس آشنای شخصیت اصلی را به بینندگان منتقل کند.
۹. عاج فیل (Tusk)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۳ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۰۲ دقیقه
فیلم عاج فیل داستان والاس برایتون (با بازی جاستین لانگ)، مجری پادکست، را روایت میکند که به دست هاوارد هاو (با بازی مایکل پارکس) به اسارت گرفته میشود. هاو، مردی که به والروسها (آببازها) علاقهمند و نسبت به انسانها تنفر دارد، قصد دارد تا برایتون را به یک والروس انسانی تبدیل کند. این هدف، بهیکفیلم ترسناک بصری به شدت آزاردهنده و غیرقابل تحمل برای بسیاری تبدیل شده است. با این حال، یکی از دلایلی که عاج فیل موفق شده است پیروان خاص خود را به دست آورد، اجرای دو بازیگر اصلی آن است.
مایکل پارکس در نقش هاواردهاو، نقش یک ضدقهرمان پیچیده و ترسناک را به عهده دارد. او با شخصیتپردازی عمیق و قدرت بازیگری خود، به خوبی توانسته است این شخصیت را از نظر روانشناختی و عاطفی به تصویر بکشد. در حالی که هدف هاو به ظاهر ممکن است خندهدار به نظر برسد تبدیل انسانها به والروس اما پارکس با لحن جدی و حرکات دقیق خود، این هدف را به شکلی باورپذیر و دراماتیک به نمایش میگذارد. او موفق شده است تا جنبههای تاریک و غیرعادی شخصیت خود را به خوبی منتقل کند و به همین دلیل، تماشاگران میتوانند با وجود تمام عجیبوغریب بودن داستان، به راحتی با شخصیت هاو درگیر شوند و از آن بترسند.
جاستین لانگ در نقش والاس برایتون، با نمایش کامل ترس ووحشت، یکی دیگر از ارکان کلیدی فیلم است. لانگ توانسته است احساسات عمیق و واقعی را در مواجهه با شرایط وحشتناک فیلم به تصویر بکشد. ترس و اضطراب او در طول فیلم به طور مداوم با شدت و واقعیت به نمایش درمیآید. به بینندگان این امکان را میدهد که با شخصیت او همذاتپنداری کنند. اگر لانگ به جنبههای کمدی یا غیرجدی شخصیت خود میپرداخت، تاثیرگذاری فیلم به شدت کاهش مییافت.
۸. اسکوبی دو (Scooby-Doo)
- سال انتشار: ۲۰۰۲
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۳ از ۱۰
- مدت زمان: ۸۶ دقیقه
فیلم اسکوبی دو از نظر کیفیت دچار ضعفهای زیادی هستند. شخصیتهای گروه محبوب کارتون به شکلی عجیب نوشته شدهاند و لحن کلی فیلمها با منبع اصلی تطابق ندارد. با این حال، در میان تمام این ضعفها، یک نقطه قوت برجسته وجود دارد و آن هم عملکرد متیو لیلارد در نقش شگی است.
متیو لیلارد به طور کامل شخصیت شگی را در فیلم تجسم کرده است. او نه تنها از نظر ظاهری شباهت زیادی به شگی دارد، بلکه حرکات و ویژگیهای خاص او را نیز به خوبی به نمایش میگذارد. اما شاید مهمترین جنبه عملکرد لیلارد، توانایی او در تقلید صدای کیسی کاسم، که نسخه اصلی شگی در کارتون بود، باشد. لیلارد توانسته است به نحوی صدا و لحن کاسم را به تصویر بکشد که حتی در مقایسه با دیگر نسخهها، کاملاً معتبر و آشنا به نظر میرسد.
با وجود اینکه فیلم با نقدهای منفی مواجه شدند و به خاطر نوشتار عجیب شخصیتها و لحن غیرقابل تطابق با کارتون اصلی مورد انتقاد قرار گرفتند، عملکرد لیلارد در نقش شگی توانست درخشش خاصی داشته باشد. او با وفاداری به روح و خصوصیات شخصیت، توانسته است در میانه نقدها و نظرات منفی، موفقیت خود را حفظ کند.
