مرد جوانی که ٤ نفر را از اعدام نجات داده
نجات ٤ اعدامی از چوبه دار در کمتر از یکسال. ٤ اعدامیای که هیچ امیدی به زندهماندنشان نبود. میبردند پای چوبه دار، میبردند که قصاصشان کنند و حبسشان را تمام. ٤ اعدامیای که قتل کرده بودند. تیراندازی به خاطر یک تیکه زمین. قتل دایی.
نجات ٤ اعدامی از چوبه دار در کمتر از یکسال. ٤ اعدامیای که هیچ امیدی به زندهماندنشان نبود. میبردند پای چوبه دار، میبردند که قصاصشان کنند و حبسشان را تمام. ٤ اعدامیای که قتل کرده بودند. تیراندازی به خاطر یک تیکه زمین. قتل دایی.
قتل دوست و قتل به خاطر ناموس، اما سالها ماندن در زندان آنها را تبدیل کرد به انسانهایی آرام و حافظ قرآن. همین هم شد تا اسماعیل خزایی مسئول جوان شورای حل اختلاف اندیمشک پرونده این اعدامیها را بررسی کند. از همان زمان که وارد شورا شد، تصمیم گرفت برای نجات آدمهای در بند، قدم خیر بردارد.
درحالی که خانوادههای مقتول اصرار بر اعدام داشتند، اما اسماعیل به همراه دیگر همکاران و ریشسفیدان منطقه کارگروهی تشکیل دادند تا اولیای دم را از قصاص منصرف کنند. اسماعیل خزایی تیرماه سال گذشته بود که کارمند شورای حل اختلاف شد، اما در این مدت کوتاه جان ٤ مرد را از چوبه دار نجات داد. مسیری سخت برای نجات انسانها. قصاصی که حق اولیای دم است، اما سفیر نجات در اندیمشک به دنبال صلح و سازش است. اسماعیل خزایی که ٣١سال دارد، ماجرای یکسال کار در شورای حل اختلاف را روایت میکند:
چه شد که وارد شورای حل اختلاف شدی؟
درقسمت آموزش اداره دادگستری اندیمشک بودم که به تشخیص مدیریت و رئیس دادگستری مسئول شورای حل اختلاف اندیمشک شدم. همچنین کارمند دادگستری و معاون دادستان در امور پیشگیری از وقوع جرم دادگستری شهرستان اندیمشک و مسئول روابطعمومی هستم.
کی به این فکر افتادی برای نجات اعدامیها رضایت بگیری؟
ما خانواده ایثارگر هستیم. پدرم رزمنده بود و از او یاد گرفتم. ایثارگری تنها برای من یک واژه نیست، عمیق است و همین کلمه باعث شد تا تلاش کنم برای نجات جان آدمها. البته راهکارهایی که رهبرمان همیشه عنوان میکنند نیز، مدنظر دارم و سعی میکنم در مسیر گذشت و ایثارگری قرار داشته باشم.
دقیقا چه کاری انجام دادید؟
از همان ابتدا که وارد شورای حل اختلاف شدم، با همکاری قوهقضائیه و همکارانم پروندههای اعدامیها را بررسی کردیم. در واقع اولویتبندی کردیم و قرار شد به صورت پلکانی با خانوادههای مقتولان صحبت کنیم. اول قرار شد تمرکزمان روی پرونده زندانیهایی که طولانیتر در زندان هستند، باشد و همین هم شد.
زندانیای بود که از سال ٨٤ در زندان بود و هرلحظه امکان داشت حکم اجرا شود. در این مرحله بود که از ریشسفیدان منطقه هم خواستیم به ما کمک کنند، چون در این مناطق مردم به صورت طایفهای زندگی میکنند و از ریشسفیدان و بزرگان تبعیت دارند.
درباره ٤ پروندهای که وساطت کردید و اعدامیها را نجات دادید، توضیح دهید؟
نخستین اعدامی پسری ٣٤ ساله بود که به خاطر زمین قتل انجام داده بود. او تیراندازی کرده بود و یکنفر را کشته بود. او ٩سال پشت میلههای زندان بود و هرلحظه منظر اعدام. تا اینکه پروندهاش را بررسی کردم و متوجه شدم سالهاست در زندان مانده و قرار است به زودی اعدام شود، به همین خاطر پیشقدم شدم. رضایت خانواده را گرفتم و او از اعدام رها شد.
دومین پرونده مربوط به یک جنایت ناموسی بود که او هم سالها در زندان منتظر مرگ بود. پرونده سختی بود. اولیای دم حاضر به رضایت نبودند، اما توانستیم در آخر رضایت بگیریم.
سومین پرونده مربوط به پسری بود که داییاش را به قتل رسانده بود. دایی ٥٤ سالهاش را. سال ١٣٩١ این پسر در درگیری خانوادگی دایی خود را به قتل میرساند و با معرفی خود به کلانتری، پرونده او با موضوع قتل عمد تشکیل و در دادگاه ثبت و منجر به صدور حکم قصاص وی میشود.
