دسیسه سیاستمداران در "سیاهترین ساعت"
سیاهترین ساعت یک تریلر سیاسی هیجان انگیز در مورد جنگ با هدف جلب توجه مقطعی مخاطبان نیست. میتوان آن را یک نسخه دهه ۱۹۴۰ از سریال خانه پوشالی در نظر گرفت، جایی که نخست وزیر یک کشور در شرف جنگ باید با دسیسههای سیاستمدارانی دست و پنجه نرم کند که میخواهند او را زمین بزنند.
کد خبر :
۵۵۴۶۴
بازدید :
۱۱۹۰
گاردین | پیتر بردشاو، در زمانهای که بریتانیا به شکل مفتضحانهای از اتحادیه اروپا خارج شده و احزاب سیاسی ما به دنبال رسمی کردن این جدایی و تنها گذاشتن اتحادیهای هستند که با مشکلات زیادی مواجه شده و به دنبال این است که حتی از وقوع یک جنگ جلوگیری کند، این مدت چند فیلم قابل توجه درباره بریتانیای دهه ۱۹۴۰ بر روی پرده سینماها آمده است.
چند ماه پیش کریستوفر نولان با فیلم دانکرک ما را در این عملیات نظامی مهم غوطه ور کرد و حال، جو رایت کارگردان که اتفاقا خودش هم در یکی از فیلم هایش به نام تاوان (۲۰۰۷) صحنههای شجاعانهای از عملیات دانکرک را به تصویر کشیده بود، با فیلم تازه خود به نام سیاهترین ساعت، به شکلی هیجان انگیز و فریبنده دوباره به سراغ دهه ۱۹۴۰ میرود و داستان زندگی وینستون چرچیل را روایت میکند، آن هم در مقطعی که نیروهای هیتلر از کانال عبور کرده بودند و آماده حمله به بریتانیا بودند. فیلم نامه این کار را آنتونی مک کارتن نوشته است، کسی که پیشتر فیلم زندگی نامهای تئوری همه چیز (۲۰۱۴) را هم در مورد استیون هاوکینگ نوشته بود.
سیاهترین ساعت یک تریلر سیاسی هیجان انگیز در مورد جنگ با هدف جلب توجه مقطعی مخاطبان نیست. میتوان آن را یک نسخه دهه ۱۹۴۰ از سریال خانه پوشالی در نظر گرفت، جایی که نخست وزیر یک کشور در شرف جنگ باید با دسیسههای سیاستمدارانی دست و پنجه نرم کند که میخواهند او را زمین بزنند.
سیاهترین ساعت یک تریلر سیاسی هیجان انگیز در مورد جنگ با هدف جلب توجه مقطعی مخاطبان نیست. میتوان آن را یک نسخه دهه ۱۹۴۰ از سریال خانه پوشالی در نظر گرفت، جایی که نخست وزیر یک کشور در شرف جنگ باید با دسیسههای سیاستمدارانی دست و پنجه نرم کند که میخواهند او را زمین بزنند.
نکته جالب توجهی که فیلم به ما یادآوری میکند این است که با وجود این که خیلی از مسئولان کشور در آن زمان به دنبال مماشات با آلمان بودند، ولی باز هم همه در برابر نخست وزیری چرچیل موضع گرفتند. تنها دیوید لو کارتونیست بود که آشکارا از چرچیل حمایت میکرد.
در ماجرایی که فیلم روایت میکند، به نظر میرسد به جای هیتلر و موسولینی، این سیاستمداران داخلی همچون چمبرلین و هالیفاکس هستند که به دشمنان اصلی چرچیل تبدیل شده اند. همین سیاستمداران هستند که طرفدار مذاکره با نازیها هستند و تلاش میکنند کابینه چرچیل و موقعیت او را در پارلمان تضعیف کنند.
این دو سیاستمدار را به ترتیب، رونالد پیکاپ و استیون دیلین بازی میکنند. دیلین به خوبی شخصیتی همچون یک روباه بی رحم را به تصویر میکشد. بن مندلسون در نقش جرج ششم ظاهر شده است، کسی که در ابتدا موافق مماشات است، ولی به تدریج طرفدار تفکرات چرچیل میشود. در یکی از صحنههای فیلم، او به چرچیل اعلام میکند که وظیفه اش حمایت از سیاستهای اوست.
