چرا «ماراتن» سال 1904 عجیبترین مسابقۀ المپیک تاریخ بود؟
در طول این مسابقه ۳۹.۹۸۴ کیلومتری در سنت لوئیس، هر اتفاق عجیبی که فکرش را بکنید رخ داد؛ ورزشکاران «سم» نوشیدند، از ترافیک فرار کردند، هلو دزدیدند و حتی سواری مفتی گرفتند.
فرادید| نخستین المپیکی که در آمریکا برگزار شد، شاید بدترین یا حداقل عجیبترین المپیک باشد. این بازیها که سال ۱۹۰۴ در سنت لوئیس برگزار شدند، با نمایشگاه جهانی آن سال همزمان شده بود که در آن، صدمین سالگرد خرید لوئیزیانا (خرید سرزمینهای لوئیزیانا توسط ایالات متحده از فرانسه در سال ۱۸۰۳) را جشن میگرفتند.
به گزارش فرادید، اگرچه در این المپیک لحظاتی از پیروزی تماشایی و واقعی وجود داشت (مثلا جورج آیسر، ژیمناستیکی با پای چوبی، شش مدال از جمله سه طلا به دست آورد)، بازیها تا حد زیادی تحتالشعاع این جشن قرار گرفتند که فهرست رویدادهای ورزشی مخصوص خودش را داشت، از جمله یک رویداد بحثبرانگیز که در آن گروهی از بومیان با عنوان تحقیرآمیز «وحشیها» در انواع رقابتهای ورزشی برای سرگرمی تماشاگران سفیدپوست با هم رقابت میکردند.
اما برجستهترین رویداد المپیک، یعنی ماراتن، در مقایسه با سایر موارد یک افتضاح کامل محسوب میشد. از همان آغاز، ماراتن ۱۹۰۴ بیشتر یک نمایش فرعی بود تا یک اجرای خیرهکننده، یک نمایش پوچگرایانه که بیشتر مناسب فضای یک کارناوال بود تا حال و هوای محترمانه بازیهای المپیک!
برخی از ورزشکارانی که در مسابقه ماراتن شرکت کردند عکس دسته جمعی گرفتند
شرکتکنندگان
تعدادی از دوندگان، ورزشکاران شناختهشدهای بودند که در ماراتن بوستون یا در ماراتنهای قبلی المپیک پیروز شده بودند یا صرفا در آنها حضور داشتند. آمریکاییهایی به نام سام ملور، ای. ال. نیوتن، جان لوردون، مایکل اسپرینگ و توماس هیکس که همگی در دو ماراتن باتجربه بودند نیز جزو افراد محبوب بودند.
اما بیشتر افراد حاضر در میدان از دوندگان مسافتهای کوتاه و شخصیتهای گوناگون عجیب و غریب تشکیل شده بود. مثلا فِرِد لورز آمریکایی شبها تمرین میکرد، چون روزها به عنوان آجرپز کار میکرد. او با شرکت در یک مسابقه ویژه پنج مایلی که اتحادیه ورزشکاران آماتور، حامی مالی آن بود، جایگاه خودش را در المپیک به دست آورد. دیگر رقبای قابلتوجه دو مرد از قبیله تسوآنای آفریقای جنوبی بودند (نخستین سیاهپوستان آفریقایی که در المپیک مدرن شرکت کردند) که به عنوان بخشی از نمایشگاه جهانی آفریقای جنوبی در سنت لوئیس حضور داشتند. در داستانها نقل شده که آنها پابرهنه به خط شروع رسیدند، هرچند عکسها نشان میدهد حداقل یکی از آنها کفش پوشیده است.
یک نفر دیگر فلیکس کارواهال، تبعه کوبایی و پستچی سابق بود که با اثبات مهارتش در دویدن در تمام کوبا وقتی تمام طول جزیره را پیمود، برای آمدن به ایالات متحده پول جمع کرد. بنا بر گزارشها، او پس از ورود به نیواورلئان، تمام پول خود را در یک بازی تاس از دست داد و مجبور شد تا سنت لوئیس پیاده برود و گاهی هم از خودروهای عبوری سواری مجانی بگیرد. او یک مرد ۵ فوتی، باریک اندام و جذاب بود و پیراهن آستین بلند سفید و شلوار بلند و تیره، یک کلاه گرد و پشمی و یک جفت کفش خیابانی پوشیده بود. نقل شده که یکی از هموطنان المپیکی دلش برای او سوخت، قیچی پیدا کرد و شلوار او را از بالای زانو برید تا راحتتر بدود (شرکت کننده شماره 3 در تصویر بالا).
