سپهبد سورنا؛ مردی که 2 هزارسال قبل با «باران تیرها» دشمنان ایران را به زانو درآورد

در واپسین سالهای عصر جمهوری روم و در یکی از حساسترین تقابلهای نظامی شرق و غرب، نام یک سردار دلاور ایرانی درخششی افسانهای یافت: سپهبد رُستم سورنپهلَو؛ مردی که غرور ایرانی را در دل یک جنگ سرنوشتساز احیا کرد.
فرادید| رستم سورنپَهلَو فرماندهای از خاندان نامدار «سورن» بود؛ او یکی از مهمترین چهرههای نظامی دودمان اشکانی به شمار میآمد که درخشانترین برگ نبردهای ایران و روم را با پیروزی در «نبرد حرّان» رقم زد؛ پیروزیای که نهفقط تاریخ نظامی، بلکه هویت فرهنگی و سیاسی ایران را دگرگون کرد.
به گزارش فرادید؛ سپهبد رستم سورنپهلَو که در منابع غربی بهاختصار «سورنا» خوانده شده، در اوایل سده نخست پیش از میلاد به دنیا آمد و بهسرعت در سپهر نظامی ایران درخشید. پلوتارک، مورخ معتبر یونانیـرومی، او را چنین توصیف میکند: «بلندقد، نیرومند، زیبا، ثروتمند و از خاندان بزرگ؛ او دومین مرد در سلسلهمراتب امپراتوری اشکانی از نظر جایگاه اجتماعی، اما نخستین از نظر شجاعت و توان نظامی بود».
نقش برجسته یک پادشاه اشکانی در بیستون
وی بهقدری با شکوه ظاهر میشد که در سفرهایش هزار شتر برای حمل بار، دویست ارابه برای خانواده و همسران، هزار محافظ مسلح و ده هزار سوار به همراه داشت؛ شکوهی که حتی برای یک شاه نیز کمنظیر بود.
از منظر تاریخی، خاندان سورن دارای یکی از بالاترین مقامات در ساختار فئودالی اشکانی بودند؛ تاجگذاری پادشاهان جدید اشکانی اغلب با دستان رئیس این خاندان صورت میگرفت؛ سنتی که نشان از نفوذ سیاسی این دودمان دارد. خود سورن نیز در فتح شهر مهم سلوکیه نقش کلیدی ایفا کرد و بنابر روایت پلوتارک، «اولین کسی بود که از دیوار شهر بالا رفت».
الهامبخش رستم شاهنامه؟
عظمت و شجاعت سورن تا حدی در تاریخ زبانزد شده است شد که برخی محققان بر این باورند شخصیت افسانهای رستم دستان در شاهنامه فردوسی، احتمالاً با الهام از رستم سورنپهلَو شکل گرفته است. اشاراتی که به جنگاوری، بزرگی و خرد او وجود دارد، با توصیفات فردوسی از رستم هماهنگیهای آشکاری دارد.
پیشزمینه نبرد حران
در سال ۵۴ پیش از میلاد، مارکوس لینیوس کراسوس، یکی از سه عضو حکومت سهنفرۀ روم، با جاهطلبیهای گسترده برای تسخیر شرق، وارد خاک ایران شد. رومیها که خود را وارث معنوی اسکندر مقدونی میدانستند، میخواستند میراث او را احیا کنند. کراسوس فرماندهی سپاهی حدوداً ۳۶ هزار نفری را بر عهده داشت که شامل هفت لژیون، چهار هزار سوارهنظام و نیروهایی از گالیا (فرانسه امروزی) بود.
تندیس باستانی تیرانداز سواره اشکانی
در مقابل، سورن تنها با ده هزار سوار، از جمله هزار سوار زرهپوش و نه هزار کماندار اسبسوار، ارتشی چابک و با تاکتیکهایی مرگبار را رهبری میکرد. این ارتش تماماً سواره بود و با تکیه بر سرعت و انعطاف، نقطۀ مقابل تاکتیکهای کند رومیان را تشکیل میداد.
روز نبرد؛ باران تیرهای ایرانی
نبرد در نزدیکی شهر باستانی حرّان (Carrhae) روی داد. کراسوس، با اعتماد به برتری عددی، از رود فرات عبور کرد و بدون استقرار مناسب، با پیشقراولان سپاه ایران مواجه شد. سورن ابتدا با گارد زرهپوش خود حمله کرد و سپس تیراندازان چابک و بدون وقفهاش را وارد میدان ساخت. باران بیپایان تیرها، خطوط فشرده لژیونرها را در هم شکست.
پسر کراسوس، پوبلیوس، با چهار هزار نیرو برای شکستن محاصره وارد نبرد شد، اما ایرانیان او را فریب دادند و به تله انداختند. پوبلیوس در همان میدان کشته شد و تقریباً تمام نیروهایش یا کشته شدند یا به اسارت درآمدند. این اتفاق روحیه سپاه روم را شکست.
پایان کارزار روم
کراسوس، ناامید و بیهدف، تلاش کرد در تاریکی شب به ارتفاعات ارمنستان پناه ببرد، اما راهنمای محلی به نام آندرومکوس که عملاً برای اشکانیان کار میکرد، آنها را به بیراهه کشاند. صبح روز بعد، رومیها در دشتی بیپناه محاصره شدند و در آخرین نبرد، کراسوس نیز یا کشته شد یا به اسارت درآمد. بر پایه منابع کلاسیک، ۲۰ هزار نفر از رومیان کشته و ۱۰ هزار تن به اسارت گرفته شدند.
نقشبرجسته گچی یک نیزهدار اشکانی
تأثیرات تاریخی نبرد: تثبیت مرز و احیای غرور
شکست حران نهفقط یک پیروزی نظامی، بلکه یک ضربۀ حیثیتی تاریخی به روم بود. رود فرات از آن پس بهعنوان مرز طبیعی دو قدرت بزرگ زمان یعنی ایران و روم تثبیت شد. این نبرد به ایرانیان اعتمادبهنفسی تازه داد؛ افتخاری که از زمان سقوط هخامنشیان در برابر اسکندر، سخت مورد نیاز بود.
بسیاری از مورخان امروز نبرد حران را یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ روم و یکی از درخشانترین پیروزیهای نظامی ایران میدانند. تاکتیکهای ناب سورن و تواناییاش در فرماندهی، او را در ردیف بزرگترین سرداران تاریخ جهان قرار دادهاند.