۷. جوخهی انتحار (Suicide Squad)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۹ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۲۳ دقیقه
دنیای گسترده دیسی (DCEU) به طور کلی با شکستهای زیادی مواجه شده است. از عدم موفقیت باکس آفیس لیگ عدالت تا شکست مالی بلک آدم، این جهان سینمایی نتوانسته است تاثیر عمیقی بر روی مخاطبان بگذارد. با این حال، در میان این ناکامیها، یک استثنا وجود دارد و آن هم نقشآفرینی مارگو رابی در نقش هارلی کوین است.
فیلم جوخه خودکشی با ضعفهای زیادی روبهرو بود: از داستان ضعیف و شخصیتهای غیرجذاب گرفته تا تدوین نامنظم. این عوامل باعث شدند که فیلم نتواند انتظارات را برآورده کند و به موفقیت چشمگیری دست نیابد. با این حال، در میان این مشکلات، مارگو رابی به عنوان اولین هارلی کوین سینما، به طور قابل توجهی درخشان ظاهر شد. او با بازی زنده و پر انرژی خود توانست تا حد زیادی نقصهای فیلم را پوشش دهد.
مارگو رابی با ایفای نقش هارلی کوین، شخصیت یک ضدقهرمان دیوانه و پرجنب و جوش، توانست تعادلی فوقالعاده بین عشق به آشوب و کاریزما برقرار کند. او با تواناییهای بازیگری خود، توانسته است ویژگیهای پیچیده و منحصر به فرد هارلی کوین را به نمایش بگذارد. به گونهای که تماشاگران نتوانند به راحتی بر علیه او قضاوت کنند. این تعادل در شخصیتپردازی هارلی کوین، که شامل جنبههای دیوانگی و جذابیت میشود، دستیابی به آن به سادگی امکانپذیر نیست و رابی با اجرای برجستهاش توانسته است به خوبی این تعادل را برقرار کند.
۶. دزدان دریایی کارائیب ۳ (Pirates of the Caribbean)
- سال انتشار: ۲۰۰۷
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۶۸ دقیقه
دزدان دریایی کارائیب با شروع قدرتمند خود به سرعت به محبوبیت رسید، اما به تدریج با پیچیدگیهای فزاینده داستان و انبوه شخصیتها، به ویژه در فیلم سوم، به مشکلی جدی برخورد کرد. با این حال، در میان تمامی ضعفهای این فیلم، چندین اجرا و عملکرد بازیگران هستند که مانع از تبدیل شدن کامل آن به یک تجربه خستهکننده میشوند.
انتخاب ژفری راش برای نقش باربوسا در نفرین مروارید سیاه یک حرکت بسیار هوشمندانه بود که یکی از بهترین شخصیتهای این مجموعه را خلق کرد. راش در این فیلم سوم نیز به نقش خود بازگشته و با جانی دپ، در نقش جک اسپارو، همکاری میکند. همکاری این دو شخصیت، یکی از بهترین لحظات این فیلم و حتی کل مجموعه را رقم زده است. توانایی راش در به تصویر کشیدن باربوسا به شکلی پیچیده و جذاب، و در کنار آن، تعاملهای جذاب او با جک اسپارو، به فیلم عمق و جذابیت ویژهای بخشیده است.
جانی دپ، که در نقش جک اسپارو به شهرت رسید، با وجود اینکه در دنبالههای بعدی این نقش کمانرژیتر به نظر میرسید، هنوز در این فیلم سوم انرژی و جذابیت خاص خود را حفظ کرده است. در پایان دنیا، دپ توانسته است شخصیت منحصر به فرد و غیرقابل پیشبینی جک اسپارو را با همان روحیه و زندهدلی که در ابتدا شناخته شده بود، به نمایش بگذارد. این انرژی و زندگی بخشی که دپ به نقش خود میدهد، به فیلم کمک میکند تا در میان داستانهای پیچیده و شخصیتهای متعدد، همچنان جالب و سرگرمکننده باقی بماند.
۵. سولو داستانی از جنگ ستارگان (Solo: A Star Wars Story)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۳۵ دقیقه
این فیلم از زمان اکران اولیهاش به عنوان فرزند ناخلفی در سری فیلمهای جنگ ستارگان شناخته شده است. این فیلم تنها اثری در این مجموعه است که در گیشه موفقیت چندانی نداشت و نتوانست واکنش مثبت تماشاگران را به خود جلب کند.
با اینکه فیلم مشکلات زیادی در نویسندگی و ریتم خود دارد، اما بازیهای آلدن ارنرایک و دونالد گلاور فیلم را به طور قابل توجهی ارتقا دادهاند. به ویژه ارنرایک به خوبی توانسته رفتارها و حالات یک هان سولوی جوان را به تصویر بکشد و در بسیاری از صحنهها تقریباً شبیه به نسخه جوانتر هریسون فورد به نظر میرسد. در همین حال، گلاور توانسته آن خونسردی و جذابیتی که همیشه بیلی دی ویلیامز به لاندو میبخشید را به نمایش بگذارد. اینکه مشکلات فیلم بیشتر به داستان آن مربوط میشود تا به انتخاب بازیگران برای شخصیتهای نمادین، گواهی بزرگی بر استعداد بازیگران درگیر است.
۴. ایندیانا جونز و گردانه سرنوشت (Indiana Jones and the Dial of Destiny)
- سال انتشار: ۲۰۲۳
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۴۲ دقیقه
سه فیلم اول ایندیانا جونز از بهترین فیلمهای تمام دوران هستند. از زمان اکران آخرین جنگ صلیبی در سال ۱۹۸۹، شخصیت ایندیانا جونز دو بار دیگر بازآفرینی شده است که هر دو نتیجههای مشابهی به همراه داشتهاند. با اینکه فیلم گردانه سرنوشت محصول ۲۰۲۳ نسبت به قلمرو جمجمه بلورین محصول ۲۰۰۸ فیلم قویتری است؛ اما همچنان با اتکای بیش از حد به CGI و برخی از صحنههای اکشن ناامیدکننده دست و پنجه نرم میکند. این فیلم همچنین تنها فیلمی در این مجموعه است که نتوانسته است در گیشه به موفقیت آن چنانی دست یابد.
با وجود همه این مشکلات، گردانه سرنوشت شجاعت این را دارد که به ایندیانا جونز عمقی بیشتر از همیشه بدهد، به طوری که بازی هریسون فورد در برخی از احساسیترین لحظات فرانچایز میدرخشد. یکی از بهترین نمونهها، صحنهای است در اواخر فیلم که ایندی با هلنا، با بازی فیبی والربریج، درباره سرنوشت پسرش، مات، صحبت میکند.
۳. شیشه (Glass)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۲۹ دقیقه
فیلم شیشه سومین فیلم از یک سهگانه است که در طول تقریبا دو دهه منتشر شده است. این فیلم دنبالهای برای هر دو فیلم شکستناپذیر، شکاف است و قرار است دیوید دان، با بازی بروس ویلیس، را در مقابل کوین وندل کرامب، با بازی جیمز مکآووی، که به نام هورد نیز شناخته میشود، قرار دهد. در حالی که دو فیلم قبلی با استقبال خوبی مواجه شدند، شیشه به عنوان یک پایانبندی ناامیدکننده تلقی شد.
با این حال، اکثر مشکلات فیلم مربوط به داستان آن است. این فیلم به طور قابل توجهی توسط دو بازی برجسته مکآووی و ساموئل ال. جکسون، که به عنوان آقای گلس بازمیگردد، تقویت شده است. صحنهای که در آن مکآووی باید هر بار که مجموعهای از چراغهای بزرگ به او میتابند، به طور کامل شخصیتها را تغییر دهد، یک نمایش واقعی از هنر بازیگری است. جکسون شاید کارهای زیادی برای انجام دادن نداشته باشد، اما او همچنان یک شرور عالی را بازی میکند که نسبت به قبل عمق بیشتری پیدا کرده است.
