قتل دوست به خاطر خیانت
کد خبر :
۴۳۱۵۱
بازدید :
۲۴۶۹
پسرجوان وقتی فهمید بهترین دوستش با یکی از بستگانشان رابطه پنهانی دارد، در اقدامی خونین دوستش را در انبار کفش با ضربات چاقو به قتل رساند. این جوان پس از قتل به خاطر عذاب وجدان چند ساعتی را در خیابان پرسهزنی کرد تا اینکه با حضور در کلانتری بازار تسلیم ماموران شد.
عقربهها ساعت ٨:٣٠ دقیقه صبح سهشنبه ٢٨ شهریورماه امسال را نشان میداد که مسئولان یکی از بیمارستانهای جنوب تهران در تماس با ماموران کلانتری ١١٣ بازار از مرگ خونین پسر جوانی روی تخت بیمارستان خبر دادند. در ادامه تیمی از ماموران برای تحقیقات ابتدایی به بیمارستان رفتند.
ماموران در بیمارستان پی بردند که پسر ٢١سالهای به نام محمد صبح سهشنبه پس از اینکه هدف ضربات چاقوی خونینی قرار گرفته است، به بیمارستان منتقل شده و به پزشکان اعلام کرده که یکی ازدوستانش به نام محمد در انبار کفش بازار حضرتی او را هدف ضربات چاقو قرار داده است.
همین کافی بود تا با اعلام این خبر به بازپرس سیدسجاد منافیآذر از شعبه سوم دادسرای ناحیه ٢٧ تهران، همراه تیمی از ماموران اداره ١٠ پلیس آگاهی برای تحقیقات ویژه و دستگیری عامل جنایت در محل جنایت حاضر شوند. کارآگاهان در این شاخه از تجسسها به سراغ دوربینهای مداربسته رفته و با بررسی فیلم ضبطشده متوجه شدند زمانی که قربانی جنایت پای در محل کارش میگذارد، از سوی محمد که در انبار کفش خیابان امینالدوله به انتظار وی نشسته بود، با ضربات چاقو به قتل رسید و پس از زمینگیرشدن نگهبان جوان، قاتل پا به فرار گذاشت.
تجسسهای پلیسی برای دستگیری و بررسی علت این جنایت صبحگاهی ادامه داشت که ظهر همان روز محمد با حضور در کلانتری ١١٣ بازار خود را تسلیم ماموران کرد و گفت که من قاتل دوستم هستم.
غیرتی شدم که دست به قتل زدم
محمد ٢٥ساله که ورزشکار و تحصیلکرده است، پس از قتل بهترین دوستش به خاطر عذاب وجدان خودش را تسلیم ماموران کرد و در بازجوییها ادعا کرد که در یک جریان ناموسی دستش به قتل دوستش آلوده شده است. این متهم در گفتوگو با «شهروند» جزییات ماجرای این جنایت را توضیح داد:
سابقه داری؟نه، دانشجوی دانشگاه تربیت معلم کرج بودم و در رشته کشتی ورزش میکردم و هیچوقت به کلانتری نرفته بودم.
سیاوش را میشناختی؟
سیاوش بهترین دوستم بود که مثل برادرم دوستش داشتم.
پس چرا دست به قتل او زدی؟
غیرتی شدم و وقتی فهمیدم سیاوش با همسر یکی از بستگانم رابطه پنهانی دارد، دیگر نمیدانستم چه کاری باید انجام بدهم.
از کی متوجه این رابطه پنهانی شدی؟
دو هفته قبل بود که من همراه سیاوش و یکی از بستگانم به نام مهیار و همسرش برای عروسی به شهرستان رفتیم. داخل خودرو در صندلی عقب، من در کنار سیاوش نشسته بودم و طرف دیگرم همسر مهیار که ثریا نام دارد، نشسته بود. در مسیر متوجه شدم سیاوش و ثریا برای هم پیامک میفرستند و آنجا بود که متوجه رابطه پنهانی آنها شدم و تصمیم به انتقام گرفتم.
مهیار از این ماجرا مطلع شده بود؟
وقتی به او گفتم، بین او و ثریا درگیری رخ داد و ثریا به خانه پدریاش رفت. شنیدم که پدر ثریا نیز وقتی متوجه رابطه پنهانی دخترش با پسر جوان شد، با او درگیر شده است.
چرا خودت تصمیم به انتقام گرفتی و مهیار کاری نکرد؟
چون من پای سیاوش را به خانه آنها باز کردم، سیاوش فامیل دور ما بود و به خاطر دوستی نزدیکی که با هم داشتیم، به او اعتماد داشتم و مثل برادر خودم بود. من او را به خانه مهیار بردم و در اصل فکر میکنم من باعث دوستی و ارتباط آنها شدم.
چرا با صحبت مسأله را حل نکردی؟
قصد داشتم همین کار را انجام بدهم و زمانی که او را در انبار کفش دیدم، خواستم شروع به صحبت کنم اما آنقدر عصبانی شدم که او را هدف ضربات چاقو قرار دادم و پس از آن از انبار خارج شدم.
می دانستی سیاوش به قتل رسیده است؟
پس از اینکه از انبار خارج شدم، میدانستم که سیاوش با ضربات زیاد چاقو کشته میشود، به همین دلیل دوساعت در خیابان پرسه زدم تا اینکه به خاطر عذاب وجدان به کلانتری رفتم و خودم را تسلیم پلیس کردم.
خانوادهات میدانستند قصد قتل داری؟
من قصد کشتن نداشتم و میدانستند میخواهم به سراغ سیاوش بروم که بارها از من خواستند تا در این ماجرا دخالتی نکنم و فکر کنم تا الان خانوادهام شنیدهاند که من دست به قتل بهترین دوستم زدهام.
چه مدت است که تهران زندگی میکنی؟
دانشجوی دانشگاه تربیت معلم کرج بودم و به همین خاطر به تهران آمدم و روزهایی که کلاس نداشتم، در بازار باربری میکردم و پس از پایان درسم به شهرمان بازگشتم.
۰