نمایش طناب دار در خانه وحشت
از زورگیری با طناب دار گرفته تا سرقت شبانه از خانههای ویلایی؛ همه اینها شگردهای سارقانی بود که هرکدام سابقههای زیادی را در پرونده قضائی خود ثبت کردهاند. ۲۵۴ سارقی که در طرح رعد ١٢ پلیس پیشگیری تهران بزرگ دستگیر و روانه زندان شدند.
کد خبر :
۵۹۱۴۰
بازدید :
۱۲۹۶
از زورگیری با طناب دار گرفته تا سرقت شبانه از خانههای ویلایی؛ همه اینها شگردهای سارقانی بود که هرکدام سابقههای زیادی را در پرونده قضائی خود ثبت کردهاند. ۲۵۴ سارقی که در طرح رعد ١٢ پلیس پیشگیری تهران بزرگ دستگیر و روانه زندان شدند.
عدهای خود را بیگناه دانسته و عدهای دیگر به جرمهای خود اعتراف میکنند. همه این سارقان به همراه ١٠٣٧ معتاد مهاجر در مامویت پلیس روانه زندان و در این میان دو متهم نیز ماجرای سرقتهایشان را روایت کردند:
خانه وحشت
خانهاش به خانه وحشت تبدیل شده بود. با دانشجویان و جویندگان کار که از شهرستان به تهران آمده بودند، آشنا میشد و آنها را به خانه وحشت میبرد. خانهای که در آن طناب داری بافته و آویخته بود. طعمههایش را یکییکی به خانهاش میبرد. کافی بود که فقط طناب دار را نشان دهد.
خانه وحشت
خانهاش به خانه وحشت تبدیل شده بود. با دانشجویان و جویندگان کار که از شهرستان به تهران آمده بودند، آشنا میشد و آنها را به خانه وحشت میبرد. خانهای که در آن طناب داری بافته و آویخته بود. طعمههایش را یکییکی به خانهاش میبرد. کافی بود که فقط طناب دار را نشان دهد.
بعد از آن بود که قربانیانش از ترس جانشان هرچه پول و طلا داشتند، به او و همدستش میدادند. مهدی و بهنام با انداختن طناب دار، دور گردن طعمههایشان نقشه زورگیریهای سریالی خود را در خانهشان اجرا میکردند. آنها با پرسهزدن در خیابانهای مرکز شهر، کسانی که برای کار یا درس از شهرستان به تهران آمده بودند را شناسایی کرده و پس از طرح دوستی، آنها را به خانهشان میکشاندند.
این دو سارق زورگیر که به تازگی از زندان آزاد شده بودند، صبح دیروز بار دیگر در طرح رعد پلیس پیشگیری پایتخت دستگیر شدند. مهدی که متهم اصلی این پرونده است.
طناب دار را خودت بافتی؟
از بیرون تهیه کردم. فقط خودم آن را گره زدم و به شکل طناب دار درست کردم.
از بیرون تهیه کردم. فقط خودم آن را گره زدم و به شکل طناب دار درست کردم.
چی شد که این نقشه را کشیدی؟
خانه من در انقلاب است. چون بچه آن محل هستم و آنجا هم مرکز شهر است، برای همین معمولا در طول روز افراد زیادی را میبینم که از شهرستان به تهران میآیند و به دنبال جایی برای خواب میگردند. از آنجایی که چندنفر را دیدم چنین وضعیتی داشتند، برای همین تصمیم گرفتم این نقشه را اجرا کنم.
خانه من در انقلاب است. چون بچه آن محل هستم و آنجا هم مرکز شهر است، برای همین معمولا در طول روز افراد زیادی را میبینم که از شهرستان به تهران میآیند و به دنبال جایی برای خواب میگردند. از آنجایی که چندنفر را دیدم چنین وضعیتی داشتند، برای همین تصمیم گرفتم این نقشه را اجرا کنم.
