روبات‌های باستانی؛ از انسان گِلی تا هیولای برنزی

روبات‌های باستانی؛ از انسان گِلی تا هیولای برنزی

درست است که کلمۀ «روبات» یک ابداع جدید است، اما در میان افسانه‌های باستانی به توصیف موجوداتی برمی‌خوریم که از جهات زیادی شبیه روبات‌های امروزی هستند.

کد خبر : ۱۱۳۵۴۶
بازدید : ۶۱۱۴

فرادید | انسان‌های مدرن نخستین انسان‌هایی نیستند که درباره روبات‌ها و سایر مخلوقاتِ مصنوعی رؤیاپردازی کرده‌اند و نخستین افرادی نیز نیستند که درباره پیامد‌های ساختنِ این نوع مخلوقات ابراز نگرانی کرده‌اند.

به گزارش فرادید، کلمه «روبات» تازه در سال ۱۹۲۰ و توسط یک نمایشنامه‌نویسِ اهلِ جمهور چِک به اسم کارِل چاپِک، در نمایشنامه «آر. یو. آر» یا «ربات‌های جهانیِ روسوم» ابداع شد. اما روبات‌ها ـ یا چیز‌هایی شبیه به آن‌ها ـ هزاران سال در اسطوره‌ها و افسانه‌ها (و تا حدی در عالمِ واقع) وجود داشته‌اند.

اسماعیلِ بنِ الرزاز جزری، مهندسی متولدِ قرن دوازدهم در ترکیه امروزی، تعداد زیادی ماشین شاملِ فواره‌ها و ساعت‌های زنگ‌دار که با نیروی آب کار می‌کردند طراحی کرد و ساخت؛ و حتی کتابی درباره علمِ ساختنِ آن‌ها با عنوانِ «جامع علم و عمل در دانش مهندسی» نوشت. اما به احتمالِ قوی «آدم‌های ماشینی» او بودند که باعث شدند که لقبِ «پدرِ روباتیک» به او تعلق برگیرد. این آدم‌های ماشینی شاملِ دختری بود که چای می‌ریخت و ۴ روبات بودند که آهنگ‌های متفاوتی اجرا می‌کردند و می‌توانستی برنامه‌ریزی‌شان کنی که ضرباهنگ‌های متفاوت را بنوازند.

روبات‌های باستانی؛ از انسان گِلی تا هیولای برنزی

(تصویر یکی از روبات‌های کتاب الجزری)

اما به جز این، داستان‌ها و افسانه‌های بی‌شمار دیگری هم هستند که می‌توانیم از میانِ آن‌ها نزدیک‌ترین نمونه‌ها به روبات‌های مدرنِ امروزی و برنامه‌های هوش مصنوعی را پیدا کنیم.

آدمِ ماشینی در اسطوره‌ها

برای مثال، در افسانه‌های مردمیِ یهودیان، گُلِم (Golem)، موجودی ساخته شده از گلِ رس است که وقتی کلماتِ جادویی در دهانش کار می‌گذارند، زنده می‌شود. درست مثلِ مدل‌ِ زبانیِ برنامه‌نویسیِ هوش مصنوعی که امروز ما را شگفت‌زده کرده است و حتی می‌تواند برخی از افراد را متقاعد کند که این روبات‌ها حس می‌کنند، در این افسانه نیز «زبان» خاصیت جان‌بخشی دارد ـ یعنی زبان آن ماده خامی است که به یک مجسمه گِلی هستی می‌بخشد.

روبات‌های باستانی؛ از انسان گِلی تا هیولای برنزی

(گولِم در افسانه‌های یهودی یک مجسمۀ گلی است که قابلیت زنده شدن دارد)

اما تاریخچه روبات‌ها در افسانه‌ها به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد. آدریان مِیِر، در کتابی با عنوان «خدایان و روبات‌ها: افسانه‌ها، ماشین‌ها و رؤیای کهنِ تکنولوژی»، که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، توصیف می‌کند که چطور فرهنگ‌های باستانی ایده زندگیِ مصنوعی را توصیف کردند. یونانیانِ باستان در آثار فلزی و مکانیک مهارت داشتند و تعداد زیادی ماشینِ خودکار مثلِ یک تئاتر عروسکی ساختند که می‌توانست کلِ یک نمایشنامه را اجرا کند. به‌نظر می‌رسد که این ابزارها منبعِ الهام بسیاری از داستان‌گویان بودند.

