کلید موسیقی دست روحانی است؟
دوازدهم مرداد سال پیش، استاد حسین علیزاده به رسانهها گفته بود: «کاش آقای روحانی بهجای کلید معمولی، کلید سل در دست داشت»؛ ایشان اول دیماهی که گذشت، گفت: «متأسفانه کلید آقای روحانی هم نتوانست مشکل موسیقی را حل کند».
کد خبر :
۸۲۲۹
بازدید :
۱۱۲۴
1- دوازدهم مرداد سال پیش، استاد حسین علیزاده به رسانهها گفته بود: «کاش آقای روحانی بهجای کلید معمولی، کلید سل در دست داشت»؛ ایشان اول دیماهی که گذشت، گفت: «متأسفانه کلید آقای روحانی هم نتوانست مشکل موسیقی را حل کند».
او در هر دو جلسه نکاتی را طرح کرد که چون زخمهای بر تار دل هنرمندان و هنردوستان است، همه دربست درست، مثال صدق و صداقت؛ اما استاد ناخودآگاه در این واگویههای تلخ پاسخ خود را دادند:
«...تابهحال نشده کنسرتی را اجرا کنیم و تا آخرین لحظه منتظر لغو آن نباشیم... ٣٦ سال است نمیتوانیم در حافظیه کنسرت بدهیم... در هیچجای دنیا با موسیقی چنین رفتاری نمیکنند... برایم سخت است در کشور خودم صحبت از سختبودن اجرای موسیقی کنم... اصلا چرا نباید «ربنا» پخش شود؟ ... موسیقی هنوز بین مسئولان جا نیفتاده است...».
آری به روایت خود استاد، درد امروز موسیقی مزمنتر از این دو سال است، بنابراین نهتنها کلید آقای روحانی بلکه کلید هیچ رئیسجمهور دیگری هم نمیتواند بهتنهایی قفل موسیقی را بگشاید؛ ارجاع بنبستهای موسیقی به کلید رئیسجمهور، مصداق همان در جستوجوی یک قهرمانبودن است و بس؛ گمشده موسیقی را جای دیگری باید جست و نشانی اشتباهدادن وقت هدردادن است.
2- دولت در تسهیل امورِ مهم است، بههمیندلیل رأی میدهیم تا راحتتر زندگی کنیم و مطالبات قانونی و منطقیمان با قدرت قوهمجریه اجرائی شود، اما تجربه میگوید اگر جامعه گوشهای بنشیند و به دولت بگوید لنگش کن، نهتنها آب از آب تکان نمیخورد بلکه برخی از سر دلواپسی یا لجبازی با دولت جلو همان دو قطره آب، سد میسازند؛ اتفاقی که اکنون هم رخ داده؛ کار به جایی رسید که وزیر فرهنگ در شفافگویی بیسابقهای اظهار کرد:
«البته همه لغو کنسرتها بهعهده» نیروی انتظامی «نبوده است، بعضی از جاها «ائمه جمعه» مخالفت کردهاند و در پی آن «عناصر مذهبی» جلو برگزاری کنسرت را گرفتهاند، در بعضی از جاها «قوه قضائیه» جلوگیری کرده است».
یکی از تفاسیر این جمله آقای جنتی این است که دولت خواسته، اما نتوانسته است؛ پاسخ به چرایی این مسئله شاید نوشداروی موسیقی باشد.
3-درود به شجاعت حسین علیزاده؛ استاد به لطف دردانهنوازی سازش میتواند بر خوان نعمت تکیه دهد و عافیتطلبی پیشه کند؛ اما از سر دلسوزی و تعهدی که به اعتلای فرهنگ والای سرزمین مادری دارد همواره در صف اول کمالخواهی برای موسیقی است؛ اتفاقا کلید موسیقی در همینجا خفته است؛ تا جامعه موسیقی یک دل و یکصدا نخواهد، کلید هیچ رئیسجمهوری در این قفل نخواهد چرخید؛ هنرمندان موسیقی ما مانند دیگر هنرمندانمان، جزیرههای دورازهماند، همان «دو هنرمند در اقلیمی نگنجند» است که هفت بهمن پارسال در همین ستون روایتشان را گفتهام؛ و هفته قبلترش در هشت پرسش از لغوکنندگان کنسرتها حال دانشجوی دختر رشته نوازندگی در دانشگاه تهران را جویا شدم و یادداشتهای دیگر که حیرتمان را از سکوت جامعه موسیقی در قبال دومینوی لغو کنسرتها بازتاب دادیم! اما هیچگاه آنی نشد که باید میشد؛ اعتراض به وضع موسیقی باید از تکمضرابها به یک سمفونی و خواست عمومی بدل شود؛ راست گفت آن استاد عزیز که برای ایران و ایرانی امروز، موسیقی درمان است و باید اتمسفری شکل گیرد که این دارو را بیمار مطالبه کند... .
