ثروتی که ایرانیان باستان به من و شما سپردهاند

جایگاه طبیعت در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان باستان به قدری ارزشمند و مهم بود که به دلایلی زیبا و البته ارزشمند، جشنهایی را برای گرامیداشت و ارج نهادن عناصر محیط زیست خود برگزار میکردند و هنوز نیز رسم برگزاری هر کدام از این جشنها در میان زرتشتیان پابرجاست.
«به فهم ِآب رسیدن و گندم را گرامی داشتن، این آیین من است. پس هر که روندهای را بیازارد، جهان را آزرده است. او که درختی را بیفکند بیاجاق خواهد مرد. او که آب را بیالاید روان خویش را آلوده است.»
رونده و درخت و آب به نقل از «کوروش کبیر» به قدری قابل احترامند که به باور او آزردن و افکندن و آلوده کردن هر کدام، جهانی را آزرده کرده و روانی را آلوده میکند؛ آزردگی و آلودگی که این روزها در میان ما مسألهای طبیعی و معمول است، تا حدی که نه به نیازردن روندهها میاندیشیم، نه به نیفکندن درختان و نه به نیالودن آب. تنها به این می اندیشیم که چطور از تمام این نعمتها به هر شکل و روشی برای آسایش و آرامش خود بهره ببریم.
دریغ از روزگاری که ایرانیان، حرمت محیط زیستن خود را با گرامی داشتن جایگاه مقدس آب و باد و خاک و آتش نگه میداشتند، چون باورشان بر این بود که احترام به عناصر طبیعت، احترام به خود و آفرینش است.
احترام به گیاهان و درختان
با ظهور دین زرتشت، نوع ارتباط ایرانیان با طبیعت، تحتتأثیر آموزه های اوستایی قرار گرفت. این آموزهها شامل ستایش طبیعت، نیروهای طبیعت، جشنهای طبیعت و آداب مواجهه با طبیعت بود. پاسداشت زیستگاه یا به عبارتی گرامیداشت چهار «آخشیج» پاککننده (آب، آتش، خاک و هوا) بایسته(واجب) و آلوده کردن و بهرهگیری نادرست یا بیهوده از آنها جزو کارهای ناشایست به شمار میآمد. گیاهان و درختان و تمام رستنیها (روییدنیها) نیز در باور ایرانیان آن زمان، مورد احترام بودند، چرا که موجوداتی زنده و دارای روح شناخته میشدند و شکستن و آسیب رساندن به آنها خطایی بزرگ به حساب می آمد؛ تا جایی که اجازه نداشتند میوههای نارس را از درخت بچینند.
به نقل از مقاله «واکاوی ادراک ایرانیان در مواجهه با طبیعت»، از آنجایی که تداوم حیات ایرانیان باستان، مثل هر قوم دیگری به کشاورزی و نیروهای موجود در آب و طبیعت وابسته بود، اسطورههای مشهور آن زمان هم غالبا بر نیروهایی متمرکز بودند که در طبیعت دیده میشدند یا طبیعت، آنها را منعکس میکرد. در این بین، گیاهان یکی از شناختهشدهترین اسطوره ها بودند و بیشتر تقدیس میشدند که نماد برجسته آن را میتوان در اسطوره «گیلگمش» یافت.
ارزش خاک
به باور ایرانیان باستان، آلوده کردن خاک، به غیر از آن که باعث آزردن زمین میشد، برای شخصی که چنین عملی را مرتکب شده بود مسئولیت اخلاقی، دینی و گاه کیفری در پی داشت. به نقل از مقاله «حقوق محیط زیست در ایران باستان»: از نظر زرتشتیان، هنگام خروج روان از بدن، بدن جایگاه اهریمن خواهد شد، پس آلوده کردن خاک با «مردار» جایز نیست. به همین سبب زرتشتیان، درگذشتگان را در «دخمه» یا برج خاموشان» قرار میدادند و اساسا باور داشتند زمین باید برای فعالیتهای مفید نظیر کشاورزی، گلهداری و غیره مورداستفاده قرار گیرد و آلوده شدن آن با استخوان و سایر اجزای مردگان بسیار ناپسند است.
به روایتی دیگر از آن دوران: «اگر کسی استخوانی از سگ یا مردمان مرده، همچون دو انگشت یا دو دنده را بر زمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند مجازات گناهش چیست؟ کردار او گناه بزرگی است و مجازاتش ۲۰۰ تازیانه با شلاق، ۲۰۰ تازیانه با سروشوچرن(تازیانه اسب) است». البته همانطور که آلوده کردن خاک، کیفر داشت، آبادی زمین و کشت گیاهان ارزشمند در خاک هم برای آن شخص پاداشی آنجهانی داشت.
آبانگان
آب که برای ایرانیان باستان، نماد زایش و باروری، حاصلخیزی، بینش و شهود و البته نماد تطهیر و پاکی بود، در مراسم آیینی برای پاک کردن جسم و روح پیروان زرتشت از ناپاکی و آلودگی ها استفاده میشد. باور به حیات و جاودانگی آب هم علتی بود بر امیدواری ایرانیان به درمان و علاج بیماریها و حتی نجات از مرگ. چنانکه افرادی بتوانند به سرچشمههای آب حیات دست یابند، میتوانند صاحب زندگی جاودانه شوند، به شرطی که بتوانند مسیر دشواری را پشت سر گذاشته و لیاقت خود را اثبات کنند.