هفائستوس، خدای یونانیِ آثار فلزی و تکنولوژی، سلاح‌های شگفت‌انگیزی برای خدایان ساخته بود، اما هم‌چنین تعداد زیادی اشیاء دیگر ساخته بود که مِیِر آن‌ها را با عنوانِ «دست‌سازها، نه زائیده‌ها» توصیف می‌کند. هومر در ایلیاد، توضیح می‌دهد که چطور هفائستوس کنیزانی از طلا درست کرد تا در آهنگری به او کمک کنند. داستان‌های قبل‌تر از آن از ساختۀ دیگر هفائستوس با نامِ تالوس می‌گویند که مردی غول‌پیکر و مکانیکی ساخته‌شده از برنز بود و به گفته میِر «او نخستین روباتی بود که پا روی زمین گذاشت.»

روبات‌های باستانی؛ از انسان گِلی تا هیولای برنزی

(نگاره‌ای باستانی که تصویر مرگ غول برنزی به اسم تالوس را نشان می‌دهد)

تالوس بدونِ خستگی در سواحلِ کرت گشت‌زنی می‌کرد تا در مقابلِ حملات از جزیره محافظت کند. نقشِ تالوس حفاظت از انسان‌ها بود. اما یکی دیگر از اشکالِ زندگیِ مصنوعی که هفاستئوس ساخته بود هدفی کاملاً متضاد داشت.

بعدازآنکه تایتانی به نام پرمِتئوس (پرومته) آتش را به انسان‌های فانی هدیه داد، زئوس خشمگین شد. او برای آنکه به خاطر پذیرش این هدیه از انسان‌های فانی انتقام بگیرد، هفائستوس را مأمور کرد تا زنی زیبا از گِل بسازد: او پاندورا بود، که به نوشته میِر، مخلوقی مسحورکننده و «روباتی زنانه» بود. پاندورا به همراه یک ظرفِ شیشه‌ای با دهانه گشاد به زمین فرستاده شد تا همسرِ اِپیمِتئوس، برادرِ پرامِتئوس، شود. پرامتئوس به اپیمتئوس هشدار داده بود تا از طرفِ زئوس هیچ هدیه‌ای را نپذیرد، با‌این‌حال، اپیمتئوس پاندورا را به همسری قبول کرد، اما او را از باز کردنِ درِ ظرفِ شیشه‌ای منع کرد.

اما زئوس پیش‌از‌آن، به پاندورا گفته بود (یا بهتر است بگوییم پاندورا را برنامه‌ریزی کرده بود) تا در شیشه را باز کند. وقتی پاندورا در ظرف را باز کرد شرارت ـ بیماری، کهولت سن، فقدان بهداشت و قحطی ـ و همه نوع رنج و مصیبت و مشکل از شیشه بیرون ریخت و بشریت را گرفتار کرد.

این افسانه‌ها چه چیزی به ما می‌آموزند؟

اگرچه بر طبق اسطوره‌ها خدایان و سحر اغلب در به وجودآوردنِ مخلوقاتی مثل تالوس و پاندورا مشارکت داشتند، اما میِر استدلال می‌کند که این روبات‌های باستانی فقط به خواست و اراده خدایان نبود که جان پیدا می‌کردند. او می‌نویسد: «این هستنده‌های مصنوعی به عنوان محصولاتِ تکنولوژی نگریسته می‌شدند که با استفاده از همان مواد و روش‌هایی که صنعتگران برای ساختنِ ابزار، آثار هنری، ساختمان‌ها و مجسمه‌ها به کار می‌بردند، از صفر ساخته، طراحی و تولید می‌شدند.» او می‌نویسد، این داستان‌ها چیزی شبیه به «فرضیه‌سازی‌های باستانی» یا «سناریو‌های فرضی و تخیلیِ اگر-آن‌گاه..» بودند.

روبات‌های امروزیِ ما واقعی هستند. اما ما هنوز هم با اگر-آن‌گاه‌های زیادی سروکار داریم که این افسانه‌های باستانی می‌توانند برای حل‌شان به ما کمک کنند. میِر هشدار‌های استفان هاوکینگ و سایرین درباره پیامد‌های هوش مصنوعی را با هشدار‌های پرامِتئوس درباره خطراتِ پذیرشِ هدایای خدایان، مقایسه کرده است. این هشدار‌ها همیشه وجود داشته است، فقط باید اسطوره‌ها را بخوانیم تا از آن‌ها مطلع شویم.

منبع: Discover
ترجمه: عاطفه رضوان‌نیا

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید