تصاویر؛ سرنوشت دختری که در ۶ سالگی رویای کشتن خانواده‌اش را داشت

تصاویر؛ سرنوشت دختری که در ۶ سالگی رویای کشتن خانواده‌اش را داشت

در صحنه‌های هولناکی که در بخشی از مستند تلویزیونی سال ۱۹۹۰ با عنوان فرزند خشم (Child of Rage) پخش شد، بث با خونسردی تمام، شکنجه کردن حیوانات، کشتن لانه‌های پر از جوجه پرندگان و کوبیدن مکرر سر برادر کوچکترش به کف سیمانی زیرزمین خانه خانواده را به یاد می‌آورد.

کد خبر : ۲۷۴۲۵۳
بازدید : ۰

اگر از یک دختر شش ساله بپرسید که رویاهایش چیست، ممکن است به شما بگوید که آرزوی خرید یک اسب کوچک یا یک دوچرخه پرزرق‌وبرق را دارد؛ اما بث توماس در این سن فقط آرزوی به قتل رساندن پدر و مادر و برادر کوچکش را داشت.

در صحنه‌های هولناکی که در بخشی از مستند تلویزیونی سال ۱۹۹۰ با عنوان  فرزند خشم  (Child of Rage) پخش شد، بث با خونسردی تمام، شکنجه کردن حیوانات، کشتن لانه‌های پر از جوجه پرندگان و کوبیدن مکرر سر برادر کوچکترش به کف سیمانی زیرزمین خانه خانواده را به یاد می‌آورد.

9

بث آنقدر مصمم به کشتن برادرش بود و در دزدیدن چاقو از آشپزخانه مهارت داشت که پدر و مادرخوانده‌اش، تیم و جولی تنت، شب‌ها او را در اتاقش حبس می‌کردند.

اما بث کودک شروری نبود. او قربانی سوء استفاده عاطفی و جنسی شده بود؛ حتی پیش از اینکه بتواند راه برود. این امر منجر به ایجاد یک اختلال دلبستگی نادر در او شده بود و مانع از اعتمادش به مردم یا تشخیص درست از غلط می‌شد.

سبک‌های دلبستگی یک نظریه روانشناختی است که نحوه ارتباط افراد با دیگران در روابط (چه شخصی و چه عاشقانه) را توصیف می‌کند و عمدتاً تحت تاثیر تعاملات اولیه با مراقبین شکل می‌گیرد.

در این مستند، خانواده تنت توضیح دادند که وقتی در فوریه سال ۱۹۸۴، بث ۱۹ ماهه و جاناتان هفت ماهه را به خانه خود پذیرفتند، نمی‌دانستند که آنها از یک خانه وحشت واقعی آمده‌اند.

مادر آنها مدت کوتاهی پس از تولد جاناتان بر اثر نارسایی کلیه درگذشته بود و تحت سرپرستی پدر معتاد به الکلشان قرار گرفته بودند.

10

او بارها به بث تجاوز کرده بود و هنگامی که این خواهر و برادر توسط خدمات اجتماعی نجات یافتند، جاناتان توسط بطری‌های شیر دلمه بسته احاطه شده بود و به دلیل مدت طولانی کثیف ماندن در گهواره، سرش تغییر شکل داده بود.

اما ضربه روحی آنچه که برایشان اتفاق افتاده بود، سال‌ها بعد شروع به آشکار شدن کرد.

خانم تنت می‌گوید:

او کابوس خاصی داشت و این کابوس، درباره مردی بود که روی او می‌افتاد و با قسمتی از بدنش او را آزار می‌داد.

او همچنین فاش کرد که دختر کوچکش اغلب اندام‌های خصوصی خود را تا حد خونریزی مورد بدرفتاری قرار می‌داد.

خانواده تنت مجبور شدند که بث را شب‌ها در اتاق خوابش حبس کنند، پس از آنکه متوجه شدند او علاوه بر فرو کردن سوزن در حیوانات خانگی خانواده، قبل از بیدار شدن آنها یواشکی وارد اتاق جاناتان می‌شده و بارها به شکم او مشت می‌زده است.

خانم تنت می‌گوید:

این نوع پرخاشگری نسبت به حیوانات و حتی برادرش جاناتان به حدی افزایش یافته بود که زندگی ما را غیرقابل تحمل کرده بود. در خانه، جان صبح‌ها گریه می‌کرد و می‌گفت که شکمش درد می‌کند. برای مدت طولانی، فکر می‌کردیم شاید این کودک مشکلی در ناحیه روده یا شاید آلرژی داشته باشد. بنابراین، سعی می‌کردیم همه اینها را بررسی کنیم. بعد متوجه شدیم که بث از اتاقش بیرون می‌آمده و به شکم او ضربه می‌زده است. بنابراین، به‌عنوان آخرین راه حل، فقط برای محافظت از جاناتان، مجبور شدیم در اتاق او را با طناب ببندیم.

نگه داشتن این کودک شش ساله در شب به این صورت، راه دیگری بود تا او را از پنهان کردن چاقوهایی که از آشپزخانه دزدیده بود، باز دارند.

11

خانم تنت می‌گوید که در ابتدا برای شک کردن به دزدیدن کارد و چنگال‌ها توسط دختر کوچکش «کمی احساس گناه» می‌کرد، اما پس از اعتراف خصمانه‌ای که بث کرد، مجبور شد که با واقعیت روبرو شود.

چندین هفته بود که چاقوها گم شده بودند. [بث] سر میز نشسته بود و نقاشی می‌کشید، و به من گفت، «آن چاقوهایی که گم شده‌اند چه شکلی بودند؟» و من گفتم، «کدام چاقوها بث؟» و او گفت، «مگه نقره‌ای نبودن؟ و حدود اینقدری؟» و من همانجا فهمیدم. سپس او لبخند کوچکی زد که لبخند شیرینی نبود، بلکه یک لبخند خصمانه بود.

به دنبال اعتراف خانم تنت، مستند به صحنه‌ای می‌رود که یک روانپزشک از بث می‌پرسد با چاقوها می‌خواسته چه کاری انجام دهد. او اعتراف می‌کند که «آنها را از ماشین ظرفشویی برداشتم» و سپس می‌گوید که می‌خواست از آنها «برای کشتن جان و مامان و بابا» استفاده کند.

به گفته خانم تنت، چاقوها پس از آن گم شدند که بث قبلاً علناً اعلام کرده بود می‌خواهد برادرش را بکشد و مچ او هنگام کوبیدن مکرر سر جاناتان به کف سیمانی گرفته شده بود.

سازندگان مستند توضیح می‌دهند که به دلیل سوء استفاده‌ای که بث در چنین سن آسیب‌پذیری متحمل شد، هرگز حس وجدان، عشق یا اعتماد در او شکل نگرفت و رفتارهای جنسی نامناسبی، به ویژه نسبت به برادرش، از خود نشان می‌داد. این رفتارها و طغیان‌های خشونت‌آمیز بث، منجر به تشخیص اختلال دلبستگی واکنشی (RAD) توسط کن ماگید، روانشناس بالینی، شد.

ماگید در زمینه درمان کودکانی که به شدت مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند و در سال‌های اولیه زندگی چنان دچار آسیب روحی شده بودند که قادر به برقراری ارتباط با دیگران نبودند، تخصص داشت.

در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۶ در رادیو BBS، بث برای سوفیا ری، مجری، توضیح داد که نظریه دلبستگی چیست و چگونه می‌تواند در دوران نوزادی تثبیت شود.

در اولین سال زندگی، وقتی نوزاد نیازی دارد، گریه می‌کند. اگر به آن گریه فوراً رسیدگی نشود، تبدیل به خشم می‌شود؛ چون نمی‌توانند از خود مراقبت کنند. بنابراین، وقتی آن نیاز برطرف می‌شود، یاد می‌گیرند که به آن مراقب اعتماد کنند و یک پیوند برقرار سازند. و آنچه که اتفاق افتاد، این بود که وقتی من نیازی داشتم، به آن پاسخ داده نمی‌شد و بنابراین، آن اعتماد ایجاد نشد.

