فلسفه طنز: بررسی طنز از منظر دانش، هنر و اخلاق
ایدۀ اصلی کتاب این است که در طنز ما یک تغییر ناگهانی را در وضعیت ذهنیمان تجربه میکنیم که انتقال شناختی نامیده میشود و در شرایط معمولی، یعنی اگر آن را جدی میگرفتیم، ناراحتکننده میبود. اما فارغ از دغدغههای روزمره با بازیگوشی با آن برخورد میکنیم و از آن لذت میبریم. تنها انسانها و در کنار آنها دیگر انسانوارانی که زبانی یاد گرفته باشند، از عهدۀ چنین کاری برمیآیند.
هدف جان موریل، نویسنده کتاب فلسفه طنز این بوده است که با زبانی ساده به پرسشهای مهمی درباره خنده و انواع شوخطبعی پاسخ دهد. پرسشهایی مانند: خنده چیست؟ رابطهی طنز با اخلاق، علوم تجربی دربارهی خنده و شوخ طبعی چه میگویند؟ و جنبههای مثبت و منفی طنز در زمینۀ اخلاق و تجربه زیباشناختی طنز.
این کتاب بازگشتی به فلسفۀ طنز است و ایدۀ اصلی آن این است که در طنز، ما یک تغییر ناگهانی را در وضعیت ذهنیمان تجربه میکنیم که مؤلف آن را انتقال شناختی مینامد و در شرایط معمولی، یعنی اگر آن را جدی میگرفتیم، ناراحتکننده میبود.
در این کتاب نویسنده بر آن است تا با زبانی ساده به پرسشهای مهمی درباره خنده و انواع شوخطبعی پاسخ دهد. پرسشهایی مانند: خنده چیست؟ رابطۀ طنز با اخلاق، علوم تجربی دربارۀ خنده و شوخ طبعی چه میگویند؟ و جنبههای مثبت و منفی طنز در زمینۀ اخلاق و تجربه زیباشناختی طنز.
این کتاب بازگشتی به فلسفۀ طنز است و ایدۀ اصلی آن این است که در طنز، ما یک تغییر ناگهانی را در وضعیت ذهنیمان تجربه میکنیم که مؤلف آن را انتقال شناختی مینامد و در شرایط معمولی، یعنی اگر آن را جدی میگرفتیم، ناراحتکننده میبود.
کتاب با این جملات به عنوان دیباچه نویسنده آغاز میشود: «به فلسفه طنز و خنده وقتی برخوردم که در دوران دانشجوییام داشتم میان کتابها به دنبال «سیاست» ارسطو میگشتم. در جای آن کتاب «مسئلهها»یش را گذاشته بودند. کتاب را تصادفی باز کردم و به این پرسش برخوردم: «چرا کسی نمیتواند خودش را قلقلک بدهد؟» و چند ثانیه بعد به این رسیدم که «چرا مستها راحتتر به گریه میافتند؟»
ولی پرسش قلقلک در ذهنم لنگر انداخت. ۱۰ سال بعد وقتی به عنوان استادیار به دنبال یک موضوع تحقیق جدید بودم، پرسش ارسطو را به یاد آوردم که آغازگر پرسشهای بسیار دیگری درباره طنز و خنده بود. پرسش اصلی این بود که چرا طنز در زندگی عادی تا این حد مهم است در حالی که در فلسفه سنتی تا این حد به آن کملطفی شده یا به کل نادیده گرفته شده است».
این کتاب بازگشتی به فلسفهی طنز است. فلسفۀ یک چیز، چیستی آن و جایگاهش در زندگی بشری را به پرسش میگیرد و آن را ارزیابی میکند. در این کتاب سؤالهایی رایج پرسیده میشود از قبیل اینکه آیا طنز ذات دارد و اینکه چه وقتی خندیدن نادرست است.
ولی به پرسشهای مهجور از قبیل اینکه چرا طنز با تظاهرات عجیب چهره و نوع خاصی از تنفس که به خنده میشناسیم ارتباط دارد، چرا خنده مسری است و آیا کمدی به اندازۀ تراژدی ارزشمند است هم پرداخته میشود. گرچه تحقیقات آکادمیک دربارۀ طنز معمولاً متمرکز بر متنهای خیالی همچون لطیفه است؛ اما نگارنده به طنزی اولویت میدهد که در موقعیتهای واقعی مییابیم. آنگاه برای اطمینان داشتن از اینکه این توصیفات و ارزیابیها پذیرفتنیاند، آنها با نمونههای واقعی فراوانی سنجیده میشوند.
ایدۀ اصلی کتاب این است که در طنز ما یک تغییر ناگهانی را در وضعیت ذهنیمان تجربه میکنیم که انتقال شناختی نامیده میشود و در شرایط معمولی، یعنی اگر آن را جدی میگرفتیم، ناراحتکننده میبود. اما فارغ از دغدغههای روزمره با بازیگوشی با آن برخورد میکنیم و از آن لذت میبریم. تنها انسانها و در کنار آنها دیگر انسانوارانی که زبانی یاد گرفته باشند، از عهدۀ چنین کاری برمیآیند.
در این کتاب بر طنز تمرکز میشود تا مسائلی در روانشناسی، زیباشناسی و اخلاق بررسی شود. در روانشناسی فراغت کمیک شادمانی را از عواطف متعارف جدا میکند. در زیباشناسی همین فراغت توضیح میدهد چرا طنز جزئی معمول در تجربۀ زیباشناختی است و در تقابل میان کمدی و تراژدی به ما کمک میکند.
در اخلاق، فراغت کمیک کلید فهم تشخیص طنز آسیبرسان و طنز مفید است. در فصلی دربارۀ فلسفۀ کمدی و طنز نشان داده خواهد شد که بیشتر فلاسفه در به رسمیت نشناختن ارزش فراغت کمیک یا ناآگاه یا مغرض بودهاند؛ چراکه آنها خود طرفدار نوع مشابهی از فراغت بودهاند.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز می شود: «از میان همه کارهایی که انسانها تجربه میکنند، خندیدن عجیبترینشان است. چیزی اتفاق میافتد یا کسی چیزی میگوید، ابروها و گونههامان بالا میروند و عضلات دور چشم تنگمیشوند. گوشههای لبهایمان به بالا چین میخورند و دندانهایمان نمایان میشود.
عضله دیافراگممان با انقباض شدید بالا و پایین میرود و ریههایمان را با ایجاد صداهای منقطعی از هوا خالی میکند. اگر خنده از ته دل باشد، همه بدنمان را به تسخیر خود در میآورد، خم میشویم و دست روی شکممان میگذاریم. اشک در چشمانمان مینشیند.
اگر در حال نوشیدن باشیم، نوشیدنی از بینیمان به بیرون میریزد و حتی ممکن است خودمان را خیس کنیم…این تجربه به طرز بدیعی برایمان لذتبخش است. همانطور که وودی آلن درباره استدآپ کمدی میگوید: بهترین لذتی است که میتوانید بدون درآوردن لباستان تجربه کنید».
فهرست مطالب
موضوعی شوخینابردار: سنت طرد طنز و تئوریهای سنتی طنز
ستیز یا گریز یا خنده: روانشناسی خنده
از لوسی تا «من عاشق لوسی هستم»: تکامل طنز
آن لبخند ژکوندی: زیباییشناسی طنز
خندیدن بیجا: اخلاق منفی طنز
خوب خندیدن: اخلاق مثبت طنز
فلسفه و کمدی: انسان فکور و انسان خندان
نیمه خالی و نیمه پر لیوان: خرد کیهانی
منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