لِن تاو و جان ماشیانی نخستین سیاهپوستان آفریقایی بودند که در المپیک مدرن شرکت کردند.
رویداد اصلی
روز ۳۰ آگوست، دقیقاً ساعت ۳:۰۳ بعد از ظهر، دیوید آر. فرانسیس، رئیس جشنواره لوئیزیانا، تپانچه شروع بازی را شلیک کرد. طول مسیر مسابقه ۲۴.۸۵ مایل (۳۹.۹۸۴ کیلومتری) بود که یکی از مقامات، آن را سختترین مسیری که از یک انسان خواسته شده آن را بدود، توصیف کرده بود. مسابقه کمی کوتاهتر از ماراتنهای امروزی بود که تقریباً همیشه ۲۶.۲ مایل هستند.
مسیر مسابقه دارای هفت تپه بود که از ۱۰۰ تا ۳۰۰ فوت (۳۰ تا ۹۱ متر) ارتفاع داشتند و صعود از برخی از آنها بیرحمانه سخت بود. در بسیاری از نقاط، سنگهای ترک خورده در تمام جاده پراکنده بود و جای پا گذاشتن خطرناک شده بود. مردان مجبور بودند دائماً خودشان را از ترافیک بینشهری، واگنهای تحویل، قطارهای راهآهن، واگنهای برقی و افرادی که با سگهایشان راه میرفتند، کنار بکشند. اتومبیلهای حامل مربیان و پزشکان نیز کنار دوندهها حرکت میکردند و گرد و غبار به پا میکردند و به دنبال آن مدام سرفه میکردند.
تنها یک نقطه وجود داشت که ورزشکاران میتوانستند به طور رسمی آب شیرین بنوشند؛ جایی در فاصله ۱۲ مایلی از شروع مسابقه. جیمز سالیوان، سازماندهنده اصلی بازیها، میخواست مصرف مایعات ورزشکاران را به حداقل برساند تا محدودیتها و اثرات کمآبی هدفمند را که آن زمان یک حوزه تحقیقاتی رایج بود، آزمایش کند.
ویلیام گارسیا از کالیفرنیا با افتادن کنار جاده در فاصله هشت مایلی پایان، نزدیک بود به نخستین قربانی ماراتن المپیک تبدیل شود. گرد و غبار، مری او را پوشانده و دیواره معده او را پاره کرده بود و سبب خونریزی شدید او شده بود. اگر یک ساعت دیرتر به او کمک میرسید، ممکن بود از شدت خونریزی جانش را از دست بدهد.
لردون، یکی از آمریکاییها، مرتب استفراغ میکرد، به همین دلیل از مسابقه دست کشید. لِن تاو، یکی از شرکتکنندگان آفریقای جنوبی، یک مایل از مسیر تحت تعقیب یک سگ وحشی بود. کارواهال با کفشهای دست و پا گیر خود میدوید و گاهی مکث میکرد تا با تماشاگران به زبان انگلیسی دست و پا شکسته صحبت کند.
شایعه شده که فلیکس کارواهال، دونده کوبایی، قبل از مسابقه، شلوار بلند خود را از ناحیه زانو بریده بود
یک بار کارواهال جلوی ماشینی را گرفت و دید سرنشینانش هلو میخورند. از آنها درخواست هلو کرد. وقتی غریبهها درخواستش را نپذیرفتند، او دو هلو از آنها قاپید و در حال دویدن، آنها را خورد. کمی جلوتر در طول مسیر، جلوی باغی ایستاد و چند سیب از درخت کند که گندیده بودند. او که از گرفتگی معده رنج میبرد، دراز کشید و چرت زد. ملور که در صدر قرار داشت نیز گرفتگی شدید را تجربه کرد و به همین دلیل سرعتش را کم کرد و آهسته قدم زد و در نهایت ایستاد. در مسیر نه مایلی، گرفتگی عضلات لورز را هم گرفتار کرد و او تصمیم گرفت سوار یکی از خودروهای همراه شود و هنگام عبور برای تماشاگران و دوندگان دست تکان دهد.