طعمههایت را چطور به خانهات میکشاندی؟
آنها را در خیابان شناسایی میکردم. وقتی متوجه میشدم تازه به تهران آمده و هنوز جایی برای سکونت پیدا نکردهاند، با آنها طرح دوستی میریختم. بعد از آن میگفتم خانه مجردی دارم و میتوانی با من همخانه شوی. آنها هم که به دنبال جایی برای زندگی میگشتند، بلافاصله میپذیرفتند و به خانه من میآمدند. گاهی اوقات هم میگفتم مهندس یا مدیرعامل هستم و کار و شغل خوب برایشان سراغ دارم. به همین بهانه از آنها میخواستم به دفتر کارم که همان خانه مجردی ام بود، بیایند.
بعد چکار میکردی؟
وقتی وارد خانه میشدند، با چاقو آنها را تهدید میکردیم که تمام پولها و طلاهایشان را به ما بدهند. اگر قبول نمیکردند، آنها را به اتاق میبردیم و طناب داری را که آویخته بودیم، به آنها نشان میدادیم. حتی یک صندلی هم زیر طناب میگذاشتیم. آنها هم وقتی طناب دار را میدیدند، از ترسشان هرچه پول و طلا داشتند، میدادند.
همدست هم داشتی؟
بله، یکی از دوستان صمیمیام همدستم بود. ما با هم تمام سرقتها را انجام میدادیم.
معمولا در هر فرصتی، چقدر پول گیرتان میآمد؟
هربار پول نقد و طلاهایشان را سرقت میکردیم. بیشتر اوقات هم کارت عابربانکشان را میگرفتیم و هرچه پول داشتند، به حساب خودمان واریز میکردیم.
از چند نفر سرقت کردید؟
یادم نمیآید. فکر میکنم ١٠ یا ١١ نفر.
چطور شد که دستگیر شدید؟
همسایهها به خاطر رفتوآمدهای مشکوک شکایت کرده بودند. ما هم وقتی دستگیر شدیم، لو رفتیم و به همه سرقتهایمان اعتراف کردیم.
سابقه داری؟
چندباری به جرم سرقت دستگیر شدهام.
پیرزن و پیرمردهای قربانی
هدفشان فقط پیرمردها و پیرزنها بودند. وارد خانههایشان میشدند و با بستن دست و پای زنان و مردان سالخورده، از آنها زورگیری میکردند. شناسایی خانههایشان سخت بود. ولی برای هر کدام از نقشههایشان ساعتها و روزهای زیادی را صرف میکردند تا بتوانند خانههایی که پیرزن و پیرمردهای تنها ساکنش هستند را پیدا کنند. یکی از این دو سارق نیز ماجرای سرقتهایشان را چنین توضیح داد:
چندسال داری؟
٣٧ سال.
٣٧ سال.
چند وقت است که سرقت میکنی؟
از دوسال پیش شروع کردم. به دلیل اینکه در کارم ورشکسته شدم تصمیم به سرقت گرفتم.
شغلت چه بود؟
خیاط بودم. بعد از آن هم مدتی نصاب ماهواره شدم، اما درآمد زیادی نداشت.
چطور وارد خانه این زنان و مردان میشدی؟
بهعنوان نصاب ماهواره میرفتم. وقتی میدیدم صاحبخانه پیرمرد یا پیرزن است، آنجا را بیشتر بررسی میکردم. گاهیاوقات چندین روز صرف شناسایی یک خانه میکردم. رفتوآمدشان را چک میکردم و وقتی مطمئن میشدم که فقط زن یا مرد سالخورده در آنجا زندگی میکند، بار دیگر بهعنوان نصاب ماهواره وارد خانهشان میشدم و سرقت میکردم.
وقتی وارد خانه میشدی چکار میکردی؟
با همدستم وارد خانه میشدیم. بعد از آن دستوپای صاحبخانه را میبستیم و با تهدید قمه و چاقو دست به سرقت پول و طلاها میزدیم.
به کسی هم آسیبی میرساندید؟
نه اصلا. فقط تهدید میکردیم. هیچوقت آسیب نرساندیم.
از چند خانه با این شیوه سرقتکردید؟
٥ یا ٦ خانه بود.
۰