او تصریح کرد که یک عامل مشترک در کودکانی که اختلالات دلبستگی دارند، این است که نه‌تنها نمی‌توانند محبت را بپذیرند، بلکه نمی‌توانند آن را ابراز کنند و این به این دلیل است که آنها به شدت تلاش می‌کنند یک موقعیت را کنترل کنند تا احساس «امنیت» داشته باشند.

من مشکلات کنترل شدید، مخفی‌کاری و مخرب برای خودم و دیگران داشتم. من نسبت به برادر کوچکترم بسیار بدرفتار بودم. ما با هم به فرزندی پذیرفته شدیم، و من خیلی سریع و از ۱۸ ماهگی، در حال اعمال خشونت علیه او و خانواده خوانده‌ام بودم.

12

بث می‌تواند به این وضوح در مورد آن دوره از زندگی خود صحبت کند؛ زیرا تحت یک سری درمان‌های فشرده و بحث‌برانگیز قرار گرفت تا نظریه دلبستگی او را بازنشانی کند و اکنون، یک پرستار است که در بخش‌های مراقبت‌های ویژه نوزادان کار می‌کند و سخنرانی‌هایی برای تشویق والدین کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی برای تسلیم نشدن انجام می‌دهد.

در مستند، به توصیه دکتر ماگید، به خانواده تنت توصیه می‌شود که بث نزد نانسی توماس، متخصص آسیب‌های روانی کودکان، بماند.

نانسی توضیح می‌دهد که قبلاً با کودکانی که بارها مرتکب قتل شده‌اند، کار کرده است.

مردم فکر نمی‌کنند که یک کودک نه‌ساله قادر به قتل با خونسردی باشد؛ اما هست. این گسست دلبستگی آسیب جدی به توانایی اهمیت دادن و دوست داشتن می‌زند. آنها اهمیت نمی‌دهند و دوست ندارند و قادر به انجام هر کاری هستند.

روش کار نانسی ساده، اما بسیار سختگیرانه بود.

همه چیز کاملاً تحت نظارت است. ما کنترل کامل را به دست می‌گیریم، زیرا کودکی که دلبستگی ندارد، اعتماد نمی‌کند، و چون اعتماد نمی‌کند، به هیچ کس اجازه نمی‌دهد رئیس او باشد. ما کنترل کامل را به دست می‌گیریم. آنها رئیس هیچ‌چیز نیستند. باید برای نوشیدن آب اجازه بگیرند، باید برای رفتن به دستشویی اجازه بگیرند، باید برای خارج شدن از دید ما اجازه بگیرند. بخشی از آن به این دلیل است که ما نمی‌توانیم به آنها اعتماد کنیم؛ آن هم به دلیل خسارتی که وارد کرده‌اند.

آشنایی با نانسی یک نقطه عطف بزرگ در زندگی بث بود. او در سن ۱۵ سالگی، یک یا دو سال پس از اینکه جایگیری اولیه او نزد خانواده تنت شکست خورد، توسط نانسی به فرزندی پذیرفته شد.

در مصاحبه سال ۲۰۱۶، بث توضیح داد که او و نانسی که اکنون او را مادر خود می‌داند، تجربیات خود را در کتابی به نام «قاصدک روی بالشم، چاقوی قصابی زیرش» به اشتراک گذاشته و خدماتی را برای کمک به کودکان مشکل‌دار دیگر راه‌اندازی کرده‌اند.

13

او همچنین فاش کرد که در سال ۲۰۱۰ پس از نامزدی همکارانش در واحد مراقبت‌های ویژه نوزادان که در آن کار می‌کرد، جایزه پرستار سال را دریافت کرده است.

مطمئناً برای رسیدن به جایی که امروز هستم، کار سخت زیادی لازم بود. مطمئناً شروع سختی داشتم، شروعی ناهموار و مسیر طولانی و پرفراز و نشیبی بود. اما همه ما گذشته‌ای داریم. برخی از ما گذشته‌های بسیار آسیب‌زاتری نسبت به دیگران داریم؛ اما همه ما چیزی داریم که احساس می‌کنیم بخشی از وجود ما است. آنچه که من به آن پی بردم، این است که گذشته شما، شما را تعریف نمی‌کند؛ بلکه چیزی که برای آینده خود انتخاب می‌کنید، اهمیت دارد.

منبع: روزیاتو

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید