یک لقمه نان به نرخ کرونا
شیشه را پاک میکند و با پولی که به زور و منت از راننده گرفته را داخل جیبش میگذارد و با همان دستان آلوده و چرکینش، چشمان دود ماشین خورده اش را میمالد، انگار نه انگار که ویروسی با اینهمه جار و جنجان در کمین است.
کد خبر :
۷۹۷۳۴
بازدید :
۴۹۶۸
پشت چراغ قرمز همچنان بدون دستکش و ماسک با شیشه پاک کنی نصفه و نیمه ایستاده و با نگاه التماس آمیز کودکانه اش دنبال یه لقمه نان است، نانی که به خاطر آن جانش را به رقابت با کرونا میبرد.
اینجا خیابان مطهری تهران، پشت چراغ قرمز مفتح شمالی است که با حضور چهار تن از کودکان کار، تلخترین و شاید طولانیترین چراغ دنیاست.
اینجا بخش از زندگی تکراری کودکانی است که به اصرار به سمت ماشینها میدوند تا شاید با برق انداختن شیشه هایشان، اسکناس مچاله شدهای بگیرند.
شیشه را پاک میکند و با پولی که به زور و منت از راننده گرفته را داخل جیبش میگذارد و با همان دستان آلوده و چرکینش، چشمان دود ماشین خورده اش را میمالد، انگار نه انگار که ویروسی با اینهمه جار و جنجان در کمین است.
شیشه ماشین را پایین دادم، از کودکی که حدودا ۹ ساله به نظر میرسید، پرسیدم: چرا دستانت را به چشمانت میمالی، مگر از کرونا چیزی نمیدانی؟ با همان شیطنت کودکی اش و با خندههای بی ریایش گفت که شما پول بده؟! من کرونا نمیگیرم، کرونا به سراغ ما نمیآید؛ و بعد به سرعت باران، قطرههایی بر روی شیشه ماشین میپاشد و و تند و تند شروع میکند به پاک کردن.
دستهای کوچک و پینه بسته اش به وسطهای شیشه نمیرسید به سمت دیگر خودرو میرود و بی اعتنا به حرف هایم به کارش ادامه داد. آنقدر چهره اش معصومانه است که گذر ثانیهها را حس نکردم و با بوق ماشینهای کلافه شده به خود آمدم و از چراغ سبز عبور کردم.
اینجا خیابان مطهری تهران، پشت چراغ قرمز مفتح شمالی است که با حضور چهار تن از کودکان کار، تلخترین و شاید طولانیترین چراغ دنیاست.
اینجا بخش از زندگی تکراری کودکانی است که به اصرار به سمت ماشینها میدوند تا شاید با برق انداختن شیشه هایشان، اسکناس مچاله شدهای بگیرند.
شیشه را پاک میکند و با پولی که به زور و منت از راننده گرفته را داخل جیبش میگذارد و با همان دستان آلوده و چرکینش، چشمان دود ماشین خورده اش را میمالد، انگار نه انگار که ویروسی با اینهمه جار و جنجان در کمین است.
شیشه ماشین را پایین دادم، از کودکی که حدودا ۹ ساله به نظر میرسید، پرسیدم: چرا دستانت را به چشمانت میمالی، مگر از کرونا چیزی نمیدانی؟ با همان شیطنت کودکی اش و با خندههای بی ریایش گفت که شما پول بده؟! من کرونا نمیگیرم، کرونا به سراغ ما نمیآید؛ و بعد به سرعت باران، قطرههایی بر روی شیشه ماشین میپاشد و و تند و تند شروع میکند به پاک کردن.
دستهای کوچک و پینه بسته اش به وسطهای شیشه نمیرسید به سمت دیگر خودرو میرود و بی اعتنا به حرف هایم به کارش ادامه داد. آنقدر چهره اش معصومانه است که گذر ثانیهها را حس نکردم و با بوق ماشینهای کلافه شده به خود آمدم و از چراغ سبز عبور کردم.
پشت چراغهای قرمز این شهر از این نوع کودکان که هم درد نان دارند و هم روزهای کودکیشان را اینگونه سپری میکنند، بسیار است.
نه تنها در خیابان مطهری بلکه خیابانهای طالقانی، تهران پارس، نبرد شمالی تهران نیز شاهد حضور کودکان کار و زباله گردی هستند که کرونا هم نتوانست آنان را که با گلهای پژمرده یا فروش آدامس به دنبال یه لقمه نان هستند از پای درآورد.
