خانم دستفروش مترو: با فروش دونات، ۳ خانه خریدم!

او را میتوان همیشه در میان مسافران شلوغ قطارهای کرج دید. سالهاست که در این فضا زندگی میکند، اما از دید بسیاری، او تنها یک دستفروش معمولی است.
او را میتوان همیشه در میان مسافران شلوغ قطارهای کرج دید. سالهاست که در این فضا زندگی میکند، اما از دید بسیاری، او تنها یک دستفروش معمولی است. اما داستان زندگی او فراتر از اینهاست. یک زن ۶۵ ساله که به گفته خودش با پول دستفروشی سه خانه خریده و دوتا از بچههایش را خارج فرستاده. او ماجرا را اینطور تعریف میکند: «هیچکس باور نمیکنه، ولی من از همین فروش دونات و کشمو تو مترو، برای خودم و دوتا بچهم خونه خریدم. دو تای دیگهشونم فرستادم خارج که درس بخونن، با هزینه خودم. نه کسی کمکم کرد، نه از کسی خواستم.»
خودش میگوید سالها دونات میفروخت؛ از همان دوناتهای ساده برند رضوی. توی خانه فقط بعضیهایشان را خودش شکلاتی میکرد. دو مدل داشت: ساده و شکلاتی. همیشه میدانست کدام قطارها بیشتر فروش دارند، کدام ساعتها بهتر جواب میدهند.
مسیر اصلیاش خط کرج بود. میدانست در واگنهای این مسیر چطور نگاهها را بخرد، چطور لبخند بزند که از فروش دست پر بیرون بیاید. حالا چند سالیست در خط ۲ دیده میشود. کشمو، دستمال، خوردهریزهای خانگی. کالاهایی که نیاز به اعتماد دارند. و او بلد است اعتماد بسازد.
میگوید اوایل دهه ۹۰، درست همان وقتی که بیشتر ما تازه با کارت مترو آشنا شده بودیم، او تصمیم گرفت دو فرزندش را با هزینه خودش برای ادامه تحصیل بفرستد خارج از کشور. با هزینه شخصی و بدون وام یا بورسیه. فقط با درآمد همین کار. خانهای برای خودش خرید، بعد برای یکی از دخترها، و برای پسرش.
میگوید: «یک طبقه برای خودم و یک طبقه برای دخترم. برای پسرم هم خونهای گرفتم. هیچ کمکی از کسی نخواستم. از همون درآمد دستفروشی بود که این کارها رو کردم. شاید خیلیها فکر کنن که من یه کار معمولی دارم، اما برای من همین کار، تبدیل به یک سرمایه بزرگ شد.»
وقتی از او درباره بچههایش میپرسم، میگوید: «همیشه آرزو داشتم بچههام بهترینها رو داشته باشن. دو تا از دخترامو فرستادم هند تا تحصیل کنن. از جیب خودم، هیچ کمکی از دولت یا کسی دیگه نگرفتم. هر روز برای آیندهاشون تلاش کردم. این کارو بهخاطر خودم شروع نکردم. برای بچههام این کارو کردم. میخواستم بتونم کاری کنم که هیچوقت با مشکل مالی مواجه نشن. حتی وقتی دخترهام رفتن هند، هرچند از نظر مالی سخت بود، اما مطمئن بودم که این قدم درستیه.»
منبع: تبیان