آیا لئوناردو داوینچی واقعا یک راز عجیب دارد؟!
شاید این نظریه را شنیده باشید که لئوناردو داوینچی یک راز عجیب را در نقاشی «شام آخر» پنهان کرده است. این نظریه از کجا آمده و چقدر احتمال دارد که درست باشد؟
فرادید | دنیا پر از نظریههای توطئه است و هرچقدر که رسانههای اجتماعی توسعه پیدا میکنند سرعت انتشار این جور نظریات هم بیشتر میشود. همۀ ما تعداد زیادی از نظریات توطئه را در موقعیتهای مختلف و دربارۀ موضوعات مختلف شنیدهایم؛ از داستان فریبکاریهای ناسا گرفته تا انجمنهای مخفی که دنیا را کنترل میکنند تا ساخت بیماری کرونا برای کشتن یک نژاد خاص!
به گزارش فرادید؛ نظریات توطئه وقتی هوادارانی واقعی پیدا میکنند، میتوانند واقعا خطرناک و مضر باشند. خیلیها ممکن است بر اساس اعتقاد به اینجور توهمات، دست به اتخاذ تصمیماتی سیاسی و اجتماعی بزنند که جوامع را دچار بحران و مشکل میکنند.
اما بعضیها خوب بلدند که از این نظریات در کجا و چطور سود ببرند. دن براون (Dan Brown) یکی از این آدمهاست. براون یک رماننویس آمریکایی است که خیلی از ما با آثار او مثل «راز داوینچی»، «نماد گمشده» و «فرشتگان و شیاطین» آشنا هستیم (یعنی حداقل احتمالا اسمشان را شنیدهایم).
کاری که براون میکند این است که با استفاده از این نظریههای عجیب و غریب داستانپردازی میکند؛ داستانهایی که کلی هم طرفدار دارند و در سراسر دنیا به فروش میروند (از روی آثار او حتی فیلمهای هالیوودی هم ساخته شدهاند). اما براون علاوه بر پول درآوردن از این نظریهها به نوعی با آثارش به ترویج آنها هم کمک میکند. احتمالا خیلی از کسانی که رمان «راز داوینچی» را خواندهاند یا فیلمش را دیدهاند، باور دارند که واقعا در نقاشی «شام آخر» داوینچی راز عجیب و غریبی دربارۀ زندگی حضرت مسیح نهفته است.
یکی از نکات اصلی که براون در کتابش دربارۀ این نقاشی گفته این است که در این اثر شخصی که در کنار عیسی مسیح نشسته است، مریم مجدلیه است؛ براون همچنین گفته که از بعضی شواهد میتوان فهمید که داوینچی معتقد بوده که مسیح و مجدلیه با هم ازدواج کردهاند. اما آیا چنین رازی واقعا در نقاشی داوینچی وجود دارد؟
پاسخ سرراست و ساده این است که نه! شخصی که در این نقاشی در کنار مسیح دیده میشود در واقع یوحنای حواری است و نه مریم مجدلیه. این واقعیتی است که هر تاریخدان یا متخصص آثار هنری رنسانس آن را تایید میکند.
دلیل اصلی براون این بوده که این شخص چهرهای کاملا زنانه دارد و بنابراین نمیتواند یوحنا باشد. اما چند نکته هست که باید در این مورد بدانیم تا حقیقت برایمان روشن شود.
نکتۀ اول این است که مریم مجدلیه بر اساس متن انجیل اصلا در مراسم شام آخر حضور نداشت و بنابراین نمیتوانست در نقاشی داوینچی هم حضور داشته باشد. داوینچی اگر میخواست ارتباطی را میان مسیح و مجدلیه نشان دهد میتوانست نقاشی صحنهای را بکشد که مجدلیه هم واقعا در آن حضور داشته است.
در واقع اگر در زمان کشیدن این نقاشی، کلیسا فکر میکرد که داوینچی مریم مجدلیه را در این اثر به تصویر کشیده، قطعا لئوناردو به خاطر بدعتی که ایجاد کرده بود به دردسر میافتاد!
اما نکتۀ مهمتر این است که ترسیم مردان با چهرههای نسبتا زنانه چیزی بود که هم در نقاشیها و طرحهای خود داوینچی و هم به طور کلی در نقاشی دورۀ رنسانس سابقه داشت. در واقع در خیلی از نقاشیهایی که با موضوع مسیح و حواریونش کشیده شدهاند، چهرۀ یوحنا بسیار جوان، ظریف و شبیه به نقاشی داوینچی ترسیم شده است؛ بنابراین نمیتوانیم این استنباط را داشته باشیم که لئوناردو منظور رازآمیزی از ترسیم چهرۀ یوحنا به این شکل خاص داشته است؛ بنابراین هیچ مدرک مستند و قابل توجهی در داستان دن براون برای اثبات این ادعا وجود ندارد و برعکس، شواهد زیادی هست که این ادعا را رد میکنند.
(چهرۀ یوحنا در اثری از پیتر پل روبنس)
اما یک واقعیت تاسفآور این است که نظریههای توطئه برای خیلی از مردم جذاب هستند و این جذابیت به خاطر خیالانگیز بودن آنهاست. انگار خیلیها دوست دارند دنیایی که در آن زندگی میکنند، پر از توطئههای رازآلود و شگفتانگیز باشد؛ این علاقه باعث میشود که آنها خیلی زود به هر نظریهای که چنین دنیایی را برایشان ترسیم میکند گرایش پیدا کنند.
البته دنیای ما خالی از توطئه نیست؛ شاید توطئههای بزرگ و شیطانی زیادی هم در آن وجود داشته باشد. اما نکته این است که «باور» ما به چنین توطئهای باید مبتنی بر شواهد و دلایل منطقی باشد و نه صرف ادعاهایی که هرکسی با هر انگیزهای میتواند آنها را مطرح کند.