کودکانی که در گوشه و کنار این شهر با تمام کودکیشان سطلهای زباله را تا نیمه خم میکنند تا شاید چیزی برای امرار معاش پیدا کنند.
دختران و پسرانی پنج تا ۱۴ ساله که به جای کودکی کردن و درس خواندن، پشت چراغهای قرمز و چهارراههای این شهر قد میکشند و دستانشان دیگر آن لطافت کودکی را ندارد.
بعضی از این کودکان سازمان یافته و برای کسی کار میکنند و بعضی دیگر برای خانواده شان. یکی از این کودکان کار که دوستانش محسن صدایش میکردند به خبرنگار ایرنا گفت: پدرم مریض است و من هم باید مانند مادرم کار کنم تا بتوانیم خرج زندگی را بدهیم.
از او درباره ویروس کرونا پرسیدم و گفت: یکبار یک خانومی به همراه چند آقا به محلههای ما (خاک سفید) آمدند و بستههای دستکش و الکل دادند، ولی خیلی زود تموم شد.
یکی دیگر از این کودکان کار که ۱۰ تا ۱۲ ساله به نظر میرسد و مانند دیگر هم سن و سالانش از حرف زدن طفره نمیرود میگوید: ماسک و دستکش را چه کنیم؟ ما مجبوریم کار کنیم تا آخر شب با پول به خانه برویم.
راست و دروغ حرفهای کودکانه شان را درک نکردم به سراغ مدیرکل بهزیستی استان تهران که متولی کودکان کار در این استان است رفتم تا شاید چارهای برای جمع آوری کودکان کار و در امان ماندنشان از ویروس کرونا را پیدا کنم.
امین شاهرخی مدیرکل بهزیستی استان تهران به خبرنگار ایرنا گفت: بر اساس تصمیم ستاد ملی مقابله با ویروس کرونا از پذیرش کودکان کار در مراکز نگهداری معذور هستیم مگر اینکه با دستور قضایی باشد.
وی با اشاره به فعالیت سازمانهای مردم نهاد و کارشناسان اورژانس اجتماعی بهزیستی در توزیع اقلام بهداشتی در میان کودکان کار اظهار داشت: پنج هزار و ۶۰۰ بسته بهداشتی از جمله ماسک، الکل، مواد ضدعفونی و دستکش در بین کودکان کار در چندین نوبت توزیع شده است.
مدیرکل بهزیستی استان تهران افزود: در کنار توزیع بستههای بهداشتی، آموزشهای مراقبت از شیوع ویروس کرونا به کودکان کار و حتی خانوادههای آنان در محلههای مختلف و حاشیه شهر ارائه شده است.
وی خاطر نشان کرد: حتی از والدین کودکان کار درخواست کردیم که مانع حضور فرزندانشان در سطح شهر شوند و با جدیت به ویروس کرونا مسائل بهداشتی را رعایت کنند. به گفته شاهرخی هزینه توزیع اقلام بهداشتی در بین کودکان کار با پیگیری رئیس سازمان بهزیستی کشور و با جذب اعتبار از بنیاد مستضعفان تحقق یافته است.
وی با بیان اینکه بهزیستی نیز نگران وضعیت کودکان کار است گفت: برخی از این کودکان سازمان یافته و بعضی از اتباع خارجی هستند از این رو اقلام بهداشتی به آنان در حد مصرف خودشان و خانواده آنها ارائه شده است تا از فروش این اقلام در سرچهار راهها جلوگیری شود.
مدیرکل بهزیستی استان تهران افزود: همچنین بعضی از کودکان زباله گرد توسط برخی شرکتهای جمع آوری و تفکیک زباله مورد استفاده قرار میگرفتند که با همکاری شهرداری تهران این امر نیز متوقف شد.
وی بیان داشت: به دنبال ساماندهی کودکان کار تا قبل از پایان سال گذشته بودیم که با شیوع کرونا متوقف شد و اکنون تابع تصمیمها و دستورالعملهای ستاد ملی مقابله با کرونا برای ساماندهی وضعیت کودکان کار هستیم.
شاهرخی خاطر نشان کرد: آمار دقیقی از تعداد کودکان کار و زباله گرد در استان تهران ارائه نشده است بلکه بر اساس شرایط جوی و فصلی در استان و تعداد کودکان کار متغیر و حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر تخمین زده میشود.
سرنوشت جسمی و روحی کودکان کار در تهران به گونهای رقم خورده است که حتی در این شرایط همچنان در پشت چراغهای قرمز بیمی از کرونا ندارند و دستان کوچکشان خستگی ناپذیر است.
۰