جورج آر. متیوز در کتاب «نخستین المپیک آمریکا: بازیهای سنت لوئیس ۱۹۰۴» مینویسد: «آن زمان، قوانین المپیک ماراتن به دوندگان اجازه میداد از مقامات راهنمایی و کمک بگیرند. در طول ماراتن، هیکس که یکی از ورزشکاران آمریکایی محبوب بود، مقدار زیادی از این مربیگریها و کمکهای فوقالعاده را دریافت کرد.»
در فاصله ده مایلی، هیکس تحت مراقبت یک خدمه پشتیبانی دو نفره قرار گرفت که از آنها درخواست نوشیدنی کرده بود. آنها نپذیرفتند، در عوض دهان او را با اسفنج و آب مقطر گرم خیس کردند. هفت مایل دورتر از خط پایان، مربیان او معجونی از استریکنین و سفیده تخم مرغ به او دادند؛ این نخستین نمونه ثبت شده مصرف مواد مخدر در المپیک مدرن بود، اما آن زمان هیچ قانونی در مورد داروهای تقویت کننده عملکرد وجود نداشت. استریکنین در دوزهای کوچک، معمولاً آن زمان به عنوان محرک استفاده میشد. امروزه، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، آن را یک سم قوی توصیف میکند که در درجه اول به عنوان یک آفت کش، به ویژه برای کشتن موشها استفاده میشود. تیم هیکس یک فلاسک نوشیدنی فرانسوی هم با خود داشتند، اما تصمیم گرفتند تا زمانی که بتوانند وضعیت دونده را ارزیابی کنند، آن را به هیکس ندهند.
در همین حال، لورز که گرفتگی عضلاتش خوب شده بود، از ۱۱ مایل سواری خود در اتومبیل بیرون آمد. یکی از مربیان هیکس او را دید و به او دستور داد از مسیر خارج شود، اما لورز به دویدن ادامه داد و با زمان ۳ ساعت و ۱۳ دقیقه به کارش پایان داد. جمعیت فریاد خوشحالی میزدند. اما با آشکار شدن حقیقت، تشویقها به سرعت به هو کردن تبدیل شد. لورز لبخندی زد و ادعا کرد هرگز خودش را برنده نمیداند و فقط محض شوخی بازی را تمام کرده است.
برنده با سوخت سمّی!
هیکس که استریکنین در خونش جریان داشت، رنگپریده و سست شده بود. وقتی شنید لورز رد صلاحیت شده، بلند شد و پاهایش را به زور به حرکت واداشت. مربیان او یک دوز دیگر استریکنین و سفیده تخم مرغ به او دادند. آنها آب گرم آوردند و بدن و سرش را خیس کردند. پس از این کار، به نظر رسید حالش بهتر و سرعتش بیشتر شده است.
تامس هیکس بعد از برنده شدن در حال استراحت
این ورزشکار به خاطر مصرف استریکنین دچار توهم شد. او فکر میکرد خط پایان هنوز ۲۰ مایلی دورتر است. در طول آخرین مایل، التماس کرد چیزی بخورد. بعد التماس کرد دراز بکشد. او نوشیدنی بیشتری نوشید اما از نوشیدن چای خودداری میکرد. دو سفیده تخم مرغ دیگر را نیز قورت داد. او نخستین تپه از دو تپه آخر را بالا رفت، سپس روی شیب به پایین دوید. او در حالی که به سمت ورزشگاه حرکت میکرد، سعی کرد بدود اما نتوانست.
مربیان هیکس او را از روی زمین بلند کردند، در حالی که پاهایش به جلو و عقب حرکت میکردند. سرانجام او برنده اعلام شد. چهار پزشک و یک ساعت زمان لازم بود تا حال هیکس به قدری خوب شود که بتواند زمین را ترک کند. خود او درباره این تجربه گفته: «هرگز در زندگیام چنین مسیر سختی را طی نکرده بودم. آن تپهها معرکه هستند، اما دویدن روی آنها یک مرد را تکه تکه میکند.» هیکس و لورز سال بعد دوباره در ماراتن بوستون یکدیگر را ملاقات کردند. آن سال لورز برنده شد، این بار بدون هیچکمکی جز پاهایش!
مترجم: زهرا ذوالقدر