آب، نماد عقل و خرد هم بوده است. مردمان باستان عقیده داشتند دستیابی به حکمت و معرفت از طریق پشت سر گذاردن آزمونهای آب، امکانپذیر است. همچنین از نگاه آنها طغیان آب رودخانهها و دریاها که باعث تخریب و مرگ میشود نشانهای از خشم ایزدان یا ارواح آب بوده و نیاز به قربانی و طلب آمرزش برای بازگشت آرامش دارد. قابلتأملتر آن که بخش مهمی از جشنهای ایران باستان در ارتباط با آب بود. از این میان میتوان به جشن «آبانگان» که به نام آب و فرشته آب است اشاره کرد.
سیستمهای آبرسانی
ایرانیان در روز جشن آبانگان، کنار آب چشمه میرفتند و «آبان نیایش» و سرودهای دیگر دینی را میخواندند، شادی میکردند و در برابر این نعمت بزرگی که برای آشامیدن، نظافت و رشد و نمو نباتات و رفع سایر احتیاجات استفاده میکردند سپاس خدا را به جا میآوردند. به نقل از همان مقاله، همانند خاک، آلوده کردن آب هم جایز نبود و حتی افراد موظف به پاک کردن آب بودند.
ایرانیان در آن روزگار در آبهای جاری، تن خود را نمیشستند، زیرا باعث آلودگی تمامی آبها میشد. آنان برای شستشو موظف بودند مقداری آب برداشته و برای رفع نیازشان از آن استفاده کنند. بهنقل از «هرودت»، مورخ یونانی: «مردم ایران در رودها آب دهان نینداخته، دست نمیشویند و پیشاب (ادرار) نمیکنند». «استرابون» دیگر مورخ یونانی هم گزارش میدهد: «ایرانیان برای شستشوی بدن در چارچوبی به نام آبزن (چیزی شبیه وان) قرار گرفته، تن خود را میشویند تا آب بیهوده از دست نرود.»
سیستمهای آبرسانی در ایران باستان، شامل قناتها، آبانبارهای زیرزمینی و سیستمهای لولهکشی که نشاندهنده دانش و مهارت بالای ایرانیان در زمینه مهندسی آب است نشان از اهمیت درست مصرف کردن آب از ذخیره تا حفظ و نگهداری و مدیریت آن دارد.
پاکیزه کردن هوا با آتش
آتش، گوهر زندگی و نشانه پاکی، خجستگی و تندرستی به حساب می آمد که هرجا و هرگاه افروخته شود بیماری، بدی و زشتی ناپدید میشود. ایرانیان، آتش را از یک سو به نشانه فروغ ایزدی و از سوی دیگر برای نقش بهسزایی که در زندگی انسانی داشت محترم شمرده و از آن نگهداری میکردند؛ باوری که هنوز هم در میان زرتشتیان به قوت تمام پابرجاست. آلودن آتش هم کیفر این جهانی و آن جهانی در پی داشت: «اگر مزداپرستان پوینده و دونده یا سواره یا ارابهران به آتشی برسند که مرداری را در آن میپزند یا میسوزانند چه باید بکنند؟ اهورامزدا پاسخ داد: آنان باید کسی را که مردار را میسوزاند بکشند، باید مردارسوز را بی چون و چرا بکشند».
به نقل از «گزنفون»، مورخ یونانی، روشن نگه داشتن آتش به باور ایرانیان آن زمان، باعث پاکیزه شدن هوا میشد:«ایرانیان باستان با گلابپاشی، هوا را خوشبو کرده، با سوزاندن عود، کندر و روشن نگهداشتن آتش، هوا را پاکیزه میکردند.»
جشنهایی به پاس مهربانی طبیعت
جایگاه طبیعت در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان باستان به قدری ارزشمند و مهم بود که به دلایلی زیبا و البته ارزشمند، جشنهایی را برای گرامیداشت و ارج نهادن عناصر محیط زیست خود برگزار میکردند و هنوز نیز رسم برگزاری هر کدام از این جشنها در میان زرتشتیان پابرجاست، از جمله جشن «خوردادگان» که به پاسداشت آب و آبادانی برگزار میشد. در این روز از مردم خواسته میشد که: «گیتی را با چشم نیکو بنگرند، از اهورامزدا سپاسگزار باشند و آب را که منبع آبادانی است، همیشه پاک نگه دارند».
جشن «تیرگان» برای گرامیداشت «ایشتر»، ستاره بارانآور و البته روز کمان کشیدن «آرش کمانگیر» و پرتاب تیر معروفش برای معین کردن مرز ایران و توران برگزار میشد. «آبانگان» هم همانطور که اشاره شد به جهت پاسداشت آفرینش آب و ستایش «آناهیتا»، ایزدبانوی آبهای روان جشن گرفته میشد، جشن «اسپندگان» برای گرامیداشت جایگاه زن، زمین، زایندگی و مادر و جشن «آذرگان» برای بزرگداشت آتش و اهمیت آن در زندگی روزمره برگزار میشد. جشنهای معروف دیگری هم وجود داشت که تا امروز هم در میان تمام ایرانیان پابرجاست، از جمله «نوروز» و «یلدا».
منبع: روزنامه اطلاعات