مادری که بعد از ۱۰ سال حبس، میخواهد بخشیده شود
با احمد، دوستم، به خانه او رفتیم و ابتدا با ضربات چاقویی که من به هوشنگ زدم، او را از پا درآوردیم و بعد با سیم ترمز که احمد آورده بود، خفهاش کردم بعد هم احمد سیم را دوباره دور گردن مقتول پیچید و کشید تا مطمئن شویم که مرده است.
کد خبر :
۷۰۶۲۴
بازدید :
۱۲۱۰۶
زنی که ۱۰ سال قبل با همدستی شوهرش مردی را به قتل رسانده بود، از دادگاه خواست به خاطر دختر جوانش با آزادی مشروط او موافقت کند. به گزارش خبرنگار ما، این پرونده سال ۸۸ تشکیل شد. آن زمان دختری جوان به مأموران خبر داد دو سارق وارد خانه او شده و پدرش به نام هوشنگ را کشته و اموالش را به سرقت بردهاند.
در بررسیهایی که مأموران انجام دادند، مشخص شد دو متهم بهزور وارد خانه نشدهاند. آنها بهراحتی وارد خانه شده و احتمالا آشنا بودند. دختر جوان به پلیس گفت: من نمیدانم چه کسانی وارد خانه شدند، وقتی متوجه حضورشان شدم که دست و پایم را بستند. نیمهشب بود و من خواب بودم.
بررسیهای بعدی نشان داد هوشنگ با زنی جوان بهصورت تلفنی در ارتباط بود و قبل از مرگش نیز آخرین بار با او صحبت کرده بود. بررسیهای بعدی نشان داد این زن از مدتها قبل با مقتول رابطه داشته است. در ادامه زن جوان به نام مینا بازداشت شد. او اعتراف کرد همسرش به همراه مرد دیگری به نام احمد، هوشنگ را به قتل رساندهاند. مینا گفت: هوشنگ دوست صمیمی شوهر من بود و مدام به خانه ما رفتوآمد میکرد.
در این رفتوآمدها نسبت به من توجه ویژهای داشت و ارتباط ما خیلی به هم نزدیک شد. مدتی بعد شوهرم متوجه این موضوع شد و خیلی ناراحت شد. من برایش توضیح دادم که این هوشنگ بود که به من نزدیک شد و من برای اینکه میترسیدم اتفاق بدی بیفتد، سکوت کردم. بعد از آن موضوع را به هوشنگ هم گفتم و از او خواستم تا دیگر مزاحمتی برایم درست نکند.
قصد داشتم شوهرم را آرام کنم، اما او خیلی عصبانی بود تا اینکه تصمیم گرفت او را بکشد. از من خواست پیامکی به هوشنگ بدهم و از او بخواهم در را باز بگذارد تا بتوانم به خانه بروم و با او باشم. من هم بهاجبار شوهرم این کار را کردم.
روز حادثه شوهرم فرید به همراه احمد از دوستانش به خانه هوشنگ رفتند و زمانی که برگشتند، به من گفتند او را به قتل رساندهاند. با بازداشت فرید و احمد آنها به دستداشتن در قتل اعتراف کردند. فرید گفت: از وقتی فهمیدم با زنم رابطه دارد، یک لحظه هم آرام و قرار نداشتم و میخواستم انتقام بگیرم.
مدتها به این موضوع فکر کردم. یک بار تصمیم گرفتم او را بکشم. وارد خانهاش شدم و دیدم در حال تعمیر ماشینش است. او جکی زیر ماشین زده بود و داشت کار میکرد فکر کردم بهترین فرصت است جک را از زیر ماشین کشیدم و ماشین روی هوشنگ افتاد، اما بلافاصله از کاری که کردم پشیمان شدم و او را به بیمارستان بردم.
هوشنگ فکر کرد آن حادثه یک اتفاق بود در حالی که من عمدا این کار را کرده بودم. بعد از اینکه هوشنگ از بیمارستان مرخص شد، من همچنان دنبال این بودم که انتقام بگیرم. میخواستم بعد از انتقام، همسرم را هم طلاق دهم. تصمیم گرفتم هرطور شده است او را بکشم. به همسرم گفتم با هوشنگ قرار بگذارد.
اگر هوشنگ میگفت: دیگر نمیخواهد مینا را ببیند، من هم او را نمیکشتم، اما بعد دیدم به محض اینکه مینا پیام داد، هوشنگ هم جواب او را داد و به خانهاش دعوتش کرد به همین دلیل با احمد، دوستم، به خانه او رفتیم و ابتدا با ضربات چاقویی که من به هوشنگ زدم، او را از پا درآوردیم و بعد با سیم ترمز که احمد آورده بود، خفهاش کردم بعد هم احمد سیم را دوباره دور گردن مقتول پیچید و کشید تا مطمئن شویم که مرده است.
بعد از آن بود که من به سراغ دختر مقتول رفتم. ما دست و پایش را بستیم و چند قطعه وسیله از خانهاش برداشتیم تا همه چیز را سرقت نشان دهیم. احمد نیز این اعترافات را تکرار کرد. با پایان جلسات بازجویی و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۸۰ دادگاه وقت کیفری استان تهران مستقر در کرج فرستاده شد و متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفته و از خود دفاع کردند.
مینا گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم، چون فکر نمیکردم شوهرم قصد کشتن مقتول را داشته باشد. سپس دو متهم دیگر نیز در جایگاه قرار گرفتند. آنها اتهام خود را قبول کردند. با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به اتهام مباشرت در قتل به قصاص و احمد و مینا را به اتهام معاونت در قتل به ۱۵ سال حبس محکوم کردند همچنین احمد به دلیل سرقت به دو سال حبس و شلاق نیز محکوم شد.
رأی در دیوان عالی کشور تأیید شد. با گذشت ۱۰ سال از زمان تشکیل پرونده، مینا با ارسال درخواستی به دادگاه کیفری استان تهران درخواست آزادی مشروط کرد. او گفت: من توبه کردهام چندین بار درخواست آزادی مشروط یا تخفیف در مجازات دادم که رد شد.
زمانی که من زندانی شدم دخترم ۱۱ ساله بود و حالا ۲۱ ساله است و خودش در آستانه مادرشدن قرار دارد. پدرشوهرم در همه این سالها از دخترم مراقبت کرد و اجازه نداد من او را ببینم. درخواست دارم با آزادی مشروط من موافقت شود و توبه من را قبول کنید. قضات شعبه ۹ دادگاه کیفری استان تهران بررسی این درخواست را آغاز کردند.
۰