این جوان که از کار خود پشیمان شده بود، سالها و ماهها در انتظار اجرای حکم اعدام خود به سر میبرد که سرانجام با پیگیری مستمر و تلاشهای فراوان مسئول امور اداری و اعضای شورای حل اختلاف اندیمشک و همکاری معتمدان و خیران محلی و برگزاری چندین جلسه با خانواده مقتول، این جوان برای اجرای حکم قصاص در پای چوبه دار حاضر شد و درحالی که مرگ را در یکقدمی خود احساس میکرد، خوشبختانه اولیای دم طناب دار را از گردن وی بیرون کشیده و با این کار خداپسندانه خود جوان اندیمشکی را از مرگ حتمی نجات دادند؛ و آخرین پرونده مربوط به مردی است که از سال ٨٤ در زندان بود. او هم به خاطر جنایت سالها از زندگیکردن محروم بود. وقتی پرونده او را بررسی کردیم، متوجه شدیم اولیای دم مصر هستند تا اعدام شود، اما توانستیم رضایت این خانواده را هم بگیریم.
در این مسیر مشکلی هم به وجود میآید؟
در این مسیر ممکن است تحقیر شوی، بیاحترامی ببینی. اولیای دم به خانهشان راهت ندهند. در خانهشان را باز نکند. بزرگان اولیای دم مجلس را ترک کنند. همه اینها اتفاق هم افتاده.
از این رفتارها ناراحت نمیشوید؟
تا موقعی که این مسئولیت را دارم، فقط به هدفم فکر میکنم مثال لری میگه: «یا میدان نرو یا دالکه دالکه نکن» یعنی تو میدان جنگ رفتی، راه برگشتی نیست. میدونم در این راه سختیهای زیادی هست، اما نگران نیستم. تنها به آینده فکر میکنم و اینکه جان انسانی را نجات دهم. البته در این مسیر در شهرستانهای همجوار و استانهای ایلام و خرمآباد هم به دنبال نجات انسانها هستم. دادگستریهای استانهای مختلف به من و همکارانم کمک میکنند تا بتوانم خانوادههای مقتولان را از اعدام منصرف کنم.
هزینههای این کار را چه کسی پرداخت میکند؟
خیلیوقتها خودم یا همکارانم. ما در تلاش هستیم تا زندگی را به آنهایی که پای چوبه مرگ هستند، برگردانیم. به همین خاطر بارها هزینههای محضر را پرداخت کردیم. یا گاهی خانوادههای مقتولان حتی هزینه کرایه تاکسی هم نداشتند. اینها موارد خیلی کوچکی هستند که باید هزینههایش را پرداخت کنیم، اما مهم نیست هدف ما خیلی والاست. تنها به آن فکر میکنیم.
به غیر از نجات جان انسانها، حلوفصل اختلافات خانوادگی هم انجام میدهید؟
از همان زمان ورودم به شورای حل اختلاف در کنار پروندههای قتل که بررسی میکردم، پروندههای نزاعهای دستهجمعی، اختلاف خانوادگی، پروندههای طلاق و مسائل مالی را هم اولویتبندی کردیم. مثلا در درگیری و نزاع دو طایفه که ٣ هفته پیش در اندیمشک رخ داده بود، ١٠ نفر زخمی شدند و خسارات مالی شدیدی به جا مانده بود.
این پرونده با وساطت و تلاش شبانهروزی مسئول امور اداری و اعضای شورای حل اختلاف این شهرستان کمتر از ٣ هفته به صلح و سازش منتهی شد.
در این درگیری بیش از ١٠ نفر زخمی شدند، ٤ خانه به آتش کشیده شد و همچنین خساراتی به ارزش ٧٠٠میلیون تومان به همدیگر وارد کردند و روزبهروز بر دامنه درگیری بین این ٢ طایفه افزوده میشد، ولی با وساطت و تلاش شبانهروزی مسئول امور اداری و اعضای شورای حل اختلاف این شهرستان، ریشسفیدان و متنفذان محلی و با حضور سران طوایف منطقه، این دو طایفه از کار خود پشیمان و نسبت به یکدیگر اعلام رضایت کردند و این پرونده کمتر از ٣ هفته با صلح و سازش مختومه شد که به واسطه این اقدام ارزشمند شورای حل اختلاف، زندگی اجتماعی و مسالمتآمیز بین این ٢ طایفه برقرار شد و اثرات ارزشمندی نیز در سطح شهرستان اندیمشک در راستای بسط و تعمیم فرهنگ صلح و سازش که منطبق با آموزههای دینی و مورد تأکید صریح قرآن است، بر جای گذاشت.
ازدواج کردید؟
بله چند ماهی است که ازدواج کردم.
همسرتان با کارتان مشکل ندارد؟
به هرحال خیلی درگیر هستم و بیشتر وقتم برای کمک به دیگران میگذرد، اما همسرم میداند این کار خیر است و در آینده خداوند برایمان بهترینها را در نظر میگیرد.