کاش رسانههای ما هم بهجای خبرمحوری، با تحلیل و بسط دلگفتههای استادانی مانند علیزاده، زمینه همگرایی هنرمندان و نائلآمدن به رفتاری نهادمند و مدنی را بسترسازی کنند تا دیوارهای کاذب و غیرقانونی پیشروی موسیقی فرو ریزد.
*حسین عبدالهاشمپور
روزنامه شرق
او در هر دو جلسه نکاتی را طرح کرد که چون زخمهای بر تار دل هنرمندان و هنردوستان است، همه دربست درست، مثال صدق و صداقت؛ اما استاد ناخودآگاه در این واگویههای تلخ پاسخ خود را دادند:
«...تابهحال نشده کنسرتی را اجرا کنیم و تا آخرین لحظه منتظر لغو آن نباشیم... ٣٦ سال است نمیتوانیم در حافظیه کنسرت بدهیم... در هیچجای دنیا با موسیقی چنین رفتاری نمیکنند... برایم سخت است در کشور خودم صحبت از سختبودن اجرای موسیقی کنم... اصلا چرا نباید «ربنا» پخش شود؟ ... موسیقی هنوز بین مسئولان جا نیفتاده است...».
آری به روایت خود استاد، درد امروز موسیقی مزمنتر از این دو سال است، بنابراین نهتنها کلید آقای روحانی بلکه کلید هیچ رئیسجمهور دیگری هم نمیتواند بهتنهایی قفل موسیقی را بگشاید؛ ارجاع بنبستهای موسیقی به کلید رئیسجمهور، مصداق همان در جستوجوی یک قهرمانبودن است و بس؛ گمشده موسیقی را جای دیگری باید جست و نشانی اشتباهدادن وقت هدردادن است.
2- دولت در تسهیل امورِ مهم است، بههمیندلیل رأی میدهیم تا راحتتر زندگی کنیم و مطالبات قانونی و منطقیمان با قدرت قوهمجریه اجرائی شود، اما تجربه میگوید اگر جامعه گوشهای بنشیند و به دولت بگوید لنگش کن، نهتنها آب از آب تکان نمیخورد بلکه برخی از سر دلواپسی یا لجبازی با دولت جلو همان دو قطره آب، سد میسازند؛ اتفاقی که اکنون هم رخ داده؛ کار به جایی رسید که وزیر فرهنگ در شفافگویی بیسابقهای اظهار کرد:
«البته همه لغو کنسرتها بهعهده» نیروی انتظامی «نبوده است، بعضی از جاها «ائمه جمعه» مخالفت کردهاند و در پی آن «عناصر مذهبی» جلو برگزاری کنسرت را گرفتهاند، در بعضی از جاها «قوه قضائیه» جلوگیری کرده است».
یکی از تفاسیر این جمله آقای جنتی این است که دولت خواسته، اما نتوانسته است؛ پاسخ به چرایی این مسئله شاید نوشداروی موسیقی باشد.
3-درود به شجاعت حسین علیزاده؛ استاد به لطف دردانهنوازی سازش میتواند بر خوان نعمت تکیه دهد و عافیتطلبی پیشه کند؛ اما از سر دلسوزی و تعهدی که به اعتلای فرهنگ والای سرزمین مادری دارد همواره در صف اول کمالخواهی برای موسیقی است؛ اتفاقا کلید موسیقی در همینجا خفته است؛ تا جامعه موسیقی یک دل و یکصدا نخواهد، کلید هیچ رئیسجمهوری در این قفل نخواهد چرخید؛ هنرمندان موسیقی ما مانند دیگر هنرمندانمان، جزیرههای دورازهماند، همان «دو هنرمند در اقلیمی نگنجند» است که هفت بهمن پارسال در همین ستون روایتشان را گفتهام؛ و هفته قبلترش در هشت پرسش از لغوکنندگان کنسرتها حال دانشجوی دختر رشته نوازندگی در دانشگاه تهران را جویا شدم و یادداشتهای دیگر که حیرتمان را از سکوت جامعه موسیقی در قبال دومینوی لغو کنسرتها بازتاب دادیم! اما هیچگاه آنی نشد که باید میشد؛ اعتراض به وضع موسیقی باید از تکمضرابها به یک سمفونی و خواست عمومی بدل شود؛ راست گفت آن استاد عزیز که برای ایران و ایرانی امروز، موسیقی درمان است و باید اتمسفری شکل گیرد که این دارو را بیمار مطالبه کند... .
کاش رسانههای ما هم بهجای خبرمحوری، با تحلیل و بسط دلگفتههای استادانی مانند علیزاده، زمینه همگرایی هنرمندان و نائلآمدن به رفتاری نهادمند و مدنی را بسترسازی کنند تا دیوارهای کاذب و غیرقانونی پیشروی موسیقی فرو ریزد.
*حسین عبدالهاشمپور
روزنامه شرق
۰