۲. حماسه کولی (Bohemian Rhapsody)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۳۵ دقیقه
فیلم بوهمین راپسودی داستان گروه افسانهای کوئین و خواننده اصلی آن، فردی مرکوری، را روایت میکند. این فیلم مسیری را که این گروه طی کرده تا به یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین گروههای موسیقی تاریخ تبدیل شود، به تصویر میکشد. از لحظههای آغازین شکلگیری گروه تا اجرای فراموشنشدنی و تاریخی آنها در کنسرت لایو اید در سال ۱۹۸۵، این فیلم سعی دارد تا برخی از مهمترین و نمادینترین لحظات این گروه را به نمایش بگذارد.
فیلم فردی مرکوری که در سال ۲۰۱۹ نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم شد، نتوانست در این بخش برنده شود. اما رامی ملک توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای نقشآفرینی خود به عنوان فردی مرکوری به دست آورد. بسیاری از بحثها و نقدهای پیرامون این فیلم در زمان اکران اولیه آن، بر عملکرد ملک متمرکز بود و این عملکرد حقیقتا قوی است. او بهطور کامل در نقش مرکوری فرو میرود و با وجود اینکه خودش ترانهها را نمیخواند، بهعنوان جایگزین فیزیکی خواننده گروه کوئین در اجراها بسیار مناسب است.
با گذشت زمان و نگاهی دوباره به این فیلم، مشخص شده که زندگی نامهی مرکوری عنوان یک فیلم زندگینامهای چندان عالی نبوده است. بسیاری از جنبههای زندگی مرکوری در این فیلم نادیده گرفته شدهاند. با این حال، بازی ملک همچنان بینظیر است و تماشای فیلم را ارزشمند میکند. بازسازی اجرای زندهای که در پایان فیلم انجام شده، بهویژه بسیار شگفتانگیز است و ملک با دقت تمام حرکات مرکوری را از پرزرقوبرقترین رقصها تا کوچکترین تکانهای سر تقلید میکند.
۱. دبلیو ای (W.E)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۲۰ دقیقه
فیلم دبلیو ای دو داستان موازی را روایت میکند؛ یکی در دهه ۱۹۳۰ و دیگری در دهه ۱۹۹۰. در داستان اول، عشق ممنوعه بین ادوارد هشتم (با بازی جیمز دارسی) و والیس سیمپسون (با بازی اندریا رایزبورو) نمایش داده میشود. ادوارد هشتم که برای عشق به والیس، تاج و تخت بریتانیا را رها میکند، با تصمیم خود جنجالی بزرگ در تاریخ ایجاد میکند.
والیس، زنی آمریکایی و مطلقه، از سوی جامعه بریتانیایی و خاندان سلطنتی مورد تنفر و انتقاد قرار میگیرد. داستان دوم درباره زنی به نام والی وینتروپ (با بازی ابی کورنیش) است که در دهه ۱۹۹۰ زندگی میکند و شیفته داستان عاشقانه ادوارد و والیس میشود. والی که خود در یک ازدواج ناموفق گرفتار است، از طریق جستجو و تحقیق در مورد زندگی والیس، به شناخت جدیدی از خود و زندگیاش میرسد.
هر بازیگری نمیتواند دیالوگهای خشک را طبیعی جلوه دهد. یک مثال عالی برای این موضوع، فیلم دبلیو ای است. هر بار که رایزبورو روی صفحه ظاهر میشود، فیلم بلافاصله جذابتر میشود. رایزبورو به طور مداوم قادر است دیالوگهای ناشیانه را به گونهای طبیعی ارائه دهد که به نظر میرسد کاملا عادی هستند. همچنین شبیه بودن او به سیمپسون واقعی نیز بیتاثیر نیست.
هرچند که این فیلمها به دلیل ضعفهای مختلف نتوانستند موفقیتهای بزرگی کسب کنند، اما بازیگران با استعداد و توانمند آنها توانستند با اجرای خوب خود، فیلمها را دیدنیتر کنند. این نشان میدهد که حتی در بدترین فیلمها نیز میتوان اجرایهای خوبی را پیدا کرد که ارزش تماشا دارند.
منبع: مایکت