این دو سیاستمدار را به ترتیب، رونالد پیکاپ و استیون دیلین بازی میکنند. دیلین به خوبی شخصیتی همچون یک روباه بی رحم را به تصویر میکشد. بن مندلسون در نقش جرج ششم ظاهر شده است، کسی که در ابتدا موافق مماشات است، ولی به تدریج طرفدار تفکرات چرچیل میشود. در یکی از صحنههای فیلم، او به چرچیل اعلام میکند که وظیفه اش حمایت از سیاستهای اوست.
سیاهترین ساعت شباهتهای آشکاری با فیلم چرچیل دارد که جاناتان تپلیزکی در همین سال ۲۰۱۷ با بازی برایان کاکس کارگردانی کرد. همچون آن فیلم، در این جا هم چرچیل یک دختر زیبای جوان به عنوان منشی خود دارد که لیلی جیمز نقش آن را بازی میکند.
کسی که چرچیل در ابتدا بسیار با او بدخلقی میکند. این جا هم کریستین اسکات توماس در نقش یک همسر تندخو و مهربان ظاهر میشود و به همان صورت چرچیل تپلیزکی، در پوشاندن لباسهای نخست وزیر کمکش میکند. البته برخلاف آن فیلم، این جا اسکات توماس به عنوان همسر چرچیل فرصت بیش تری برای خودنمایی دارد. ولی سیاهترین ساعت در مجموع عظیمتر و تاثیرگذارتر از آن فیلم است. این امر از ابعاد جاه طلبانه تر، ریتم روایی تندتر و بازی بازیگر نقش اول آن نشات میگیرد.
هر بار که یک فیلم درباره چرچیل میبینم، آرزو میکنم این بار هم قرار نباشد شاهد بازی یک بازیگر سخنور باشم که گریم سنگینی دارد، همان کلاه و کراوات همیشگی را میپوشد، سیگار میکشد و هم چنان که چانه اش را به شکل خاصی در میآورد و سعی میکند با لحن چرچیل صحبت کند، با پاهایش بر زمین میکوبد. ولی این بار بدون هیچ بحثی، گری الدمن در نقش چرچیل حیرت انگیز است.
هر بار که یک فیلم درباره چرچیل میبینم، آرزو میکنم این بار هم قرار نباشد شاهد بازی یک بازیگر سخنور باشم که گریم سنگینی دارد، همان کلاه و کراوات همیشگی را میپوشد، سیگار میکشد و هم چنان که چانه اش را به شکل خاصی در میآورد و سعی میکند با لحن چرچیل صحبت کند، با پاهایش بر زمین میکوبد. ولی این بار بدون هیچ بحثی، گری الدمن در نقش چرچیل حیرت انگیز است.
او به خوبی موفق میشود حالت بچگانه صورت چرچیل در هنگام آرامش، مضحکی و تغییر چهره عمدی او هنگام شوخی کردن، و خشکی و سردی او را هنگام ناراحتی به تصویر بکشد.
چرچیل شخصیتی است که هنوز جا برای کار زیاد دارد. مثلا میتوان فیلمی درباره او ساخت و به بررسی عملکرد او حین شورشهای تونی پندی یا محاصره خیابان سیدنی پرداخت. یا این که چرا او به همان اندازه که از هیتلر متنفر بود، از مهاتما گاندی هم نفرت داشت.
چرچیل شخصیتی است که هنوز جا برای کار زیاد دارد. مثلا میتوان فیلمی درباره او ساخت و به بررسی عملکرد او حین شورشهای تونی پندی یا محاصره خیابان سیدنی پرداخت. یا این که چرا او به همان اندازه که از هیتلر متنفر بود، از مهاتما گاندی هم نفرت داشت.
البته توجیه او این بود که این دو نفر هر دو دشمن بریتانیا هستند. ولی فعلا مساله مهم این است، گری الدمن در سیاهترین ساعت چنان بازی پرقدرتی ارائه میدهد که نمیتوان از شخصیت چرچیل و این فیلم لذت نبرد. شخصیت چرچیلی که در فیلم میبینیم ترکیبی است از تاثیرگذاری بالای جرج اسمایلی (یک مامور اطلاعاتی خیالی در داستانهای جان لوکاره) و روحیه پرهیجان سید ویشس (نوازنده راک معروف انگلیسی).
منبع: سایت نقد روز
منبع: سایت نقد روز
۰